زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

بازدید یک روزه

جایتان خالی شنبه ی دو هفته قبل با چند تا از دوستان رفتیم به شهری در ایالت بایرن. با استفاده از بلیط ایالتی که میشه تا پنج نفر باهاش در داخل ایالت تردد کنند. این شهر چهارمین شهر پرجمعیت ایالت هست و ما وصف مناظر زیبای آن را شنیده بودیم.Regensburg شهری با حدود 140000 نفر جمعیت و مثل اکثر شهرهایی با این مقیاس یک کلیسای جامع و یک شهرداری قدیمی داشت. هوا خوشبختانه خوب بود و ما نیاز به چتر و کاپشن گرم نداشتیم. متاسفانه پل قدیمی شهر که اکثر عکس های موجود در اینترنت با این پل و در اطراف آن بود در دست تعمیر بود و ما نتوانستیم آن زیبایی عکس های اینترنتی را کشف بنمائیم. ولی قسمت هایی از شهر که ثبت یونسکو بود را پیاده نوردی نمودیم. ارمیا هم از این که این همه وقت بیرون از خانه بود شاد می نمود و تمام توتوها و هاپوها را نشان می داد. من نمی دونم چرا مردمان این شهر اینقدر سگ های بزرگ داشتند. در حالت کلی آلمان کشوری است که مردم آن به نگهداری از سگ ها علاقمند هستند و این زیادی حضور سگ ها در شهرها  نسبت به بقیه کشورهای اروپایی قابل تشخیص است.
موقع رفتن توی قطار دوباره گیر این گروه های سرخوش افتادیم. همین ها که با هم میرن سفر و یک جعبه نوشیدنی با خودشون حمل می کنند و توی مسیر راه می نوشند و می خندند. شنبه ها چون روز تعطیل کاری هست ولی مغازه ها باز و شهرها فعال هست سفر زیاد انجام میشه.
برای نماز هم در کتابخانه ی شهر که بسیار بزرگ و ساکت بود توقف کردیم و نماز را در سالن بزرگ آن خواندیم. من نمی دونم چرا سالن به اون بزرگی خبری توش نبود. در محوطه ی جلوی کتابخانه هم جشن ش ر ا ب برگزار بود و موسیقی زنده و میز و صندلی های توی محوطه لبریز از مردمان فعال.
ناهار را هم در کنار رودخانه صرف نمودیم و با دیدن درختان و عطر شکوفه ها یاد شمال ایران را زنده کردیم. چون عکس ها زیاد است چند پست می گذارم


یک هتل

ورودی یک مغازه


یک کافه رستوان



قسمتی از دیوار قدیمی شهر



صومعه ای در مقابل کلیسای جامع. به نحوه قرار گرفتن پراغ های روشنایی شهری دقت کنید



کافه و بستنی فروشی روبه روی کلیسای جامع. به عدم وجود تیر چراغ برق در حریم محوطه تاریخی دقت کنید

کلیسای جامع