زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

کتابخانه

اول از همه عیدتون مبارک باشه. جای من رو در دیدار از سادات خالی کنید. دوستان عزیزی که من هر سال می رفتم دیدنشون لطفا من رو فراموش نکنید.

چند روز پیش نامه ای از دانشگاه برای آقای همسر اومد که قصد دارید بعد ازتحصیل در این ایالت بمانید؟ قصد دارید مشغول به کار شوید؟ و در واقع یک دعوتنامه بود برای حضور در جلسه ای با سخنرانی معاون اداره کار استان(البته در اینجا وریز کار و اشتغال نامیده می شود)این جلسه برای پرسیدن سوالات احتمالی از آقای وزیر هست.فکر کنم نامه برای دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی ارسال شده است.

درباره کتابخانه که عضو شدم این نکته رو نگفتم که هدف اصلی برای سیاستگذاران فرهنگی کتاب خواندن همه کسانی که در آلمان ساکن هستند می باشد. یعنی فقط مهم این است که شما کارت شناسایی داشته باشی. مهم نیست که چه سنی داری یا از کجا هستی و یا اعتبار ویزایت تا کی هست. همه کسانی که در این محذوده جغرافیایی زندگی می کنند می توانند از مزایای کتابخانه و اینترنت آن استفاده کنند. من بارها در کتابخانه پیرمردهایی رو دیدم که نشستن و با اشتیاق و جدیت مطالعه می کنند.

فضای بیرونی کتابخانه شماره 2


ساختمان شیشه ای کتابخانه

مجسمه ای مدرن در ورودی کتابخانه
در کتابخانه بعد از این که وارد میشوی باید وسایل خودت مثل کیف و یا کلاسور را داخل کمد بگذاری و بعد داخل کتابخانه شوی.


کمد وسایل
کنار اتاق کمدها هم سبدهایی هست که می توانی وسایلی که نیاز داری را از توی کیفی که داخل کمد قرار می دهی برداری و با خودت به سالن مطالعه و سالن قفسه باز ببری. البته یک اتاق کنار این کمدها هست برای کسانی که نمی خواهند وارد کتابخانه شوند و وسایلشان را داخل کمد نمی گذارند. این اتاق میز وصندلی هم دارد. و بیشتر برای مطالعه گروهی و حل مسئله دانشجویان استفاده می شود.

مخزن پول
وقتی وسایت را داخل کمد گذاشتی باید یک عدد سکه 2 یورویی داخل این قلک بیندازی تا بتوانی کلید کمد را بعد از قفل کدن برداری. وقتی کلید را در قفل می چرخانی می توانی سکه ات را که داخل لبه پائین می افتد برداری. در واقع یک جور ضمانت است.
مجسمه
در داخل فضای کتابخانه معمولا نمایشگاه های هنری مختلفی برگزار می کنند. مثلا نمایشگاه نقاشی دانشجویان با موضوع یک تمبر خاص. یا نمایشگاه بالا که مجسمه های مدرن هست.

نقاشی با تمبر
یک اتاق مخصوص اسکن کردن هم هست. دستگاه پرینت و کپی را با کارت دانشجویی و شارژ کردن آن می توان استفاده کرد. ولی استفاده از اسکنر هزینه ای ندارد و همه می توانند استفاده کنند.

اسکنر کتاب


اتاق اسکن
چند روز پیش تلویزیون برنامه ای نشان می داد از روستاهای رومانی. باور بفرمائید از یک سری روستاهای ما خیلی عقب افتاده تر بودند. منظورم سطح زندگی و خونه هاشون هست. مراسم های سنتی مثل عروسی و عزاداری و کشت و کار و محیط روستاشون رو نشون می داد. با گاوآهن زمین هاشون رو شخم می زدند. جالبش این بود که خانوم هاشون همه روسری داشتند!
این برنامه یک قسمت دیگه به آلبانی رفته بود و زندگی اونجا رو نشون می داد. یک قسمت جالبش هم زندگی مردم یکی از روستاهای مکزیک بود. روستای مکزیک گاوچران یا Cowboy بودند. نشون می داد که توی صحرا گاوهای وحشی رو اسیر می کردند و در گله خودشون نگه می داشتند. گاوچرون ها توی صحرا غذا می خوردند و زندگی می کردند و کلی هم راضی بودند.
این برنامه کلا مربوط به زندگی روستایی و مردم اونهاست. یکبار هم روستاهای شمال ایران رو نشون می داد. البته درباره شمال ایران زندگی گراز وحشی که در جنگل های شمال هست رو توضیح می داد.
نظرات 10 + ارسال نظر
سارگل یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:59 ق.ظ http://mami13.blogfa.com

کی برمی گردی؟خسته نشدی غربت؟

غربت همیشه آدم رو خسته می کنه. ما چند سال دیگه باید بمونیم تا درس همسرم تموم بشه

بسامه یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 ق.ظ

ببین بعدا می گن دانشگاههای ما چی کم داره؟...
اولش که می ری اونجا حتما باید کارت دانشجویی اینا داشته باشی.. دومندش سه ساعت باید تو صف وایسی که برن کتابی که می خوای رو از تو مخزن پیدا کنن بیارن... اخر سر هم بعد از این که معطل شدی میان می گن کتاب نیست.... اعصاب ادم خورد میشه... هیچ وقت هم صندلی خالی نیست...
ادم اینجا رو می بینه عشق می کنه به خدا..
راستی اقای همسر رفت به جلسه؟

خوبیش اینه که اینجا کتاب رو از توی سایت سفارش میدی و وقتی میری کتابخانه آماده است. یا اگر کتاب موجود نباشد توی سایت می نویسه که این کتاب تا فلان تاریخ امانت هست و میشه رزرو کرد.
این آقای وزیر کار یک برنامه یک هفته ای دارند و راجع به مسائل مختلف صحبت می کند. این هفته است برنامه سخنرانی هاش

سارگل یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:12 ق.ظ http://mami13.blogfa.com

لیلی جون ادم احساس نمیکنه که تو خارج از ایرانی!!انگار از یه جایی همین نزدیکا مینویسی!خیلی ایرانی موندی!!چرا درس نمخونی اونجا؟

نه این قدرها هم نزدیک نیستم ولی خب دهکده جهانی معنیش همینه دیگه!!
ما یک سال هست که اومدیم پس ایرانی هستیم هنوز و انشالله باقی خواهیم ماند.
من برای پذیرش در دانشگاه با مشکل مواجه شدم چون مدارک دانشگاهی ایرانم را باید سفارت آلمان در ایران تائید کند

یاسی یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:48 ب.ظ http://www.yekdoneyeman.blogfa.com

اوووووووووووووووووووووووووو وه چه خبره ! ۴روز نبودیما !‌چه همه پست جدید
از قرار معلوم آبجی جون رفته سرت خلوت شده بکوب مینویسی جاش خالی نباشه

شما میرین عروسی بهتون خوش میگذره متوجه گذشت زمان نمیشین
جای خواهرجان که خیلی خالیه

ماری دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 04:02 ب.ظ http://marii.persianblog.ir/

چقد خوبه همه میتونن استفاده کنن.اینجا برا کتابخونه های خوب باید معرفی نامه گرفت

موافقم.این کارشون خیلی خوبه

مریم دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:54 ب.ظ

من اومدم! هوراااا! مامان بابا هم امروز ظهر رسیدن! هوووووووووووورا!

خوش اومدی خانم مسافر
من هم مامان و بابا می خوام

مضراب سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:29 ق.ظ http://plectrum.blogfa.com

چه خوب.. خاک برسر ما کنن با این کتابخونه هامون.. یه مشت کتاب سانسور شده که تازه هر کدوم خوب هستند امانتی نیستن و یا کتابدار قایمشون می کنه برای دوست و رفیق و سفارشی ها! والاااا !


حالا شما هم خیلی تند نرو

بانو سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:20 ب.ظ http://banouu.blogfa.com

خیلی خیلی زیباس کتابخونه های اینجا خیلی قدیمی هستن و تازه کتابهای به دردنخور هم زیاد توش هست

اینجا کتاب های به درد نخورش رو برای فروش میذارن و اگر کسی نخرید می فرستن بازیافت.

نرگس سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:03 ب.ظ

سلام آبجی! خیلی جات اینجا خالی بود! البته برا اینکه کمک کنی ها! و گرنه خودت اونجا خیلی بیشتر بهت خوش میگذره!

نه نه من جام خالی بود در همه زمینه ها. کمک کردن و دور هم بودن و حرف زدن و ...

مضراب سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:39 ب.ظ http://plectrum.blogfa.com

تند نرفتم عزیز دل.دوره خاتمی که بود کلی کتاب اضافه کردن به کتابخانه ها. همون زمان من چهار سال مداوم کتابخونه مرکزی کاشان عضو بودم و هفته ای دو الی چهار تا کتاب می گرفتم و می خوندم. بعد رفتم سرکار و یه وقفه چهار پنج ساله بین کتابخونی ام افتاد. باورت می شه؟ الان که رفتم همون کتابخانه یه نگاه سرسری انداختم دیدم هیچ کتاب جدیدی ندارن که به درد بخوره حتی رمان. به خدا ستم هست می کنن به جوان ها.
کتاب هم اونقدر گرون شده که من یکی حداقل وسعم نمی رسه برم بخرم. یه چهار جلدی تاریخی رفتم اون هفته قیمت کردم 40 تومن بعد این هفته رفتم بخرم می گه 65 تومن.نتونستم بخرم مگه چقدر درآمد دارم؟

متاسفنانه هر دولتی به یک سری مسائل بها میده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد