زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

مسن های شیک پوش

چند روز پیش در فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی یک خانوم و آقای مسن رو دیدم که با هم قفسه ها را نگاه می کردند. خانوم مسن که موهایش سفید و خاکستری بود و رژ قرمز پررنگی هم زده بود لاک های مختلف را برمی داشت و به ناخن هایش می زد و نظر همسرش را راجع به رنگ آن می پرسید!چند روز قبل تر در داروخانه خانم مسنی را دیدم که  قرص های ویتامین را از توی قفسه برمی داشت و نوشته های آن را با دقت می خواند و با یکدیگر مقایسه می کرد. وقتی دید من نگاهش می کنم گفت عینکم را نیاورم و خواندن نوشته ها برایم سخت است. من هنوز نمی دانم  ویتامین B2 با B6 چه فرقی می کند!! ولی او با دقت تک تک این قرص ها را بررسی می کرد.
 دیدن پیرمردها و پیرزن هایی که با سرزندگی و لباس های شیک در خیابان و فروشگاه ها قدم می زنند به آدم روحیه می ده. مسیرم گاهی از کنار خانه سالمندانی است که پنجره های بزرگ به خیابان دارد . گاهی پیرمردها و پیرزن ها رو می بینم که توی سالن نشسته اند و کتاب و روزنامه می خوانند و جدول حل می کنند. البته کسانی که مسن تر هستند و فقط نگاه می کنند هم هستند. من معمولا که از کنار این پنجره رد می شوم(پنجره بزرگ مثل ویترین مغازه است) برایشان دست تکان می دهم و لبخند را در چهره هایشان می بینم. البته مسلما مسن های بیمار و رنجور هم هستند که در خیابان دیده نمی شوند ولی همین هایی که هستند و با وقار و شیک و مرتب حضور دارند به نظرم نماد مقاومت و سازندگی هستند. بالاخره همین ها هستند که آلمان را از کشوری جنگ زده و قحطی زده به کشور مدرن و صنعتی امروز تبدیل کردند. حالا چقدر سر جوان هایشان منت می گذارند خبر ندارم  اکثرا افراد مسن شدیدا قانون گرا هستند. یعنی اینقدر که اینها به رعایت قانون و نظارت بر اجرای اون از طرف بقیه شهروندان حساس هستند جوان ها این طوری نیستند. معلومه که حسابی قانون پذیری براشون جاافتاده.
این افراد مسن شیک پوش به نظرم حقوق خوبی دارند چون لباس های باکلاس با کیف و کفش همگون می پوشند طوری که آدم هوس می کند لباس هایشان را برانداز کند. (مثل خانم صاحب خانه ما) البته این رو هم باید قبول داشت که این ملت مردمی سخت کوش و کاری هستند و از کارگری ابایی ندارند(دقیقا مثل ما جوان های ایرانی ). راضیه  خانوم که اینجا فروشگاه فرش دارند می گفت که کارگران ما گاهی بازنشسته های ارگان های مختلف هستند که می آیند و با رضایت خاطر بارها را جابه جا می کنند و تمیزکاری می کنند و از این جور کارها خجالت هم نمی کشند که مثلا من بازنشسته فلان اداره هستم و الان دیگه زمان استراحت من هست و ... یا حتی جوان هایی که مثلا لیسانس و فوق لیسانس رشته ای را دارند که در آن کار نیست با گذراندن دوره های مهارتی و کارآموزی وارد بازار کار فنی می شوند و ادعایی هم ندارند که چرا من که فلان رشته را خوانده ام برایم کار نیست.
جوان ها اکثرا با ظاهری ساده در خیابان تردد دارند البته این نکته را هم بگویم که شهر تا شهر فرق می کند و شهرهای بزرگتر معمولا آدم ها شیک تر هستند.در نظر داشته باشید شهر ما در یک ایالت صنعتی و کشاورزی با مردمانی سنتی قرار دارد گاهی اونقدر لباس هاشون بدون مدل هست که صد رحمت به لباس توی خونه ما! 
البته در حالت کلی لباس های اینجا ساده تر از ایران ماست و از انواع طرح های گل و پولک و سنگ و مروارید و ... بر روی لباس خبری نیست. البته لباس های مجلسی برای مهمانی از لباس های معمولی جداست و توی بوتیک ها لباس های آخرین مدل عرضه می شود. لباس ها هم بیشتر پارچه ها و مدل های جذاب دارند تا کار شده باشند(منظورم از کار شده یعنی کار دست که با پولک و سنگ تزئینی و اینهاست می باشد) یعنی توی خیابون آدم ها با ظاهری معمولی راه می روند نه قرار است به عروسی بروند و نه از مجلس مهمانی برمیگردند!  از آرایش که اکثرا(حدودا 80% آدم ها) خط چشم دارند بدون کرم و رژ و ... از جواهرات هم تا آنجا که من در جوان ها دیده ام همه بدل استفاده می کنند و خوبی بدل این هست که می تونی با رنگ لباست ست کنی. باور کنید اکثرا موهایشان را با یک کش ساده بسته اند حتی گیره سرشون یک گل هم ندارد!
چیزی که به وفور دیده می شود موهای رنگ کرده در انواع رنگ هاست. من تازه کشف کردم که بیش از نصف آدم هایی که موهایشان بور هست موی طبیعی شان نیست موهای رنگ کرده دیگر سن و سال نمی شناسد. یعنی از دختر 10 ساله که قسمتی از موهایش را رنگ کرده(رنگ فوری است احتمالا) تا پیرزنان شیک پوش که متناسب با کاپشن و شال گردنشان قسمتی از موهای جلوی سرشان را رنگ کرده اند دیده می شود. اینقدر دلم می خواهد از این بانوان مسن شیک پوش که مثلا رنگ مو و کاپشن و شال گردن و کیفشان را با هم ست کرده اند عکس بگیرم ولی خب متاسفانه امکانش نیست!! بنده همین جا ازشون به خاطر زیباسازی فضای شهر تشکر می کنم.
آویزان کردن انواع سرسوئیچی و عروسک به کیف ها مرسوم است، همین طور انواع سنجاق سینه های تبلیغاتی (در مراسم های مخنلف انواع سنجاق سینه تبلیغاتی همان مراسم و یا مثلا حمایت از فلان انجمن خیریه را می فروشند) و یا تزئینی. حتی پیرزن ها هم کلی عروسک های کوچولو به کوله هایشان آویزان است.
البته این دیده های من است و شاید در شهرهای دیگر متفاوت باشد.اکثریت افراد یعنی حدود 80% کسانی که من هر روز می بینم پوشش و ظاهرشون این طوری است. به طور قطع افراد پیر بدسلیقه و بیمار و فقیر هم دیده می شوند ولی افراد شیک پوش بیشتر توی چشم من هستند
گاهی از این جوان ها که لب ها و بینی و ابرویشان را سوراخ کرده و نصف سرشان را کچل کرده اند و موهایشان را مثل تاج خروس آراسته اند و شلوارهای پاره پوشیده اند رویت می شود مخصوصا از این حلقه هایی که به اندازه مثلا ربع سکه است و کلا داخل لاله گوش می رود(منظورم اینه که آویزون نمی کنند بلکه کلش رو توی گوش جا می دهند!) استفاده می کنند که خنده دار است. البته فکر کنم پارسال بیشتر سوراخ کردن لب و ابرو مد بود و امسال فرو کردن حلقه در گوش مد شده!!!
سارا خانم که پیغام خصوصی گذاشتی آدرس ای میلی که نوشتی صحیح نیست!


نمی دونم اینجا ماشین قرمز مده؟ مثل ایران که سفید و نقره ای برای ماشین بیشتره.ببینید چند تا ماشین قرمز توی این خیابون پارک شده! چهار تا ماشین قرمز هم پشت سرم بود


شکوفه های گیلاس حیاط مون که الان دیگه همه تبدیل به  گیلاس های صورتی کوچولو شدند


کانال آب در یک روز آرام و آفتابی


دکور یک مغازه!!


تزئینات فلزی باغ


درخت برگ سرخ تیره