زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

آرامش

امروز یک شنبه قراره سمیرا بیان دیدنمون. دیشب شنبه شب هم خونه شقایق بودیم. شقایق فردا میره ایران و ما رفتیم سوغاتی های ایران رو قبل رفتن بهش بدیم. کمی هم از اوضاع و احوال ایران قبل رفتن براش گفتیم که آمادگی داشته باشه!

مامان و بابا رو هم آخر شب دیشب وقتی خسته بودن دیدیم که فردا عازم هستن و ما تا بیش از یک ماه دیگه نمی بینیمشون.

این دو سه روز هم رفتیم خرید تا یخچال خالی مون رو سیر کنیم. از آرامش شهر و خیابان ها و پیاده روهای صاف و صوف و عدم گیجی و عجله مردم یه کم تعجب کردیم. خب یک ماه بود توی شهر شلوغ که همه مردم دائم توی مغازه هان و پیاده روها هم محل اجرای طرح های مختلف حضور داشتیم.

ناهار رو هم در آفتاب بی رمق پائیزی در تراس خوردیم. کل مجموعه ساکت بود.انگار هیچ کس اون اطراف نیست. آفتاب پائیزی هم اغفال کننده است. یه کم که میشینی مثل جوجه ها توی آفتاب می خوای ولو بشی و یکی دو ساعتی رو چرت بزنی.

شقایق و سمیرا اتفاقات یک ماهی که ما نبودیم رو برامون تعریف کردن.گویا یک زوج ایرانی جدید به شهر اومدن برای یک دوره مطالعاتی شش ماهه. و خبر بعد هم این که کار یکی از پناهنده ها نیمه درست شده و از کمپ اومده بیرون. حالا ما 5شنبه که برای ثبت نام دانشگاه رفتیم همین آقا رو دیدیم، به ما گفت که کلاس زبان میره و جویای کار هست. ما دیگه جزئیات رو نپرسیدیم. من کلا عادت به سوال پرسیدن و فضولی کردن تو کار مردم رو ندارم

خوشبختانه یکی دو روز آفتاب بود و الان که دوشنبه اول اکتبر هوا ابری شده نمی دونم مجددا خورشید را کی خواهیم دید.

عکس از شهر

این نمای همون عینک فروشی هست که هر یک مدت دکور مغازه اش رو عوض میکنه.الان هم فکر کنم اینها جادوگر هستند!



این هم از نمای نزدیک


شاید هم دلقک هستند. نمی دونم چهره اشون که مثل دلقک ها مهربون نیست ولی کلاه دلقک ها رو دارند!



این هم یک مدل گل جدید


البته گلدون هستند

نظرات 3 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:25 ب.ظ

آبجییییییییییییییییی من!
مامان بابا رفتن! الان من و خاله و نرگس موندیم اینجا!

عزیزان من. همه تون با هم تنها شدین

مضراب دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:45 ب.ظ http://plectrum.blogfa.com

چه گلهای عجیبی:) من خوشم اومد باحاله رنگشون.. باید نرم هم باشن (شکلک خاتون که می خواد جفت پا بره وسط گله :)) )

من هم فکر کنم نرم هستند
آیکون لطفا خود را کنترل کنید

نرگس سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:44 ق.ظ

ما هم اینجا در بی‌آرامشی خودمون آرامشی دارییییم! خیلی مسئله عمیقیه!

این خیلی مسئله مهمیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد