زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

دانشجوی جدید شهر ما

دو هفته قبل مینا یکی از دختران دانشجو به ما زنگ زد که پسری تازه از ایران آمده و نیاز به راهنمایی دارد. مینا چون با خانم الکساندار کارمند اداره دانشجویان خارجی دوست هست کارهای مقدماتی راهنمایی فرد تازه وارد را انجام داده بود و بعد فکر کرده بود چون پسر هست اگر با آقای همسر ارتباط بگیرد راحت تر خواهد بود. بعد از تماس و هماهنگی آقای همسر در دانشگاه قرار گذاشتند و این آقا پسر رو ملاقات کردند. این آقا پسر که فارغ التحصیل یک دانشگاه متوسط ایران با رزومه قوی و رشته ای از دسته علوم انسانی و سن کمتر از 30 سال است با نام سعید معرفی می کنم. سعید خیلی خوش شانس بوده که تونسته کمتر از دو هفته خانه ای پیدا کند. چون معمولا همه در بدو ورود گاهی تا چد ماه به دنبال خانه می گردند و در این مدت یا در هتل یا در اتاق دوستان و یا سوئیت مهمانان خوابگاه اقامت دارند. البته خانه در جایی خارج از شهر است و صاحب خانه که یک اتاقش را اجاره داده زنش به تازگی مرده و افسرده مند است! (عجب مرد باوفایی ) یعنی صاحب خانه یکی از اتاق هایش را اجاره داده و آشپزخانه و حمام و سرویس ها مشترک هست (سعید گفت که مبلغ اجاره ماهی 220 یورو است). سعید واقعا شانس آورده که این مرد صاحب خانه فعلا اندوهگین است و کاری به کارش ندارد و به تعداد سیفون های توالت!! و ظرف های نشسته آشپزخانه گیر نمی دهد!
چون کارت دانشجویی سعید هنوز آماده نشده و کرایه اتوبوس رفت و برگشت 3یورو و 40 سنت هست ترجیح داده مسیر حدود 16 کیلومتری(رفت و برگشت) تا دانشگاه را پیاده طی کند. مشکل جدیدی که سعید به آن برخورده کمبود اعتبار مالی برای تمدید ویزاست. ویزای دانشجویی که از ایران و در سفارت صادر میشه اعتبارش سه ماهه هست و برای تبدیل آن به ویزای مدت دار (بستگی داره که 6 ماهه تمدید کنند یا یک ساله) علاوه بر هزینه تمدید ویزا که در ایالت های مختلف آلمان فرق می کنه (از 50 یورو شروع می شود)  باید برای یک سال اقامت در آلمان 8000 یورو حساب بانکی داشت.(البته راه های مختلفی برای قرض گرفتن به مدت کوتاه و یا ضمانتنامه بانکی هست که من اطلاع ندارم) سعید می گفت که سفارت آلمان در تهران به من نگفتند که باید این مقدار موجودی داشته باشم و من نصف این مبلغ را که قرض هم گرفته ام با خودم آورده ام و الان ویزایم را 6 ماهه تمدید می کنند. کسانی که با هزینه شخصی و بدون بورس تحصیلی می آیند باید برای یک سال مبلغ فوق را در حسابی بلوکه کنند و هر ماه اجازه دارند مبلغ معینی (فکر کنم حدود 670 یورو) از آن را برداشت کنند. خیلی ناراحت کننده است برای سعید که پول اولیه رو هم قرض گرفته بود و فکر می کرد می تواند به سرعت کار پیدا کند و پولش را دست نخورده نگه دارد. پیدا کردن کار دانشجویی زمان بر است و معمولا هم کارهای سنگین و بدنی است. دانشجویان در سال تعداد ساعات مشخصی حق کار دارند (این ساعت برای دانشجویان دکترا و فوق لیسانس فرق می کند) ولی معمولا درآمدشان از 450 یورو در ماه بیشتر نمی شود چون دانشجو هستند و حساب و کتاب مالیات نمی خواهند داشته باشند. کارهایی که بچه ها در اینجا (شهر ما) انجام می دهند معمولا ظرف شستن و گارسونی است. البته کارهای دیگر مثل فروشندگی و کار در انبار و یا مزرعه هم موجود هست.برای کسی که توی ایران کار اداری و غیربدنی انجام داده 8 ساعت در یک آشپزخانه گرم و دم کرده ظرف شستن کار سختی است. معمولا بعد از مدتی کمردرد و دست درد به سراغ آدم می آید. حتی یکی از بچه ها پارسال کمرش را عمل کرد و بیمه اش هم چون ارزان قیمت انتخاب کرده بود قسمتی از هزینه را پرداخت کرد و 2000 یورو خرج روی دستش موند. البته خود آلمان ها سخت کوش و کاری هستند و برایشان 8 ساعت کار کردن و روی پا ایستادن اصلا سخت نیست ولی خب ما ایرانی ها معمولا ... خودتون می دونید دیگه چه جوری هستیم غذای سلف در دانشگاه ما 5 یورو هست، یک برش پیتزا(کل یک پیتزا نه ها یک برش مثلثی اش) 3 یورو و یا یک کافه و کیک کوچک 3.5یورو  (در سطح شهر)هست. دیگه خودتون حساب و کتاب کنید خرج خورد و خوراک چقدر میشه (البته من فکر می کنم شهرهای دیگه ،غذای دانشجویی ارزون تر هست- در برلین من کافی شاپ هاو رستوران های ارزان تر از این عددها هم دیده ام) و به این مقدار هزینه ماهیانه اینترنت و موبایل و بیمه رو هم اضافه کنید و شهریه دانشگاه که در ایالت های مختلف فرق می کنه(یکی از دوستان ما در مقطع دکترا در دانشگاه برلین ترمی حدود 600 یورو شهریه می دهند، این هزینه فقط پول شارژ کارت دانشجویی برای استفاده از وسایل حمل  و نقل عمومی در سطح شهر است و اصولا اسمش شهریه نیست! شهریه دانشگاه ما برای مقطع دکترا ترمی کمتر از 100یورو هست چون اولا شهر ما بسیار کوچک است و فقط اتوبوس دارد و از مترو خبری نیست و در ضمن از سال گذشته در ایالت بایرن شهریه ها حذف شده)
چند روز پیش دوباره سعید با آقای همسر تماس گرفت که سوال دارم و وقتی آقای همسر به سر قرار رفت می گفت سعید خیلی گرفته و ناراحت بود وی می گفت دلم تنگ شده و می خواهم برای عید به ایران بروم. برای کسی مثل سعید که در ایران مدت زیادی از خانواده دور نبوده تحمل یک ماه دوری در کشور غریب خیلی سخت و طاقت فرساست. او می گفت هیچ کدام از زیبایی های این کشور در نظرم جذاب نیست دنیا برایم تیره و تار است. خلاصه کمی در سایت های هواپیمایی دنبال بلیط گشته اند و چون برای کمتر از یک ماه دیگر بلیط می خواست خب قیمت ها مسلماً بالا بود. می گفت صاحب خانه ام یک هفته است که رفته و گفته تا چندین هفته دیگر نمی آیم و او در خانه تنها بود و چون با کس دیگری هم ارتباط نداشت خیلی احساس تنهایی می کرد. به طور حتم برای کسی که در این وضعیت قرار گرفته نصیحت و اندرز راه گشا نیست. این که بهش بگی غم غربت و دلتنگی مال همه هست مخصوصا سه ماه اول و معمولا وقتی جذابیت و زیبایی ها و تفاوت ها تکراری می شود دلتنگی و غربت جای آن را می گیرد. تازه سعید مجددا روی دور شانس بوده که هوای زمستان امسال آفتابی بود. یعنی عملا ما فقط یک هفته برف داشتیم و بقیه روزها باران ملایم و یا آفتاب دل انگیز بهاری داشتیم. اگر پارسال می اومد که 3 ماه سال فقط ابر بود و ابر و زمین های یخ زده و برفی احتمالا یک هفته هم نمی تونست دوام بیاره.
خوشبختانه سعید پذیرش به زبان انگلیسی گرفته و دیگر درگیر کلاس زبان آلمانی و مدرک DSH (معادل تافل آلمانی) نمی شود و گرنه که باید پول کلاس زبان و امتحان زبان و بین یک تا دو سال معطلی برای کسب این مدرک و بعد پذیرش در دانشگاه را هم جزء سختی های ادامه راه حساب کنیم. و البته پیدا کردن کار هم بستگی به مهارت زبان آلمانی دارد، این که بتونی با کارفرما صحبت کنی و منظورش رو بفهمی و البته سلیقه کارفرما
البته همه این اعداد و قیمت ها مربوط به شهر ما و ایالت ماست. من از بقیه دانشگاه ها و ایالت ها و رشته ها خبر ندارم. چون من عادت به سوال و جواب کردن از بقیه  ندارم و از دوستان شهرهای دیگرم نمی پرسم که مثلا بورس شما چقدر است و یا بورس از استاد دارید یا دانشگاه و یا از کدوم موسسه و شرکت و یا DAAD و ... و یا مثلا خوابگاه و یا خانه شما کرایه اش چند است و یا مثلا شهریه دانشگاه شما چقدر است و از این جور سوالات.
احتمالا برای برخی دانشگاه های بزرگتر و شاید رشته های آزمایشگاهی و فنی، امکان کار دانشجویی در دانشگاه فراهم باشد. مهم ترین مسئله در پیدا کردن کار مهارت های فردی و زبان قوی هست. الان مینا اینجا کلاس زبان انگلیسی داره یعنی توی کلاس تدریس می کنه و این کار خوب رو به لطف تسلطش بر زبان و راهنمایی استاد راهنماش داره ولی بقیه بچه ها همون کارهایی که اسم بردم انجام می دهند.
 البته تمام این نوشته ها به این معنی نیست که هر کس در اینجا دانشجوست زندگی و کار سخت و طاقت فرسایی داره چون توانایی و مهارت آدم ها در مواجه با شرایط جدید و مشکلات متفاوت است و در ضمن بحث بورس و تحصیل با هزینه شخصی مطرح می شود و نوع کاری که پیدا می کند. من فقط شرایط برخی از دانشجوهای شهر خودمون رو نوشتم.

این مجسمه ها و شمع های ماه پائیز است. مجسمه های حیوانات پائیزی مثل خارپشت و خرگوش و جغد و ... برای شروع فصل در باغ کاربرد داره. الان که کم کم دارن تزئینات عید Ostern و عید بهاره را می آوردند.(عکس ها از قبل هست)