زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

مسابقه در آب انداختن!

هفته قبل یک مراسم سنتی در شهرمان برگزار شد. این مراسم که به مدت پنج روز در محله قدیمی و تاریخی شهر برگزار شد با جمعیت زیاد استقبال کننده از سرتاسر آلمان مواجه شده. این مراسم که ریشه اش مربوط به سنت الیزابت(نام یک خانم قدیس  که همسر پادشاه مجارستان بوده است) و در جشن های Kermesse (یک جشن مذهبی) است هر ساله فقط در شهر ما برگزار می شود. از هفته های قبل مراسم شهر رو آذین بندی می کنند و دکه های فروش خوراکی و نوشیدنی در محله تاریخی شهر برپا می شود. در مدت برگزاری هم اون منطقه شهر اصلا جای سوزن انداختن نیست. برنامه از عصر شروع می شود و تا پاسی از شب ادامه دارد و شب هنگام جمعیت در چادرها و نیمکت های چیده شده به نوشیدن مشغول می شوند. اصل برنامه هم مسابقه ای آبی است. به این صورت که شرکت کنندگان در قایق های مجزا دو به دو مقابل هم قرار می گیرند و با یک وسیله چوبی سعی می کنند طرف مقابل رو از روی قایق توی آب بیندازند!!!


شرکت کننده ها دو به دو با هم مسابقه می دهند و برنده هر بازی با برنده بازی دیگر و تا آخر که یک نفر برنده اصلی می شود. البته این طوری هم نیست که تا یک چوب به کسی زدند بیفتد، معمولا جاخالی می دهند و یا می پرند توی قایق خودشان و خلاصه مقاومت در اشکال مختلف ادامه دارد! و جمعیت دوستان و آشنایان و طرفداران هر فرد هم با شعار دادن و تکان دادن پرچم حمایت معنوی خود را ابراز می کنند. البته پلیس و اورژانس و همه این تشکیلات هم در رودخانه حضور دارند.


جمعیت تماشاچی

آذین بندی شهر

آذین بندی شهر
جمعیتی که برای دیدن این برنامه می آیند بسیار زیاد است. شاید به نظر آنها این مسابقه هیجان اگیز است ولی من بعد از یک ساعت نشستن و تماشای برنامه خسته شدم. شب آخر و در مراسم اختتامیه آسمان شهر را نورافشانی کردند که من از پنجره اتاق تماشا کردم.


نورافشانی شهر


چادرهای برپاشده برای این مراسم در حاشیه رودخانه
فقط شما به سودی که فروشندگان سوسیس و نوشیدنی ها و خوردنی ها از این مراسم دارند فکر کنید. چون هر آدمی که برای این برنامه به شهر می آید نیاز به هتل و رستوران دارد و وقتی برای تماشای برنامه می ایستد نیاز به خوردنی و نوشیدنی فراوان دارد.


برنامه های جانبی این جشن
عکس های این پست همه از اینترنت است.

نظرات 14 + ارسال نظر
مهدی جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:19 ب.ظ http://ruhallah.blogsky.com

سلام
وبلاگ خوب و مفیدی دارید.
خوشحال میشم که تبادل لینک کنیم.
اگه مایل به تبادل لینک بودید حتما خبرم بفرمایید.
تشکر

سلام
ممنون

افسانه سادات جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:23 ب.ظ

باسلام لیلی جان
چه مسابقه ی جالبی بود در ایران برنامه ای شاد و جذاب در خیابان اجرا نمی کنند . مهمانان هایت هم آنجا حضور داشتند ؟ و برنامه را دیدند ؟
عکس هایت خیلی قشنگ بودند

سلام خانومی
به نظر شما جالبه؟ اگر من خودم جزء شرکت کننده ها بودم برام جذاب تر بود
در ایران هم در روستاها و شهرهای مختلف برنامه های محلی و تئاتر داریم
بله با مهمانانمان برنامه رو تماشا کردیم.
قابل شما رو نداره

لیلی کلا مارو المانی کردی بس که قشنگ همه چی رو مو به مو واسمون میگی...

ممنونیم خانم گل

این هم از مزایای شهرهای کوچیک هست که اتفاقاتش در مرکز شهر می افته و آدم ازش خبردار میشه.
خواهش می کنم

مریم شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:59 ق.ظ

واقعا چه تفریح سالمی! خسته نباشن!
خب اگه با این چوبه تو چشم هم بزنن یا تو حلق هم فرو کنن چی!؟؟! مسابقه داور نداره؟ یا مثلا میشه محکم بکوبن تو سر هم؟! آئین نامه مسابقات کو؟ من میخوام سال دیگه شرکت کنم! از الان میرم استخر تمرین کنم!

ای بابا شما چرا اینقدر منفی بافی می کنی ؟
این چوب ها سرش یک گوی پلاستیکی داره و در ضمن ملت مسابقه می دن که برنده بشن نه این که همدیگرو شل و پل کنند.
شما اول برو شنا رو خوب تمرین کن چون اگر توی آب بیفتی باید خودت رو تا قایق بکشی

مضراب شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:35 ق.ظ

چرا ما از این جشن ها و خوش خوشان شدن ها نداریم؟ اصن چرا الان که شهریوره هنوز یه چکه بارون از اون مدل مردادی هاش نیومده اینجا؟ هن؟

خب جشن های ما بیشتر مذهبی است و بعضی جاها که جشن ها سنتی تر میشه مثل شمال ایران و یا جنوب. این جور جشن ها بیشتر در شهرهایی با پیشینه کشاورزی وجود داره.
در مورد بارون باید از خدا بپرسی

فاطمه شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:59 ق.ظ http://2t7p.mihanblog.com/

سلام لیلی جان

این مسابقه تاریخچه یا نمادی هم داره یا نه فقط یک نوع مسابقه است؟

این طور که من مطالعه کرده ام یک مراسم با ریشه مذهبی است. شاید جشن شکرگزاری بوده چون شهر ما یک شهر کشاورزی و دامداری بوده. دقیق متنش را نخواندم. مثل جشن دروی محصول در شمال ایران

نرگس شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ق.ظ http://nbeheshti.persianblog.ir/

لیلی جون خوش باشی

ممنون خانومی

مشتاق شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:35 ب.ظ

سلام

انگار شهر شما دائم مراسم نمایش دارد .شهر همیشه نمایش!!

بنظرم عمدا زندگی را برای مردم در سیکل تکراری "کار -تفریح-

استراحت" خلاصه کرده اند . تا فرصت اینکه به خودفکرکنند یا سرنوشت

همنوعان خود را و یا سرنوشت ابدی انسان چه میشود؟

کار وتفریح و.. خوبه و جزو مهم زندگیه ولی نه همه زنگی !

فکر می کنم شهرداری این برنامه ها رو می ذاره برای آدم هایی که از تنهایی و کار زیاد خسته شده اند. و یا آدم هایی که وقت زیادی دارند و نمی دونند چه طوری پر کنند. خلاصه گروه های مختلفی هستند که باید سرگرمشون کرد!!بالاخره هر ارگانی باید وظیفه اش را انجام بدهد

سپینود یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:48 ق.ظ http://ushti.blogfa.com

وای چقدر خوب ! چقدر هیجان‌انگیز ! منم می‌خوام ! دلزده شدم از یکنواختی زندگی ! هر چقدر مراسم و جشن خودمون داشته باشیم هیجان نداره که اینقدر مخصوصا برای ما خانومها .

حفظ سنت ها و برپایی جشن های سنتی و مذهبی می تونه بهونه ای برای دور هم جمع شدن و شادی باشه . باید سنت هامون رو زنده کنیم و اونها را مطابق سلیقه امروز برپا کنیم.

بید مجنون یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:49 ب.ظ http://chatreman.persianblog.ir

به این فکر میکنم که این ملت چقدر بی بهانه شادند!!

جشن ها و برنامه های مذهبی و سنتی شون رو حفظ کردن و به بهونه همین مناسبت ها دور هم جمع می شوند و شادی می کنند

باران دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:13 ب.ظ http://www.baran-53.blogfa.com

خیلی خوبه که اینقدر از زندگیشون لذت میبرند

خیلی خوبه که این اخلاق خوب رو یاد بگیریم

رهگذر سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:59 ب.ظ http://gozargahe-donya.blogfa.com

سلام
مث اینکه خیلی وقته اینجا نبودم
چقدر جالب.مسابقه شون هم جالبه.تا حالا نشنیده و ندیده بودم

ممنون بابت این پست لیلی جان (گــــــــــــل)

سلام
ای بابا کجا بودین خواننده عزیز!
خواهش می کنم، قابل نداشت

بهاره شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:58 ق.ظ http://www.baranebahary67.blogfa.com

سلام عزیزم
مطالبتون خیلی جالبه و به نظر میاد شهر سنتی و پایبند به آداب و رسومی دارید که با توصیف زیبای شما مطالب بسیار شنیدنی است.

سلام خانومی
ممنون. بله شهر کوچک ما با ساختمان های قدیمی و مردم نسبتا سنتی هست.

مهتاب سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:06 ب.ظ

این مسابقه رو از نزدیک دیدم .نمی دونم چرا اینقدر براشون جالبه و میان تماشا والا ما برا جشنامون اونقدر باید نورافشانی و برنامه های جذاب داشته باشیم تا مردم خوشحال شن انگار با چیزای ساده ما خوشحال نمیشیم....


نمیدونم والا....

فکر کنم همین که دور هم جمع می شوند و به بهونه ای از کار و فکر آزاد میشن براشون جالبه. البته قسمت نوشیدن و خوردن هم بسیار مهم است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد