زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

روز سه پادشاه مقدس

امروز برای تغییر ساعت قرار تمدید ویزا رفتیم شهرداری. دم در شهرداری خانومی ایستاده بود و به مراجعین می گفت توی سالن  شهرداری برنامه هست 5 دقیقه صبر کنید. 2 دقیقه که گذشت در شهرداری باز شد و یه تعداد بچه با لباس های رنگ و وارنگ اومدن بیرون و یک عکاسی هم باهاشون اومد و از بچه ها در زاویه های مختلف عکس می گرفت. وقتی لباس های بچه ها رو دیدم یادم آمد که امروز روز سه پادشاه مقدس است. در مورد این موضوع پارسال هم نوشته ام. ماجرا این است که بعد از تولد حضرت عیسی(ع) سه مغ زرتشتی که از روی ستاره ها آمدن مسیح را پیش بینی کرده و به دنبال آن تا ناصریه فلسطین برای ملاقات این پیامبر آمده اند. این صحنه ملاقات سه موبد زرتشتی با مریم(س) در فیلممریم مقدس هم بود و طبق روایات برای نوزاد زر و مر(نوعی گیاه خوشبو) و کندر هدیه آوردند. حالا این روز Heilige drei Könige را بچه ها با پوشیدن لباس های شرقی گرامی می دارند. چون طبق روایاتشان یکی از این سه مرد سیاه پوست بوده معمولا یکی از بچه ها صورتش را سیاه می کند.

بچه ها هم لباس شرقی می پوشند و هم یک سری بخاردان و وسایل قدیمی دست می گیرند و به در خانه همسایه ها رفته و شعر می خوانند و پول طلب می کنند! و هر خانه ای که به آنها پول بدهد یک نوشته ای را بر در خانه اش برای تقدس و برکت می نویسند.

برای این نوشته دو معنی
تعریف کرده اند. یکی گفته اند این حروف اول اسامی سه فرستاده پادشاه است به نام های Caspar, Melchior, Balthasar و یکی هم گفته اند که مخفف این عبارت لاتین است  Christus mansionem benedicat یعنی مسیح به این خانه برکت دهد. اون 20 اول و 06 آخر هم تاریخ سال جاری است یعنی امسال می نویسند +13
البته این رسم در کشورهای مختلف مسیحی انجام می شود و بچه ها به آن علاقه دارند.


بچه ها مقابل شهرداری
به قول کیارش از آن پادشاهی برای اینها گدایی اش مانده(این را پارسال هم نوشته بودم) ما هم مشابه این مراسم را در شهرهای مختلف ایران به مناسبت های مذهبی مختلف داریم. در شهر ما این مراسم در نیمه رمضان برای تولد امام حسن(ع) انجام می شده. نمی دونم هنوز هم این رسم پابرجاست یا بچه های ما خجالت می کشند که این مراسم رو اجرا کنند.
اینجا بچه های کوچک با پدر یا مادرشان به در خانه ها می روند. و نوجوان ها به تنهایی این کار را انجام می دهند. در مدرسه هم تئاتر آن را بازی می کنند.

پسر پشت سر همه از نردبان بالارفته و دارد برسر در شهرداری می نویسد
چون الان مدرسه ها تعطیل است احتمالا این بچه ها می توانند از طرف کلیسا جمع شده باشند. خانواده ها به تربیت دینی بچه هاشون اهمیت می دهند.
اطلاعات بیشتر در این مورد در ویکی پدیا موجود است

خلاصه بعد از پایان مراسم عکس گرفتن من تونستم به داخل شهرداری نفوذ کنم.طبقه همکف که واحد ثبت ازدواج است یک زوج جوان را گل به دست در احاطه همراهانشان دیدم. چون خانم لباس عروس نداشت و پالتو پوشیده بود مورد مهمی برای عکس نبود
به طبقه دوم که رسیدم مثل همیشه خلوت بود. کلا شهرداری همیشه خلوت است. طبقه دوم بخش اتباع خارجی است. چون نوبت ها تلفنی گرفته می شود کسی توی راهرو ننشسته و منتظر نیست. من چون نوبت قبلی نداشتم اول در اتاق آقا خوش اخلاقه رو زدم و چون جواب نداد توی راهرو روی نیمکت ها نشستم. هر کدوم از کارمندها که رد می شدند به من سلام می کردند! یکی شون اومد و گفت با کسی کار داری و من گفتم با آقای اسمیت کار دارم و اون هم رفت در اتاق رو باز کرد و دید که توی اتاق مراجعه کننده دارد. این همکار بنده خدا فکر کرده بود که طرف نیست و می خواست من معطل نشوم. خلاصه اندکی صبر نمودم تا مراجعه کننده قبلی اومد بیرون و بعدش خود آقای اسمیت اومد توی راهرو و گفت خانم فلانی کاری داشتین!!! داشتم شاخ در می آوردم که فامیلی من رو بعد 4-5 ماه یادشه تازه من می خواستم توضیح بدهم که شوهرم زنگ زده و فامیلی اش چی بوده و این حرف ها ولی خودش پیش دستی کرد. گفتم می خوام ساعت قرار رو تغییر بدم که با خوش رویی قبول کرد و دو تا فرم هم بهم داد تا برای روز قرار پر کنیم.
این هم عکس های سبزیجات تازه که از توی فروشگاه گرفتم. وزن هر بسته 15 گرم هست.


اولی ریحان-دومی جعفری و سومی ترخون و بقیه ناشناس!

قدر سبزی های تازه که مشت مشت می خورید بدونید که اینجا کیمیاست.
البته سبزی بیشتر به صورت گلدان فروش می رود. یعنی یک گلدان ریحان می خری و در خانه سبزی تازه می خوری.



این هم نام آلمانی و قیمت یک گلدان ریحان

این هم بابانوئل از جنس کاکائوی خالص تقدیم به خواهرجان که می دونم کاکائو دوست داره

نظرات 19 + ارسال نظر
زهرا شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:29 ق.ظ http://az-be.persianblog.ir

من اینجا همچین چیزی ندیدم. یعنی اینجا انقد سرده هوا که کسی حاضر نیست بیاد بیرون!
من اینجا مرزه و تلخون ندیدم و اینا رو خشک آوردم با خودم اما ریحون دیدم یه بار که اونم اصلا مزه ریحونا خودمون رو نمی ده واسه همین تو تابستون تو یه ظزف کوچیک کاشتم! یه باغچه ام گرفتیم و توش کلی چیز میز کاشتیم البته تجربه مون کم بود بذر سبزی هم نداشتیم فقط یه کم جعفری کاتیم اما امسال تابستون هم تجربه مون بیشتر هم بذر سبزی از ایران برام فرستادن. امسال می خوام جسابی سبزی بکارم دلم لک زده برای سبزی خوردن حسابی ! یکی از اینایی که خریدی به نظر نعنا میاد کع جز دست نمی دونم چی حسابش کرده بودی!!

شاید شهرهای کوچیک این رسم سه پادشاه رو هنوز دارند.
من هم با خودم سبزی خشک آوردم، ولی سبزی تازه چیز دیگه است.
من هم پارسال بهار سبزی خوردن توی گلدون کاشتم ولی در حد روز یک برگ تونستم بخورم چون کم بود.
ما یک بار سبزی از فروشگاه آسیایی ها(چینی ها) خریدیم بد نبود تا حدی مزه سبزی های خودمون رو می داد.
امیدوارم امسال باغچه تون پر محصول باشه

زینب شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:41 ق.ظ

اینا هر سال دراشونو رنگ می کنن؟
یا میزارن نوشته ها روش بمونه؟

نه بابا روی در با گچ می نویسند بچه ها. معمولا اکثر خونه های شهر از این نوشته داره. می ذارن بمونه تا سال دیگه که تاریخ نوشته عوض بشه.این نوشته باعث افتخارشونه

مریم شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:17 ق.ظ

واااااااای! واقعا خالص حالصه؟ با قلب من بازی نکن خواهر جان!( اینا الان اشک شوقه تو چشام!)

من به یاد تو از بابانوئل ها عکس گرفتم

بسامه شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:02 ب.ظ

من عاشق سبزی خشک کردنم... برات یه عالمه سبزی خشک میارم....
اون خانومه تو عکس اولی تو بودی؟؟؟
ای کاش از عروسه عکس می گرفتی... ادم تو اون شرایط احساس رو فرش قرمز بودن بهش دست میده...

نه عزیز دلم من محجبه هستم.
خب چون من دیدم عروسه پالتو پوشیده و پیراهنش پیدا نیست ازش عکس نگرفتم. در پست های قبلی م یکبار از عروسی توی شهرداری عکس گذاشتم.
آخ جان سبزی. شما از کدوم فرودگاه میاین آلمان؟ من بیام تو فرودگاه استقبالت

نرگس شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:07 ب.ظ

آخییییییی! چقدر خوشمان میاد از این پست هات! خیلی دوست داشتنی می نویسی!

میگم که تو ویکی پدیا نوشته که یه گفته ای هست (نه خیلی معتبر!) که این ۳ پادشاه از کاشوووووون بودن! یعنی کاشون قبلاها مرکز یهودی های مومن بوده و اینام از یهودی های کاشان بودن! (اون موقع، قبل از تولد مسیح، دین الهی دین یهود بوده دیگه)
http://en.wikipedia.org/wiki/Kashan

ممنون
به نظر بعید میرسه که سه نفر از یک شهر باشند

نرگس شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:09 ب.ظ

منم سبزیجات تازه گلدونی می خوام!

ولی حال میده مشت مشت سبزی خوردن ها! ما هر وقت اینجا سبزی می خوریم یاد تو می افتیم آبجی!

خب این سبزیجات اصلا مزه سبزی های ما رو نمیده، چون آفتاب نخورده
ممنون. به یاد من هم بخورید

علی شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:17 ب.ظ

سلام

خواستم بگم کاشکی از اون زوج جوان که در طبقه همکف بودن عکس میگرفتید و یک عروسی ساده رو تو قلب اروپا به تصویر می کشیدید.

به نظر من ارزشش رو داشت

سلام
من قبلا عکس عروسی در شهرداری رو در پست های دیگه ام گذاشتن.
این واحد شهرداری برای ثبت ازدواج هست و با عقد در کلیسا فرق می کنه. معمولا عروس ها لباس های ساده می پوشند

افسانه سادات شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:28 ب.ظ

سلام لیلی جونم وای چه سبزی هایی من عاشق

ریحان هستم پس حتما قدرش را می دانم و چه بچه های

نازی چه قدر لباسشان خوشگل بود

ممنونم از عکس های قشنگت لیلی جون

و مراسم آن ها هم خیلی زیبا و جذاب است

سلام
من هم عاشق ریحان هستم. هر وقت ریحان می خوری سه تا دونه به یاد من بخور.
خواهش می کنم.
مراسمی که توش لباس های رنگی پوشیده بشه جذاب هست

مریم شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:16 ب.ظ

دیدم مشتاقان دیدن عروس و دوماد زیاده گفتم لینک پست های قبل رو بذارم که دوستان آرزو به دل نمونن!

http://leiligermany.blogsky.com/1391/05/06/post-153/
http://leiligermany.blogsky.com/1391/06/12/post-169/
اینا توش عکس عروس داره!

به به بر این خانوم دقیق
ممنون که به من کمک کردی

علی شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:50 ب.ظ

از این گلدان سبزی ها من یکبار گرفتم یک هفته بیشتر عمر نکرد و خشک شد دفترچه نگه داری هم داشت اما ...
واحد های شهرداری که کارهای ثبت ازدواج انجام میدن و تمدید ویزا بصورت نماینده ای از دولت هستند برای این امور؟
بعدا واحدی هم هست مثل پلیس فدرال یا قسمتی از وزارت امور خارجه مربوط به امور مربوط به خارجی ها ومهاجرت یا کلا توی شهرداری خلاصه میشه؟

خوب شد تجربه تون رو گفتین چون من داشتم وسوسه می شدم یک گلدون بخرم البته ما از ایران بذر سبزیجات آوردیم و منتظر یه چیکه آفتابیم تا بکاریم.
خب خود شهرداری نماینده دولت هست. یک واحد تمدید ویزا داره یه واحد ثبت ازدواج، یک واحد اعلام ورود به خاک اروپا و یک واحد تغییر آدرس و ...
خب ما برای تمدید ویزا فقط با شهرداری سرو کار داریم. هم فرم پر می کنیم و هم پول رو همون جا می پردازیم، به جای دیگه مراجعه نمی کنیم. نمی دونم تا حالا با پلیس فدرال یا امور خارجه سروکار نداشتیم

محبوبه 81 شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:25 ب.ظ

معلومه مردم شهر مذهبی هستند چون من کمتر از خارج نشین ها اجرای این مراسمو شنیدم شاید هم اونا به اندازه تو دوست گل من دقت نمیکنند به این چیزها
ولی اینکه بیان رو در خونت بنویسن "مسیح به این خانه برکت دهد" یه جور حس خوبی رو به آدم منتقل میکنه
بعدش بگم سبزی تازه تو گلدون ایده خیلی جالبی بود خوشمان آمد
بعدشم من هم از این بابانوئل های شکلاتی خاستم خب
خوش باشی عزیزم

آره عزیزم مردم شهر ما بسیار مذهبی هستند. احتمالا در شهرهای بزرگ و مدرن تر از این خبرها نباشه. این جور جشن ها و مناسبت ها مال شهرهای کوچیکه که حالت سنتی شون رو حفظ کردن.
خب من پارسال ربحان توی گلدان کاشتم ولی یه ذره بود
چشم چشم به خاطر شما من با این بابانوئل حرف می زنم که با من تا ایران بیاد.
ممنون و به همچنین شما

همسایه یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 ق.ظ http://minoom.blogsky.com

سلام
الان اینجا هم سبزی البته ریحان کیمیاست
سبز باشی و مانا
محمد و مینو

سلام
البته زمستان همیشه ریحان کم میشه ولی ناپدید نمیشه
به هم چنین شما

این جا هم سبزی گرونه ولی نه مثل اونجا!!!!
کلا میوه ها دو-سه برابر قیمت ایرانه ولی سبزی بیشتر گرونه ولی قابل خرید هست...یک نون و یک بسته سبزی هر دو یک قیمته ولی خب بسته های سبزی کوچیکن مثل همون کوچولوها یا گلدون بسته به نوع سبزیش...
ولی گلدونی ها قیمتش 5-6 برابر بیشتره

خب حالا گلدون هاش ماندگار هست؟
شما که اونجا کلی آفتاب دارین می تونی کلی سبزی بکاری

خانم و آقای پیشی یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:54 ب.ظ http://pishia.blogfa.com

منم توی فیلم مریم مقدس دیده بودم... ضمنا شنیدم اون ستاره هر 2000سال یه بار رویت میشه و همزمان اتفاق مهمی میفته...
سبزیا خیلی جالب بودن... هرچیزی از جنس کاکائو هم منو مست میکنه!

داشتم کامنتای پست قبلو میدیدم.... حج آقامون قبل من اینجا بوده!... زوج هماهنگی هستیم م!

خب پس این ستاره باید حدود 13زسال قبل هم رویت شده باشه چون حدود 2013 سال از تولد مسیح می گذرد
پس شما هم مشتاق کاکائوی خالص هستی؟
خب پس هر وقت کامنت می ذارین مشخص کنید که پیشی سیاه بود یا سفیده

مضراب دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:27 ق.ظ

هوم بابایی برای مردها و قاشق زنی برای زن ها داریم نیمه ماه رمضون :)) هوم بابایی می رن البته نه به جدیت قدیما.. قدیما بزرگتر ها هم میرفتن الان فقط بچه های کوچیک می رن و قاشق زنی هم دیگه دختره نمی رن اصلاً

خیلی خوبه که رسم های قدیمی حفظ بشه

مضراب دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:32 ق.ظ

راستی یه چیزی.. به نظرم همون سبزی های گرمی اونجا به یه خروار سبزی های تازه اینجا می ارزه قربونت.. حداقل خاطرت جمع هست که آلودگی نداره سبزی هایی که اونجا می خری..

خب اینجا سبزی های گلخانه ای بدون آفتاب پرورش پیدا می کنند و طعم و بویی ندارند

مضراب دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:41 ب.ظ

سبزی های اینجا هم طعم و بو دارن البته همراه با آلودگی هایی مثل سموم ، پساب های صنعتی ، آلودگی های هوا و اینا.

البته فکر نمی کنم این طعم مربوط به همه ایران باشه. هنوز سبزی های خوش بو و معطر پیدا میشه

نرجس دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:12 ب.ظ

salam abji
che jaleb man fekr nemikardam to alman ham adam haye mazhabi peyda beshe
che zabzi haye khosh rangi
ghadreshono bedon
inja sabziha maze naft mide ...chon be jaye sampashi to zamin ha naft mirizan...sibzamini va havij ham hamintore
ta mitoni bokhor ke ina salemtaran

سلام خانوم خانوما.
بابا این ملت برای خودشون کلی مذهبی هستن. البته شهرهای کوچیک تر بیشتر از شهرهای بزرگ به مذهب اهمیت می دن.
سبزی های خوش رنگ و بی بو
چه حیف. سبزیجات خوب و تازه ایران که از نعمت آفتاب بهره مند هستند و خاصیتشون بیشتره نباید بذاریم که از دست بره

مامان سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:44 ب.ظ

قبلا نوشته بودی که اون سه نفر ایرانی بودن درسته؟


کاشت به این شکل با مزس


دستت درد نکنه از عکسای قشنگت

بله ، پارسال که برای این روز نوشته بودم به ایرانی بودنش اشاره کرده بودم.
البته کاشت توی باغچه مهارت و مراقبت بیشتر می خواد
خواهش می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد