زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

گروه ادیان

دیشب به جلسه برنامه ریزی انجمن ادیان و زنان رفتم. البته اگر می دانستم جلسه برنامه ریزی است نمی رفتم، چون من در جریان فعالیت های سال قبلشان نبوده ام و تجربه ای هم در این زمینه نداشتم. بیشتر شنونده بودم. خانوم صاحب خانه میریم (Mirjam) نام داشت. و غیر از من هم 7 نفر دیگر هم بودند. من اولین بار بود که به خانه یک آلمانی می رفتم .اول که ای میل دعوت نامه را دریافت کردم فکر کردم محل جلسه باید یک مکان عمومی باشد مثل مهدکودک ولی وقتی به آدرس مورد نظر رسیدم دیدم که خونه شخصی است. خجالت کشیدم که دست خالی هستم.البته فقط خانوم یهودی شیرینی دست پخت خودش را آورده بود و خانوم مراکشی هم راحت الحلقوم. فکر کنم اون خانوم دکتره هم یک بسته چای سبز اورده بود. یعنی بیشتر مواد خوراکی آورده بودند که دسته جمعی بخوریم. و بقیه دست خالی بودند.
خانوم صاحبخونه یک تقویم جالب داشت، تقویم مذاهب. مربوط به گروهی به نام ادیان برای صلح که گویا انجمنی جهانی است. این تقویم تمام مناسبت های مهم 8 دین رو مشخص کرده است.
من فایل اینترنتی سه ماهش رو دانلود کردم ولی چون Pdf بود نمی شد اینجا گذاشت.
تصویر بالا نمادهای ادیان جهان را نشان می دهد. ادیانی مثل یهودیت، مسیحیت، اسلام، سیک، هندو، بودائیسم، بهایت و یک سری ادیان هندی و چینی دیگه که من نمی شناسم.
از شکل خانه و پذیرایی خانوم صاحب خونه آلمانی بگم.ورودی خانه به اتاق پذیرایی بود. یعنی فکر کنم اتاق پذیرایی بود، چون علائمی از اتاق مهمان خانه نداشت! از در خیابون که وارد می شدیم یک قسمت مسقف مثل پارکینگ بود که یک جالباسی بزرگ برای کاپشن ها و یک جاکفشی و یک میز برای گذاشتن دستکش و کلاه. جالب بود که کفش رو هم در می آوردیم(یعنی با کفش وارد نمی شدیم).درون اتاق هم یک میز بزرگ چوبی بدون رومیزی و با رنگ طبیعی چوب که تعدادی لیوان سرامیکی و شیشه ای روی آن چیده بودند و یک سبد چوبی پر از شیرینی هایی شبیه پیراشکی.یک پارچ بزرگ سفالی پر از چای سبز یا نمی دونم چای علفی! من مزه اش رو نتونستم تشخیص بدم که چیه.صندلی های چوبی هم دور تا دور میز چیده بودند، در واقع میز ناهار خوری بزرگ بود..
صاحب خانه که مشغول حرف بود و همه هم بدون تعارف هر چی می خواستند می خوردند. یعنی یک کلمه به کسی نمی گفت بفرمائید. احتمالا با اعضای گروه دوستان صمیمی بودند و قبلا هم جلسه در خانه اش برگزار شده بوده  است.
از تزئینات اتاق بگم: دریغ از یک ویترین یا حتی یک گلدان کریستال. دو کمد چوبی بزرگ که ظروف داخل آن چیده بودند و دیگری هم احتمالا لباس، یک پیانو بزرگ هم کنار اتاق بود. تمام در و دیوار و پشت پنجره پر از کاردستی بچه هایش که با کاغذ یا چوب ساخته بودند. یک طناب مانند بند لباس گوشه اتاق بود که عکس بچه هایش و یا نقاشی هایشان با گیره به آن متصل بود. اگر خونه مردم نبود عکس می گرفتم. برای پنجره هم یک پرده سفید بزرگ سراسری، یعنی هر پنجره یک میله پرده مجزا نداشت. بعد از این اتاق هم آشپزخانه بود و از آشپزخانه وارد اتاق نشیمن می شدی که مبل و تلویزیون و بند رخت متحرک پر از لباس آنجا بود. بچه ها هم ریل قطار و وسایل بازی شان را در آنجا ولو کرده بودند
تمام مدت هم که ما در جلسه بودیم بچه ها تو اتاق بازی می کردند.بدون سروصدا و مزاحمت برای مادرهایشان. مرد صاحب خانه هم که آمد یک سلام کرد و رفت. نه کسی از جایش بلند شد و نه تعارف و خوش آمدید و نه دست دادنی.
خلاصه جلسه این شد که برای امسال مناسبت ها و اهداف رو مشخص کردند و قرار سمیناری رو هم گذاشتند و درباره مکان سمینار و مبلغ ورودی صحبت کردند. یک سیمناری با موضوع مردسالاری در اسلام و مسیحیت هم در شهری نزدیک ما برگزار می شود که صحبت کردند که چه کسی می خواهد برود و چه طوری بروند. درباره ارتباط با مسجد عرب های شهر هم صحبت کردند. گویا آن مسجد به علت رابطه فلسطین و اسرائیل گروه ادیان را نپذیرفته است.
یک دختر ترک به نام آیسون هم که در شهری دیگر ساکن است و دانشجوست گفت که از طرف دانشگاه یک اردوی یک هفته ای به اسرائیل خواهند داشت. البته دانشگاه شهر ما هم از طرف انجمن دانشجویان کاتولیک برای تولد حضرت مسیح برنامه سفر به بیت المقدس و حضور در مکان تولد حضرت عیسی را داشتند.
خلاصه اولین تجربه من در شرکت در جلسه برنامه ریزی و حضور در خانه یک آلمانی بود.در پایان این جلسه دو ساعته با سمیرا پیاده قدم زنان در هوای برفی به خانه برگشتم. وقتی رسیدم از برف سفیدپوش شده بودم.
این هم چند عکس از مجسمه هایی که من ازشون خوشم اومده.فقط نمی دونم چرا اینقدر مجسمه و تزئینات با شکل جغد اینجا فراوان است!




مجسمه های فلزی برای تزئین باغچه



کیف تکه دوزی شده با طرح جغد
نظرات 25 + ارسال نظر
نرجس یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:52 ق.ظ

engar az khoneye khale ham rahat tar bode
vala keshvare ma yejori gheyre mosalman ha va oropayi ha ro neshon mide ke man har bar mish navam on ja be jalasate mazhabi miri koli taajob mikonam
ma alamate neveshteye(TAOISM)ro roye lebas ha ziad didam nemidonestam ye mazhabe




























کلا خجسته دل و راحت بودن.البته شهر به شهر هم فرق می کنه ولی فکر می کنم گروه های مذهبی یا اتحاد بین مذاهب توی اکثر شهرهای آلمان باشه.

بسامه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:32 ق.ظ

لیلی جون واقعا چقدر خوبه که بین دینها به جای کشمکش یه جور تعادل و تعامل وجود داشته باشه... پایه تمام ادیان رو بگیری بر اساس مهر و محبت و کمک به همنوع پایه ریزی شدن... هیچ دینی انسانها رو به جنگ و خونریزی دعوت نمی کنه.. حتی در دین اسلام که قصاص رو حق طبیعی می دونه اول میگه اگه می تونی ببخش...
چرا باید بعضی از ادمها با جد جلوه دادن دین سعی بگنن یا ادیان رو به جون هم بندازن یا انسانها رو دین زده بکنن... خود من گاهی انقدر از بعضی از اموزه های دینی که به خورد من دادن (عزیزم نه اموزه دینی که هستا... اینکه به خورد من دادن به زور) زده شدم.. الان نه دین رو می تونم پس بزنم نه دین رو کامل قبول کنم...
وای در مورد اینکه گفتی اقای خونه اومد تو هیشکی از جاش بلند نشد... ما تو کلاس زبان المانی مون تا معلممون از کلاس می رفت بیرون و برمی گشت عین فنر از جامون بلند می شدیم...فکر کن یهو 10-12 نفر... یعد هی معلممون بهمون می گفت اونجا کسی به پای اون یکی بلند نمیشه شما هم بلند نشید من ناراحت میشم..ما هم می گفتیم چشم.. بعد تا می رفتن بیرون و برمیگشتن دوباره همه ما عین فنر
در مورد جغد هم عزیزم اونجاها جغد نماد عقل و خرده... برای همین مجسمه اش زیاده...

در دنیای امروز به زور نمیشه دین کسی رو عوض کرد، پس وقتی نمی تونن همدیگر رو تغییر بدن بهتره راه کنار اومدن با هم رو پیدا کنند. گردهمایی و سخن گفتن با دیگران و آشنا شدن با عقاید دیگران راه بهتری برای صلح و در کنار هم زیستن است. البته در عمل شاید نشه این ایده ها رو پیاده کرد.
انسان برای آرامش نیاز به دین داره ولی باید با تحقیق و تعمق اون رو انتخاب کنه و سپس دستوراتش رو بپذیره. خود آدم مسئوله نه دیگران.
اینجا سر کلاس های درسی هم جلوی پای استاد بلند نمیشن، یعنی جلوی پای کسی بلند شدن رو نشون احترام نمی دونن.
در مورد مجسمه های جغد احتمالا حرف شما صحیح باشه، من اطلاعی ندارم

مشتاق یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:54 ق.ظ

سلام
باید دقت کرد انگیزه ومنظورشاناز این جلسات چیه؟
اگه بر ای درک وشناخت بهتر عقاید و افکار دیگرانه خوبه
آیا یه جمع خودجوشه یا بصورت تشکیلاتی از بیرون مدیریت میشه؟
آدما اگه واقعا دنبال درک حق وشناخت واقعیت باشند نظام عالی آفرینش اونا رو راهنمایی میکنه.
مشگل انسانها پرده های پندار و تصوراتشونه که اونا رو در پیله قرار داده.
از این همت و دقتتون ممنون

سلام
من فکر می کنم جلسات گردهمایی ادیان برای شناخت و همزیستی مسالمت آمیز باشه. و فکر می کنم اکثر شهرها این گروه ها رو داشته باشه. این که خودجوش هستند یا نه رو نمی دونم

محبوبه 81 یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:13 ب.ظ

خب خدا رو شکر که من از طریق این پست تو فهمیدم نماد دینم چیه!!! حالا معنیش چیه ؟؟ و اینکه تا حالا اینو نمیدونستم دلیلش چی میتونه باشه؟؟ چون اصلاً حتی به چشمم آشنا نیست
لیلا چقدر این جمع های زنان آگاه و روشنفکر (یه وقت فکرنکنی تو هم منظورمیاااااااااشوخی میکنم بابا)که تشکیل میشه از زنایی که جز بشور و بپز و غیبت و ... فکرها و مشغله های دیگری هم دارند خوشم میاد.. چقدر بودن در یه همچین تشکیلاتی به رشد و بلوغ اجتماعی میتونه کمک کنه ... سعی کن حضورت در این دورهمی ها مداوم باشه دوستمممم
عکس اون مجسمه هام قشنگه ... اون جغدا نقش روشنایی شبا رو ندارن؟؟ چون جغد شبا بیداره شاید لامپی چیزی داخلشون باشه ... هست آیا ؟؟؟؟؟؟؟؟

نماد اسلام در همه جای دنیا هلال ماه است و بعضی کشورهای اسلامی مثل ترکیه این نماد رو روی پرچمشون دارند. اگر دقت کنی بالای گنبد حضرت رسول هم هست.
کلا جمع هایی که هدف داشته باشه و با برنامه ریزی دور هم جمع بشوند خوب است. اینجا که خانوم ها زیاد اهل بشور و بپز نیستن ولی غیبت رو نمی دونم. البته این جمع خانوم های تحصیل کرده هستند، بقیه خانوم ها رو نمی دونم جزء انجمن های کلیسا یا خیریه هستند یا نه. ولی در حالت کلی حضور در یک جمع دوست داشتنی به آدم انرژی و انگیزه می ده.
نمی دونم این هم ایده خوبی ،شاید چشم هاشون شبرنگ داشته باشه

لیلی یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:21 ب.ظ http://manamleili.blogfa.com

چه جالب که تو اونجا انقدر فعالیت اجتماعی داری. چقدرم به جزییات توجه می کنی. راستی همنام اسمتو چه جوری اونجا صدا می کنن؟

البته من زیاد به زبان مسلط نیستم و نمی تونم در مباحث شرکت کنم بیشتر شنونده هستم.
اسم من که خیلی راحته و همه صحیح تلفظ می کنند. اینجا هم اسم های لی لی و لیلی رو دارند. البته اسم من به زبان آلمانی این طوری نوشته بشه بهتره:leyli

احسان یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:57 ب.ظ http://sobh14.blogfa.com

22 بهمن، روز عزت و افتخار ایران عزیز بر شما هموطن گرامی مبارکباد

ممنون

ماریا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:38 ق.ظ

سلام. مدتیه وبلاگت رو میخونم. مردم، با حجاب داشتن شما چطور برخورد میکنند؟به طور غیر عادی نگاهتون نمی کنند؟ چون من و همسرم قراره سال دیگه نروژ باشیم و از این بابت که ممکنه مردم طور دیکه به من نگاه کنن ناراحتم.
کلا مردم چطور با شما برخورد میکنن؟ اگه میشه کامل توضیح بدین برام.

سلام
پس تا به حال در سکوت مهمان من بودین.
من خودم تا به حال برخورد بدی برای محجبه بودنم ندیدم. چون در شهر ما و همچنین آلمان مسلمانان ترک زیاد هستند و حجاب مسئله غیرعادی برای مردم اینجا نیست. من حتی گاهی نگاه های تشویق آمیز غیرمسلمانان رو حس می کنم. البته شهر به شهر و کشور تا کشور فرق می کنه. شاید برخورد خود من هم هست که نگاه خشن و یا عصبانی ندارم، طوری که گاهی پیرزن ها تو خیابون با من حرف می زنند
من شال و روسری های رنگی و متنوع می پوشم و خودم رو از جمع کنار نمی کشم، طوری که بقیه حس کنند من به خاطر دینم خودم رو کمتر می دونم یا تمایلی به مشارکت ندارم. در کلاس زبان یک بار محترمانه گفتم من با آقایون دست نمی دم و بعد پسرها دیگه حواسشون جمع بود. یعنی دست ندادن من رو بی احترامی تلقی نکردند و راحت پذیرفتند که این عادت و یا رفتار دینی من هست.
اگر می خوای ای میلت رو برام بذار تا خصوصی برات بگم.

سپینود دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:23 ق.ظ http://ushti.blogfa.com

دریغ از یک گلدان کریستال یا یک ویترین .........
کاش اینجا هم ایجوری بود . من سر حهازم ویترین نمی‌خواستم ولی گفتن نمیشه عروس بدون ویترین .........وا !!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

دقیقا من هم به همین نکته توجه کردم چون خودم هم برای جهیزیه خریدن با این مسائل برخورد کدم.
تو شهر ما هم عروس باید یک ویترین پرکریستال و فرش دستباف و هزار و یک چیز بلا استفاده دیگه داشته باشه. البته من موفق شدم حرف خودم رو به کرسی بشونم و یک سری وسایل تزئینی رو نخرم

باران دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:00 ق.ظ http://www.bibiebaran7.blogfa.com

چه گرد همایی جالبی بود. و برای من جالب بود که از روی نمادها نتونستم اسلام رو تشخیص بدم. فکر می کردم باید نمادش الله باشه. اینم یه چیزی بود مه من یاد گرفتم ازت
خوشم میاد همه چی رو حتی دکور خونه رو با جزئیات می نویسی. صبر و حوصلت احسنت داره
موفق باشی دوستم

این جلسه برنامه ریزی بود اول راهه حالا.
این نماد اسلام در همه ی دنیا شتاخته شده است.
اصلا من دوست دارم برم تو خونه ها و چیدمان و برخوردهاشون رو ببینم
ممنون

ساراسارا(جاده زندگی ما از ایران تا.. دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:27 ق.ظ http://jadeyezendegima.blogfa.com/

خوشم میاد که اینقده دقیقی...بعد من اینجا بلد نیست دو تا انجمنی چیزی پیدا کنم...

این شاید به علاقه من به چیدمان و نگرش آدمها به زندگی و محیط اطرافشون برگرده(اسمش فضولی نیست ها)
اتفاقا تو که زبان انگلیسی مسلط هستی راحت تر می تونی با گروه های تحصیل کرده ارتباط داشته باشی. البته نمی دونم توی اون کشور این انجمن های بین مذهبی وجود داره یا نه؟

آزاده دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:29 ب.ظ http://www.shegeft.com/component/content/article/199-199/13827-b

سلام
بدنبال یک سرچ اینترنتی به این وبلاگ پر محتوی و جذاب بر خردم ولی علامت سوالی که در ذهن من ایجاد می شود اینست که آیا از مسائلی که در این وبلاگ مطرح شده است می توان بسادگی گذشت بعنوان مثال آیا هدف از کسب اطلاعات و نظر از شما در بسیاری از مسائل نوعی تفتیش و تخلیه اطلاعاتی نیست ؟ آیا می دانید بسیاری از دامهای اطلاعاتی در کلاسهای آموزش زبان خارجی گسترده شده است ضمن اینکه در رژیم گذشته سعی می کردند در دانشگاههای آمریکایی، در کنار هر ایرانی در خوابگاه یک اسرائیلی قرار دهند تا کینه و دشمنی مسلمانان با اسرائیلیها و یهودیان را با رفتار دوستانه عوض کنند توجه کنید که مردم و حامیان اسرائیل عملا متجاوز و عاصب هستند و رفتارهای شخصی و نظرات مثبت و متمدنانه ایشان نمی تواند از بار گناه و تجاوز آنان بکاهد هر چند دنیای مدرن امروزی، با استفاده از انواع ابزارهای رسانه ای و فرهنگی سعی در تطهیر و مضافا مظلوم نشان دادن این گروه آدمکش و عاصب دارند.

سلام
ممنون از حسن نظر شما به مطالب وبلاگ و باز هم تشکر از هشدارتون
من قبل از آمدن به این کشور در مورد این مطالب مطرح شده توسط شما مطالعاتی داشته ام.در این جلسات ادیان من بیشتر شنونده هستم و کمتر سخن می گویم و جمع هم طوری است که هر کس با میل خود سخن می گوید. اگر لطف بفرمائید و بیان کنید که منظورتون چه سوالاتی است که شما تفتیش و تخلیه اطلاعاتی از آن برداشت نموده اید متشکر می شوم.
همه مان می دانیم که یهود یک دین آسمانی و کهن است و هر جا انجمن ادیان تشکیل شود مسلما یکی از اعضای آن یهودیت خواهد بود. در داخل کشور خودمان هم یهودیان زندگی می کنند. و ما همه بین یهودیان و اسرائیلیان تفاوت قائل هستیم.
در کلاس زبان قبلی ام یک خانوم میانسال از اسرائیل بود که علی رغم میل او به دوستی با من و دیگر مسلمانان کلاس من از او دوری می جستم.
من فکر می کنم اگر من به علت حضور یک اسرائیلی از شرکت در جلسه(تا اینجا که من اطلاع دارم یهودیان گروه ادیان اسرائیلی نیستند) خودداری کنم به او این فرصت را می دهم که بدون رقیب هرچه می خواهد بگوید پس من باید حضور داشته باشم تا بتوانم با مطالعه و اطلاعات کافی و مستدل از مظلومان فلسطینی دفاع کنم.

فردا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:35 ب.ظ http://med84.blogfa.com

بسیار هم عالی... چه چیزای جالبی... چه کارای جالبی... کلا چه جالبی...!
به نظرم دفعه ی بعد شما هم با خودت، تخمه کدو و آفتابگردون ببر ... دور همی خوش بگذره!
راستی... فک کن ما رو اردو ببررن اسرائیل... تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه...
تفاوتای فرهنگی خیلی جالبه... اونجا جلوی معلم بلند نمی شن من یادمه تو مدرسه اگه جلوی دبیر شیمی بلند نمی شدیم بقیه ی کلاس رو باید تو حیاط می پلکیدیم!!!
نمیشه گفت کدوم خوبه کدوم بده... من از فرهنگ احترام گذاریمون بدم نمیاد... اما فرهنگ بدون تعارف اونهام یه مزایایی داره...

خیلی ممنون از طرف انجمن. من فکر می کنم ما در داخل ایران هم گروه ها و انجمن های مردمی خوبی داریم. فقط اینجا بحث تنوع مذاهب بیشتره و این انجمن ها هم به وجود میاد.
اگر تخمه ببرم که همه مشغول اختلاط میشن و موضوع جلسه فراموش میشه
حالا این همه کشور دیگه لازم نیست بریم اسرائیل که از ما خوششون هم نمیاد! اسرائیل فضای امنیتی و خیلی بسته ای داره به درد اردو نمی خوره
باید خوبی های هر فرهنگ رو یاد گرفت و فرهنگ بومی خودمون رو غنی تر کنیم. بی رودربایستی بودن یک مزیت هست

goli دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:45 ب.ظ

سلام لیلی جان
جغد در فرهنگ آلمانی نماد فرهیختگی و دانایی است.

سلام گلی خانوم
ممنون از اطلاعاتت. من در این زمینه اطلاعاتی نداشتم

فاطمه دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:58 ب.ظ http://2t7p.mihanblog.com/

من از کیف ها خیلی خوشم اومد . اگرچه اول فکر کردم جوراب هستند

کیف ها فکر نکنم درست کردنش سخت باشه. اگر یه کم خیاطی بلد باشی(وضع خیاطی من که افتضاحه) می تونی برای خودت و من دو تا دونه درست کنی.
آخه جوراب سایز کی اینقدر بزرگه؟

ماریا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:17 ب.ظ

منتظر ایمیلتم. از دوستی باهات خوشحالم.

من هم از داشتن دوست جدید خوشحالم

فاطیما دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:58 ب.ظ http://3TAYESH.BLOGFA.COM

چه بامزه،حتما دلیلی داره علاقه اینها به جغد

دوستان در کامنت ها توضیح دادند که جغد نماد خرد و دانایی است

افق زندگی دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:29 ب.ظ http://www.lifeshorizon.blogfa.com

بازم مجسمه! من عاشق مجسمه ام حتی از دیدن عکسهاش هم لذت میبرم...مرسی

انشالله خودت مجسمه ساز میشی ما از دیدن مجسمه هات لذت می بریم به شرطی که یک مجسمه جغد قشنگ از آثارت به من هدیه بدی

لیلی دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ب.ظ http://manamleili.blogfa.com

جالبه انگلیسیشو مثل هم می نویسیم. من خیلی روی این طوری نوشتن حساسم! leili

من هم اسمم رو همیشه این طوری می نوشتم ولی در آلمانei را ai تلفظ می کنند، بنابراین اسمم لای لا تلفظ می شود

ماری سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:01 ب.ظ http://marii.persianblog.ir/

چه فرهنگ جالبی دارن.اینکه بچه ها داشتن اونور بازی میکردن و هی مامان مامان نمیگفتن.چیدمان.همه چی کاملا با اینجا فرق داره.راستش من یه دفه مهمونی دوستم بی تعارف رفتم برا خودم آب برداشتم خواهرش چنان نگاهم کرد و گفت میگفتی برات میاوردم...البته من با این دوستم خیلی راحت بودم به خیال خودم.حالا نمیدونم خودشم ناراحت شده یا نه.

اصلا همین همنشینی ادیان مختلف خودش یه مساله خیلی جالبه.فک نکنم اینجا از این جمع ها باشه...اگرم باشه احتمالا دعوایی چیزی رخ بده

توی این جلسه یکی از مهمانان رفت توی آشپزخانه و برای تازه واردان چای درست کرد و آورد. خب بسته به نوع روابط هم دارد و این که دوستان و مهمانان تا چه حد صمیمی باشند. احتمالا خود دوستت که باهات صمیمی بوده ناراحت نشده.
مسئله مهم اینه که ما ایرانی ها یاد نگرفتیم در یک جمع حرف طرف مقابل مون رو(در هر زمینه ای می خواد باشه) گوش بدیم و بپذیریم که کسی حق داره برخلاف نظر و عقیده ما هم فکر کنه.

محبوبه 81 سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:39 ب.ظ

جغدی روی کنگره‌های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می‌کرد. رفتن و رد پای آن را. و آدم‌هایی را می‌دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می‌بندند. جغد اما می‌دانست که سنگ‌ها ترک می‌خورند، ستون‌ها فرو می‌ریزند، درها می‌شکنند و دیوارها خراب می‌شوند. او بارها و بارها تاج‌های شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابه‌لای خاکروبه‌های قصر دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری‌اش می‌خواند؛ و فکر می‌کرد شاید پرده‌های ضخیم دل آدم‌ها، با این آواز کمی بلرزد.روزی کبوتری از آن حوالی رد می‌شد، آواز جغد را که شنید، گفت: بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدم‌ها آوازت را دوست ندارند. غمگینشان می‌کنی. دوستت ندارند. می‌گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.قلب جغد پیرشکست و دیگر آواز نخواند.سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت:

آواز‌‌خوان کنگره‌های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی‌خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.جغد گفت:خدایا! آدم‌هایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند. خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می‌دهد و آدم‌ها عاشق دل بستن‌اند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشه‌ای! و آن که می‌بیند و می‌اندیشد، به هیچ چیز دل نمی‌بندد؛ دل نبستن سخت‌ترین وقشنگ‌ترین کار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره‌های دنیا می‌خواند. و آن کس که می‌فهمد، می‌داند آواز او پیغام خداست که می‌گوید:

آن چه نپاید، دلبستگی را نشاید.

چه آواز پرمعنایی داشته این جغد

بسامه سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:33 ب.ظ

ممنون لیلی جون برای تمام وقتی که برای من می زاری...
امیدوارم یه روزی جبران کنم

خواهش می کنم. امیدوارم به همه آرزوهات برسی

حنا چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:16 ق.ظ http://parandeymohajer.persianblog.ir

اووووووووووو لیلی این نوشته ی محبوبه خیلی قشنگ بود.واقعا دل بستن و دل کندن چه قدر سخته

بله خانومی دنیا محل گذر است. برای هیج کس ماندگار نیست ولی خیلی ها به این موضوع بی توجه هستند. اندیشیدن به همین موضوع می تونه به آدم ها کمک کنه که توی رفتارشون دقت کنند و بدونند چه غم و چه شادی در زندگی پایدار نیست.
محبوبه خانوم ما هم دل بااحساسی دارند

ستاره سهیل چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:29 ق.ظ

سلام
من تازگی با وبت آشنا شدم خیلی مطالبت جذابه
حتما باید همه پستها رو بخونم

مرسیییییییییییییی

سلام
خوش اومدی

مامان جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ب.ظ

حضورت در جلسه ادیان خیلی خوبه


حتما یه روزی به همین زودی همه می فهمند دین حق رو وبا هم ودر کنار هم زندگی با صفا خواهند داشت.به امید صبح

فکر کنم برای پیدا کردن حقیقت باید خواهان آن باشند

آزاده جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:49 ب.ظ http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911203000696

سلام

نظرتان راجع به این لینک چیست؟

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911203000696

سلام
لینک خوبی است.
ممنون از راهنمائیت دوست من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد