زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

مسابقه تشریفات

امروز هوا بارونی و سرد شده بود.باد هم میومد و گاهی شدت می گرفت. من هم که رفته بودم گشتی توی شهر بزنم خیس شدم. باد که میومد برگ های رنگی رو توی هوا می رقصوند.منظره برگ های نارنجی و قرمز که توی هوا می چرخیدند و روی آب فرود می اومدند حس پرواز داشت.



وقتی بارون شدت می گرفت مردمی که چتر نداشتند به فروشگاه ها پناه می بردند. فروشگاه ها هم انواع پالتو و ژاکت و دستکش و شال گردن آوردن. خلاصه همه دارن برای آمدن سرمائی سخت آماده می شوند.

دیشب تلویزیون یک مسابقه جالب داشت. مجری و 4 شرکت کننده و 2 تا کارشناس بودند.موضوع برنامه هم آداب تشریفات بود. یکی از سوالات چهارگزینه ایش این بود که خانوم های تاجر در تابستان باید چه نکته ای رو در لباس پوشیدن رعایت کنند؟ گزینه هاش :حتما عطر بزنند،کفش پاشنه بلند نپوشند،، ساق شلواری نپوشند.

یک قسمت مسابقه هم برای آقایون بستن کراوات همون طور که به گردنشون هست بود. برای هر کدوم از خانوم ها هم یک وسیله از تشریفات میز را آوردند و پرسیدند کارکردش چیست؟ یکی ش یک قاشق بود که یک طرفش بریدگی داشت.کارشناس گفت که برای ریختن سس ماهی استفاده میشه. یک چنگال هم آوردن که دو طرفش تو رفتگی داشت. این رو نفهمیدم جناب کارشناس چی گفت.

یک سوال دیگه اش هم این بود که دوست چینی شما رو به رستوران چینی دعوت می کند چه نکته ای در رستوران های چینی باید رعایت شود؟

یک سوال تصویری ش هم این بود که یک آقایی توی خیابان دنبال جای پارک می گشت و همه جا پر بود و اون به یک جای خالی رسید که یک خانومی آنجا ایستاده بود و وقتی مرد ماشینش را می خواست پارک کند، خانومه بهش گفت اینجا را برای شوهرم نگه داشتم

سوال این بود که برخورد صحیح در این جور مواقع چیست؟ همه پاسخ صحیح دادند و یک وکیل هم توضیح داد که قانونا کسی حق رزرو جای پارک را ندارد.

یک سوال دیگه اش هم این بود که اگر یک مسواک سر میز رستوران دیدید کارکردش چیه؟ گزینه هاش جالب بود که مثلا برای تمیز کردن ناخن و یا لباس ، برای تمیز کردن دستمال سفره. جواب صحیح هم این بود که غلط است و مسواک را سر میز نمی گذارند.

قسمت آزمون عملی ش جالب تر بود.یک میز غذا با مخلفات و تزئینات کامل چیده بودند و کارشناس ها و فرد مسابقه دهنده سر میز می نشستند و براشون یک غذایی توی این سینی های در دار می آوردند و بسیار با کلاس وشیک و دستمال بسته و فرد مسابقه دهنده باید روش صحیح خوردن اون غذا رو نشون می داد و کارشناس ها هم نمره می دادن بهش.


اولی براش یک تخم مرغ آب پز در جاتخم مرغی آوردند و اون با بی سلیقه گی تمام برداشت با دست پوست کند! کارشناس محترم هم نشان دادند که اول با چنگال چند ضربه به قسمت بالای تخم مرغ می زنند و بعد با چاقو قسمت ترک خورده رو جدا می کنند و با قاشق داخل تخم مرغ را می خورند. این یکی که از این قسمت امتیاز نگرفت. مرحله بعد هم نوشیدنی بود. برایش یک شیشه شر*اب سرخ آوردند و حدود 6 تا گیلاس در اندازه های مختلف هم سر میز بود. اون آقا هم شر*اب رو در گیلاس شماره 3 ریخت و کارشناس گفت گیلاس رو صحیح انتخاب کردی ولی اندازه ای که ریختی صحیح نبود.



نفر بعدی یک خانم جوان بود که برایش کره و نان آوردند. اون هم می خواست خیلی کلاس به خرج بده با چاقو نان را برید و روش کره گذاشت. کارشناس گفت که نان را با دست می کنند و به اندازه کوچک (که باکلاس بره تو دهان) و کره را هم از ظرف اصلی مستقیم روی نان نمی مالند و باید مقداری از کره را توی زیردستی اختصاصی خودت بذاری و بعد روی نانت بمالی

مرحله بعد برایش ظرف سوپ آوردند و دختره هم قاشق رو برداشت و مثل آدم برد طرف دهانش. کارشناس گفت که صحیح انجام دادی، هم سایز قاشق  رو صحیح انتخاب کردی(دور هم بشقاب 6 تا چاقو و قاشق و چنگال در اندازه های مختلف بود) و در جهت درست به سمت دهان بردی!

کارشناس فرمودند که در آلمان قاشق سوپ رو از جهت پهلوی قاشق به دهان می گذارند ولی در انگلستان از سر قاشق در دهان می گذارند!! حالا من هی فکر کردم که خودم موقع سوپ خوردن چه جوری قاشق رو توی دهان می گذارم، هر چی فکر کردم یادم نیومد


نفر بعد یک خانوم نسبتا میانسال بود که برایش یک تکه گوشت استک آوردند و اون با چاقو برش داد و با چنگال برداشت. کارشناس بهش گفت که قطعه ت رو زیاد برش دادی(یعنی اندازه دهانت نیست باید کوچکتر باشه) و گفت چاقو و چنگال رو صحیح دست گرفتی.  بعد هم برایش آب آوردند که در کوچکترین گیلاس ریخت و کارشناس گفت صحیح است. برای نفر قبلی هم شر*اب سفید آوردند که در گیلاس شماره 2 ریخت  و اون هم گیلاس صحیحی رو انتخاب کرده بود.

کلا بسیار با کلاس این غذاها رو می آوردند و می بردند و کارشناسان و مسابقه دهندگان هم فقط نحوه خودن رو نمایش می دادند و یک قاشق هم حتی نخوردند(بیچاره ها حتما کلی دلشان می خواسته یک قاشق بخورند ولی رویشان نمی شده)

اکثر رئیس جمهورها و مسئولان مملکتی مشاور تشریفات دارند که بهشون آموزش میده. من خوانده ام که نخست وزیر انگلستان چندین ساعت آموزش می بیند تا بتواند سر میز ملکه غذا بخورد.




نظرات 8 + ارسال نظر
دختری که حرفهایش را نمیخورد(پری) پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:59 ب.ظ http://www.dhnemikhorad.blogfa.com

سلاااااااااااااام لیلی جووون. میشه ازت درخواست کنم یکیم هم از سیستم آموزشی آلمان تو دانشگاهها و نحوه ی پذیرش و اینا واسه مایی که قراره بیایم اونجا بزاری؟؟؟

سلام
فعلا مدارک خودم رو قبول نکردن. چون من فقط ترجمه کردم و تائیدیه سفارت ندارم.
چشم. می نویسم خانومی

بسامه پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:09 ب.ظ http://tangooo.persianblog.ir/

می گم لیلی جون.. این عکسا رو خودت گرفتی؟؟/
وای من عاشق پاییز اینجوری ام... ای خدا.. منم الان پا می شم پیاده میام اونجا...
به نظر من ادم این تشریفات رو یاد بگیره خیلی بهتر از اونه که غذاخوردن بلد نباشه..

این عکس ها رو امروز گرفتم. البته چون بارون می اومد خیلی نتونستم دوربین ام رو بیرون بیارم
من ترجیح می دم جائی باشم تا تشریفات نداشت هباشه. آدم هی باید فکر کنه تا چه جوری این غذا رو باید خورد
ولی یه اصول کلی رو باید آدم یاد بگیره.
مثلا مامان من همیشه موقع غذا تاکید دارن که دست هاتون رو روی میز نذارید. این کارشناس هم دقیقا نشون داد که آرنج و دست نباید روی میز باشه

نرگس ر جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:04 ب.ظ

چه برنامه جالبی!
اگه تو ایران نشون می دادن، من حتما تماشا می کردمش!

خودم رو که تصور می کنم می بینم یک سری از تشریفات رو آدم به طور ذاتی وقتی یه جای محترمانه(!) میره رعایت می کنه.
ولی بعضی از تشریفات واقعا زیادیه، مثلا اینکه از کدوم طرف قاشق،سوپت رو بخوری!

به نظرم به طور کلی اینکه آدم سر میز غذا، هول هولکی غذا نخوره، از جلوی خودش برداره و کثیف کاری هم نکنه مهم ترین چیزاییه که یک نفر باید بلد باشه!!

شما که خودتون صاحب آداب و تشریفات هستین
ولی خوردن بعضی از غذاها هم نکاتی داره که آدم بهش بی توجه هست.
ولی نکات مهمش رو تو گفتی. فکر کنم دفعه بعد از شما به عنوان کارشناس دعوت کنند

مضراب جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:28 ب.ظ http://plectrum.blogfa.com

حاااااااااااااااااال دارن اینا ها؟ من می خوام جفت پا بپرم تو بشقاب غذا و تازه استخون مرغا رو هم همچین اساسی ملچ و مولوچ کنم.
غذا باس به آدم بچسبه بقیه چیزا دیگه مهم نیس! والاااااااااااا !

خب برای همین هست که شما رو به مهمونی شام ملکه الیزابت دعوت نمی کنند

elham جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:33 ب.ظ http://yekravanshenas.persianblog.ir/

سلام دوست عزیز ممنون که به من سر زدی، وبلاگ شما نیز بسیار جالب است موفق باشید

خواهش می کنم

مریم یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:35 ق.ظ

برووووووووووووووو بابا! (با تو نیستم ها! با اون کارشناس برنامه ام!!)

نه عزیزم
تو خیلی مودب و آداب دان هستی

مضراب جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:16 ب.ظ

اوه بابا من لذت جویدن استخون مرغ رو به سیخکی نشستن جلو ملکه و نگاه کردن به غذا ها ترجیح می دم.. تو مهمونی ملکه این هوا غذا وجود داره ولی آدم کوفتش می شه !!! والاااا :)))

تو مهمونی ملکه می تونی انواع غذاهای لذیذ رو بخوری.بهتر از استخوان مرغ هست ها

مضراب شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ق.ظ

منظور اون استخون خوردنه نبود جیگر! منظورم راحت بودن آدم بود. همه جور غذایی هست ولی از بس ادم معذب می شه و باید مبادی آداب باشه که غذاها کوفت آدم می شه. :)) ترجیح می دم غذایی ساده بی دغدغه قضاوت شدن در مورد نوع قاشق دست گرفتن بخورم تا بریونی همراه با چاشنی عصا قورت داده بودن!!!

هر طور میل شماست خانومی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد