زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

همسایه روبه رویی

همین الان صحنه ی جالبی دیدم. مثل همیشه که از پنجره اتاق سرکی به مزرعه سبزیجات می کشم یک دفعه منظره جالبی دیدم:

از پنجره خانه روبه رویی مردی رو دیدم که تو اتاقش نماز می خونه

حالا به من نگین که چرا خونه مردم رو نگاه کردی. خب باد زد پرده جلوی پنجره کنار رفت و داخل اتاق هویدا شد. ولی از دیدن این صحنه خوشحال شدم. یادم اومد که قبلا من یک خانوم محجبه با دوتا بچه کوچولو دیدم که می رفتن توی این ساختمان. هفته قبل هم این دختر رو توی کوچه مون دیدم


البته قبلا که از سمیرا پرسیده بودم بهم گفته بود که یک خانواده لبنانی توی این ساختمان زندگی می کنند. از نحوه حجابشون هم معلومه که ترک نیستند و باید عرب باشند.

خلاصه هیجان انگیزناک بود.

سه شنبه سمیرا و خانواده اش برای بازدید عید اومدند خونه مون. کمی که حرف زدیم به پیشنهاد اونها رفتیم بیرون یه گشتی بزنیم و از هوای خوب استفاده کنیم.

وقتی توی کوچه می رفتیم تا سوار ماشین بشیم، من و سمیرا سرگرم صحبت بودیم که یه دفعه سمیرا گفت یواش حرف بزن. کوچه خلوت بود و تک و توک آدم رد می شد. سمیرا مردی که اون طرفه کوچه راه می رفت رو نشونم داد و گفت این آقا دکترای ایران شناسی داره و فارسی ش هم خوبه

باید از این به بعد حواسمو نجمع باشه که بلند با هم حرف نزنیم انگار که خیلی هم زبانمان مخفی نیست. باید برویم زبان بومی های آفریقا رو یاد بگیریم تا کسی متوجه حرف زدنمون نشه(هرچند که این روش هم خیلی مطمئن نیست).

این هم عکس از سمت چپ کوچه مون. سر کوچه مجسمه مریم مقدس هست.


این هم عکس سمت راست کوچه مون . ته کوچه مزرعه پیداست.

دقت کنید که همه ماشین ها توی کوچه پارک هست و کمتر ساختمونی توی منطقه ما پارکینگ داره. توی این مدتی هم که ما اینجا بودیم صدای دزدگیر ماشین نشنیدیم. بدون قفل فرمان و دزدگیر همه ماشین رو توی کوچه پارک می کنند.

هر کوچه ای هم صاحب هاش فقط می تونند پارک کنند و باید مجوز پارک داشته باشن و مالیتش رو بدند.

این هم مجوز پارک

اون کارت زرد سمت راست ماشین

توی هر کارت اسم خیابون رو نوشته و احتمالا پلاک ماشین رو


نظرات 6 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 ق.ظ

خیلی جالب بود نحوه پارک کردن ماشینا.مدتی بود که واقعا برام سوال شده بود! آخه توی یه درسامون در این مورد داشتیم!خوشمان آمد!ایده می گیرییییییییییییم!

اگه سوالی داری بپرس من از ماشین دارها بپرسم
چیزی مثل کارت پارک محلی یا قیمت پارکومترها و این ها...

مریم پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:17 ق.ظ

راستی چرا نمی رین با همسایه روبرویی دوست بشین؟

آخه باید یه بار توی کوچه همو ببینیم که با هم حرف بزنیم.
مقدمه چینی می خواد

علی پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:10 ق.ظ

ما مطلباتون همچنان بدون عکس دنبال میکنیم
3تا مرورگر و سرور بومی عکس عوض کردیم،نشد
دوست داشتم کوچتون ببینم!
مگه چی بهم میگفتید که نگران بودید کسی بفهمه؟!!

من براتون آدرس سایت سرور عکس ها رو فرستادم که ببینید با اون مشکل دارید یا نه
سعی می کنم یه سایت دیگه آپلود عکس پیدا کنم
غیبت آش مون رو می کردیم!!

نرگس پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ق.ظ

جالبه که تو شهر به این کوچیکی این همه مسلمون دارین! و این همه فارسی‌دون! تازه اینکه سمیرا آمار همه رو داره جالب‌تره!
کوچه‌تون هم خیلی قشنگ بود!
بازم نکات آموزنده مثل توضیحی که در مورد پارک دادی برامون بگو!

آلمان ترک و مسلمون زیاد داره
چشم

مامان پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:57 ق.ظ

واییییییییی دوچرخه سوار مسلمون چه جالب

با حجاب کامل

نیلوفر جمعه 8 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 05:34 ب.ظ

لیلی جون تو اکثر جاهای اروپا چون ساختمان ها برای زمانهای خیلی پبش مثلا 200 سال پیش هست پارکینگ نداره
مثلا تو آمستردام اون هایی که ماشین دارند از شهرداری یک قسمت مشخص خیابان رو به عنوان پارکینگ اجاره می کنند و مالیات میدن

بله خانومی. محله ی ما هم خانه هایش قدیمی است و فضای پارکینگ ندارند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد