زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

بازدید کلیسا

امروز که با مهمانانمان برای بازدید از داخل کلیسایی رفته بودیم و داشتیم از فضای پر مجسمه و نقش و نگار داخل کلیسا عکس می گرفتیم یک خانوم مسن با موهای یک دست سفیدش اومد جلو و گفت من کاتولیک هستم، در گذشته بین کاتولیک ها و پروتستان ها از نظر مذهبی اختلافات عقاید زیادی وجود داشت و رابطه خوبی با هم نداشتیم ولی حالا ما با مسلمانان هم رابطه خوبی داریم.(حالا نمی دونم داشت تعریف خودشون رو می کرد یا به ما اعلام می کرد که خوشحال باشید که توی کلیسا راهتون دادن!) بعد سوال کرد این شهر مسجد هم دارد. من هم گفتم بله و آدرس مسجد رو بهش دادم. پرسید من را راه می دن؟ چه روزی برم؟ خب البته اوج اجتماعات مسجد در ماه رمضان هست ولی من بهش گفتم شما روز جمعه برو و توی مسجد هم مشکلی نیست و شما رو راه می دن!
در میدان شهر هم که نشسته بودیم در بین جمعیت توریست و شلوغی آدم هایی که توی رستوران های بیرون نشین اطراف نشسته بودند دو تا جووان تی شرت پوش بین جمعیت راه می رفتند و با جوان ها و نوجوان ها درباره معایب الکل صحبت می کردند و از توی موبایلشان فیلم هایی در این باره نشان می دادند، البته سراغ ما نیومدند که ببینیم دقیقا چی می گن(از قیافه مون معلوم بود که ما چقدر الکل مصرف می کنیم!)
در میدان شهر هم چهار تا جووان با حس و صدایی رسا سرودهایی از کتاب مقدس می خواندند که مورد توجه اکثر عابران قرار گرفت. لحن شون برای ما هم که چیزی نمی فهمیدیم بامزه بود!
این دو تا اتفاق بامزه ای بود که در گردش امروزمون شاهدش بودیم
این هم عکس های گردش در شهرمان. البته این شهر در نزدیکی شهر ما قرار دارد و در زمان جنگ 80% آن تخریب شده بوده و بعد از جنگ بازسازی شده، در واقع میشه گفت شهر نوسازی است.

قلعه قدیمی


قلعه قدیمی


نمای شهر از بالای قلعه


عکس کلیسای تخریب شده در زمان جنگ

نظرات 17 + ارسال نظر
بسامه شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:09 ق.ظ

وای... چه قلعه قشنگی... من انقدر دوست دارم جلوی پنجره ام اونجوری باشه.. ولی خوب. نمیشه اینجا جلوی پنجره ها عریض نیست بتونیم گلدون بزاریم...
واک خاک عالم... ما الکل مصرف نمی کنیم؟ حرفا می زنی لیلی جون... همین الان یه شیشه الکل تو کمد بنده هست برای مصارف امپول و اینا... تازه.. برای پاک کردن موبایل اقای پدر هم ازش استفاده می کنیم.. کلی مصرف الکل داریم

اینجا اکثرا خونه ها و هتل ها گلدون های پشت پنجره رو دارن ولی خب آب و هوای خوب هم موثره. شما هم که آب و هوای خوبی دارید اون طرف ها.
ای وای شما چرا خودت رو لو میدی خانومی، صداش رو درنیار، آبرومون میره!

مهدیه شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:49 ق.ظ http://madardokhtari.blogfa.com

سلام
با اجازه لینک شدین

سلام
ممنون

نرگس شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:22 ق.ظ

چه مرموز
مهمونهات خیلی مرموز هستند

ها!!؟؟ ما مرموز هستیم!!؟ ما و مهمان هایمان بچه های خوبی هستیم!

[ بدون نام ] شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:40 ب.ظ

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ!!

سلام
باز هم زیبا و لذتبخش
موفق باشید

سلام
ممنون و موفق باشید
اسم تون رو فراموش کردین بنویسین

amir ali شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:36 ب.ظ http://www.2sibha.tk

سلام سایت زیبایی دارید اگه امکانش هست به سایت من هم سر بزنید

سلام
ممنون

مشتاقی شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:50 ب.ظ

سلام

انشاله خوب وخوش بگذره در کنار مهمونا

سلام
ممنون، انشالله

مریم یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:25 ق.ظ

وای خدا چقد شهرشون داغون شده زمان جنگ! اینا با چه امیدی بازسازیش کردن؟ آدم اصلا حس و حال میره این صحنه رو می بینه!

این خونه ها مدادرنگی ان! اصلا شهرتون جعبه مدادرنگیه!

واقعا امید و همت زیادی داشتند که از اون همه خرابی و ویرانی کشورشون رو ساختند.
آره اینجا خونه هاشون رنگارنگه، مثل جعبه مدادرنگی کنار هم نشستن

افسانه سادات یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:04 ق.ظ

باسلام لیلی جان
وای چقدر خوب که کسانی پیدا شدند که از معایب الکل بگویند و مردم را هدایت کنند
به به مهمان امیدوارم مهمان هایتان از فامیل های نزدیکتان باشد که بر همه تان خوش بگذرد.

لیلی جون آنجا را خیلی خوب به مهمان های عزیزت نشان بده !!!
این گل ها و گلدان ها ی پشت پنجره خیلی خوشگل و ناز بودند من حسودی ام شد که پنجره اتاقم طوری نیست که گلدان بگذارم

لیلی جونم این هم چند جمله قشنگ :
همه فکر می کنند چون گرفتارند به خدا نمی رسند اما چون به خدا نمی رسند گرفتارند .
اگر کسی را نداشتی که به او بیندیشی ، به آسمان بیندیش. چون در آسمان کسی هست که به تو می اندیشد .
دو چیز مدهوشم می کند : آبی آسمانی که میبینم و میدانم که نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست .
و آخرین جمله : قشنگ ترین عشق ، نگاه خداوند به بندگان است،تو را به همان نگاه می سپارم .

سلام خانومی
احتمالا توی تلویزیون یا مدرسه هم از معایب الکل می گن ولی کیه که گوش بده. مثل اعتیاد به مواد مخدر می مونه که خیلی ها می دونن ولی باز هم اسیرش می شوند.
خب شما گلدون توی اتاقت بذار و از دیدن گل هاش لذت ببر.
ممنون

فریاد مردی از اهالی سکوت یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:53 ق.ظ http://fajs.mihanblog.com

«ذهن ما باغچه است
پس گلی باید کاشت
گر نکاری ،علف هرز در آن خواهد رست»

سلام
الان دیدم بخشید اسمم رو فراموش کردم بنویسم
یاد یه خاطره جالب افتادم

سلام
ممنون

محراب یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:02 ب.ظ

سلام عزیزم چشمت روشن
امیدوارم به شما ومهمونا خیلی خوش بگذره
بهشون سلام برسون
مراقب خودت باش

سلام بر همگی تون!
ممنون
چشم!

زهره یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:13 ب.ظ

من خیلی دوست داشتم کلیسا رو ببینم. یه سری که داشتم از جلو کلیسا میگذشتم رفتم داخله کلیسا. منم چادری هستم. با کنجکاوی عکسایی که روی دیوار بلند کلیسا نصب شده بود رو میدیدم و همینطور جلو میرفتم که یهو دوستم اومد منو کشید به سمت عقب و گفت یه آقایی داره خیلی فلفلی تو رو نگاه میکنه بیا زودتر بریم بیرون. منم نتونستم کاملا کلیسا رو ببینم حالا هر وقت کسی از کلیسا حرفی بزنه یاد اون آقا با اون نگاه فلفلیش میفتم. اون روز همه میتونستند برن داخله کلیسا فکر کنم به خاطره چادرم به من اون طوری نگاه میکرد

نگاه فلفلی؟!
ای بابا باید خوشحال باشند که یک خانوم چادری می خواد از کلیسا بازدید کنه.
اینجا در مکان های توریستی و شلوغ مثل کلیساهای قدیمی و معروف از همه قشری هستند از مسلمان و چشم بادامی ها(معمولا اونها که از شرق آسیا هستند بودایی می باشند) و کسی حساسیتی روی ظاهر کسی نداره ولی خب حجاب یک نماد شاخص از اسلام هست.

nani یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:58 ب.ظ

عاشق این گلهای جلوی پنجره هام

من هم دوستشون دارم

[ بدون نام ] دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:17 ق.ظ

سلام اسم شهر و اسم کلیسا چیست ؟

سلام
شما هم که فراموش کردین اسم خودتون رو بنویسید

نازنین دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:53 ق.ظ http://www.zananegieman.persianblog.ir

وایییییییییی چه منطقه زیبایی باید باشه .

بله، شهر زیبایی بود

سپینود دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:13 ق.ظ http://ushti.blogfa.com

من تا به حال دو تا کلیسا بیشتر نرفتم . یکی تو ارومیه که اسمش یادم نیست ! و اون یکی هم کلیسای وانگ تو اصفهان . هر جایی ارزش دیدن و تجربه کردن رو داره .
عاشق این گلهای جلوی پنجره‌ام من !

دیدن و تجربه کردن ارزشمند است و لذت بخش.
قابل شما رو نداره

ریحانه دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:26 ب.ظ http://chadormeshki.blogfa.com

وای من چه قدر این عکس هایی که می ذاری رو دوست دارم
یکی از آرزوهام اینه کلیسای سنت مارتینو ببینم
خوش به حالت

حرف های قشنگی زدی ولی نه به خاطر اون حرف ها به خاطر این که خودم دوست دارم مطلبم و بخونی رمز و دادم
خوشجال می شم بخونیش
اگه عمومی کردی نظرمو رمز و از توش بردار ممنون

قابل شما رو نداره
انشالله که برای شما هم فرصتش پیش بیاد تا بتونین فضای کلیسا رو ببینید.
ممنون

فاطمه پنج‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:12 ق.ظ http://2t7p.mihanblog.com/

سلام
میخوام اعتراف کنم با این عکس هایی که شما میذاری من عاشق آلمان شدم

با این عکس ها ، دیدم ما اینقدر ادعای فرهنگ و سابقه تاریخی داریم ولی 0.1 آلمان ها توی شهر هامون ساختمان یا نمادی از گذشته نداریم

سلام
اعتراف سنگینی بود، نه؟ خوبه که باز عاشق این کشور شدی و ازش متنفر نشدی.
حفظ گذشته و احترام به ارزش های گذشتگان که با تجربه به دست آورده اند بهترین هدیه برای آیندگان است و متاسفانه بعضی از ماها فکر می کنیم هرچی شهر از ساختمان های سیمانی و آسمان خراش پر شود متمدن تر می شویم در صورتی که بعد از مدتی به این نتیجه می رسیم روح ما در این آسمان خراش های سیمانی خراشیده می شود(آیکون غمگین)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد