زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

هم نشینی با بچه ها

این بار که رفته بودیم مسجد ترک ها. دم در ورودی یه آقای مسنی ما رو دید و سلام کرد. یه دفعه یادمون اومد این آقاهه همونه که با بهش رای دادیم و نفر اول انتخابات شورای خارجی های شهر شده. اومده بود مسجد و از همون دم در با همه دست می داد و احوال پرسی می کرد. تنها خودش با ماشین شخصی اش اومده بود. بعد هم رفت توی صف غذا ایستاد. یه کم که گذشت دیدیم که آقای شهردار هم هست. اول امام جماعت مسجد به ترکی توضیحاتی درباره ماه رمضان داد و بعد هم یکی صحبت های ایشان را به اضافه آیه هایی از قرآن درباره روزه به آلمانی ترجمه کرد. تمام مدت هم جناب شهردار ایستاده بود و با لبخند گوش می داد. البته در بین جمعیت هم من آلمانی های غیرمسلمان رو هم می دیدم که از سرکنجکاوی یا به خاطر دوستانشان آمده بودند. بعد هم موقع افطار کنار بقیه نشست و غذا رو خورد. دعای آخر غذا رو هم دوزبانه خواندند. برای من جالبه که موقع خواندن دعای بعد غذا(نمی دونم غیر از موقع افطار هم می خوانند یا خیر) همه از کوچیک و بزرگ دستهاشون رو به حالت دعا بالا می گیرند. حتی اگر به کاری مشغول باشند حتما یک دست رو بالا می گیرند. بیشتر حالت سمبولیک داره.


این دفعه رفتیم سر میز کنار بچه ها نشستیم. خدا رو شکر که بچه ها کاری به کسی ندارند. یک تعداد بچه ها از حدود 4 ساله تا 11-12 ساله با هم دور یک میز نشسته بودند. مثل آدم بزرگ ها اول سوپ رو خوردند و بعد هم غذا رو تا آخر با قاشق خوردند. حتی ته ظرف رو هم نون کشیدند. این بچه های 4-5 ساله یکبار مامانشون نیومد ببینه چه جوری غذا می خوره، یا بهش بگه بخور،حرف نزن.... ببچه ها هم تا آخر غذا رو تنهایی خوردند، بدون حرف زدن و مسخره بازی و بعد اونها که بزرگتر بودند ظرف های خالی غذا رو بردند و در جای مخصوص گذاشتند. اون ظرف هایی که مال بچه های کوچکتر بود و مانده بود رو هم مادرهاشون اومدند و جمع کردند.

خوشبختانه در جمع بچه های کوچیک به راحتی تونستیم صبر کنیم برای وقت افطار. بعد از نماز هم با ابراهیم یک پسر سوریه ای که در دانشگاه درس می خونه از اوضاع کشورشون حرف زدیم. البته کلی پرسیدیم چه خبر و بحث خاصی نکردیم. این یکی که با سیاست دولتشون مخالف بود. بقیه اشون رو نمی دونم. بعد از غذا هر کس یخواد میره نماز و بقیه گوشه و کنار مشغول حرف زدن میشن. کسی هم کار نداره که چرا تو رفتی نماز یا چرا نرفتی؟ یا چرا این جوری نماز می خونی. گوشه اتاق چای، من می شنیدم که اون پسر مذهبی ترک داره با استاد عربی دانشگاه راجع به ادیان و تفاوت فرقه های مسیحیت صحبت می کنند. کلا جوان ترها و دانشجوها که هم ترک هستند و هم عرب و شاید از کشورهای مختلف عربی بحث های به روزتری دارند.


این هم عکس های مختلف از تابلوی اعلانات یکی از میدان ها. تابلو اعلانات به صورت یک ستون بزرگ و قطور هست که هر دفعه یک مدل متفاوتی تزئینش می کنند.


فکر کنم تبلیغ موزه حیات وحش هست.


تبلیغ عینک هست


یادم نمیاد تبلیغ چی بود اینبار!!


این هم که مشخصه تبلیغ شلوار لی هست. فقط دقت داشته باشین که این شلوارها همه واقعی هستند نه پوستر کاغذی!


هر ایالت این کشور یک پرچم مخصوص به خود داره که در تبلیغات و کلا در شهرهای اون ایالت کاربرد داره. البته برخی از شهرها هم برای خودشون نماد دارند. مثل شهرهای ما که مثلا بادگیر یا گنبد یا خانه ای تاریخی و ... نمادشون هست.

ایالت ما جنوبی ترین - دست راست هست


ایالت ما هم مرز با اتریش و چک و اسلواکی هست. بزرگترین ایالت محسوب میشه و قطب صنعتی و کشاورزی هم هست. از نظر جغرافیایی هم کوه و تپه زیاد داره، برعکس ایالت های شمالی که مسطح تر هستند. مرکز ایالت ما مونیخ هست.



اگر دقت کنید می بینید که بیشتر پرچم ها شامل تصاویر حیوانات مثل شیر و خرس و اسب و عقاب هست.(جمیعا باغ وحش تشریف دارند این نمادها- احتمالا ویژگی های مثبت این حیوانات مدنظرشون بوده، یه وقت مثل من فکر نکنید که ساکنین اون ایالت این شکلی بودند یا این خصوصیت ها رو داشتندها!) البته این پرچم ها قدیمیه و علامت عقاب به عنوان سمبل آلمان هم شناخته میشه.



این هم پرچم یکی از ایالت ها. به نظرتون آشنا نیست؟


نظرات 6 + ارسال نظر
فاطیما شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:50 ق.ظ

سلام بر لیلی جون . اگه عکس بچه ها را سر سفره ی افطاری

میگذاشتی قشنگ میشد .

اون تبلیغات شلوار لی هم جالب بود و اون گوریل هم جالب بود

دستت درد نکنه

یادمون رفت عکس بگیریم.

مریم شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:37 ق.ظ

نگفتی شما کجای نقشه ایالتتون هستین؟!؟

همه ایالت مال ماست

نرگس شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:06 ق.ظ

شب برین دو تا از اون شلوار جین‌ها بردارین برای من بیارین!

شاید شماره هایی است که مشتری نداشته

بابا شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:13 ب.ظ

سلام
دعای آخر سفره سفارش شده است
در اینمورد اهل سنت خیلی مقیدتر از ماهستند
در ترکمن صحرا که بودیم تا میرفتیم بیرون گشتی بزنیم
موقع برگشت به خونه چای ومقداری نون وپنیر یا روغن میاوردند
اگه یکی دو لقمه هم میخوردیم موقع برداشتن سینی دعای سفر هم میخوندند حتی یکی دو دعا.

پس در این مورد از ما جلوتر هستند

مامان فاطی یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ب.ظ

قبول باشه عزیزانم

ممنون مامان جونم

احسان سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 01:28 ب.ظ

درود، من میخوام به امید خدا برای ارشدم برم آلمان
البته 2 سال دیگه از کارشناسیم مونده و همینطور بعدشم به احتمال زیاد سربازی رو بصورت امریه میرم که میشه حدود 4 سال بعد :دی
من شنیدم که ایالت بایرن از دیگر ایالت ها گرون تره ! کلا شنیدم جنوب آلمان گرون تر هست و بخش ارزونترش هم بخش شرقی هست ! شما موافقین با این قضیه ؟
این گرون بودن چقد گرونه نسبت به شرق ؟
مثلا ایالت بایرن نسبت به یه ایالت شرقی چقدر گرونتره ؟! برای یه دانشجو کدوم ایالت ارزونتر و بهتر هست ؟
عذرمیخوام از سوال های زیادم
راستی من وبلاگ شمارو دارم از اولین پست بررسی میکنم غیر از اونایی که رمز دار هست

ایالت بایرن سختگیرتر هستند و البته بازار کار هم بهتره. آلمان شرقی هنوز به پیشرفتگی بخش غربی نیست و نژادپرستی بیشتره. مثلا تو شهر مونیخ اجاره خونه ماهی پانصد یا ششصت هست و تو شهرهای شرقی ماهی سیصد. البته خانه های ارزون تر هم هست. ولی خانه برای خانواده همین حدوده. بیشتر به دانشگاه و بعد امکان کار فکر کنید تا هزینه ها
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد