زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

جشن کریسمس محققان خارجی1

دیشب جایتان خالی رفتیم به جشن کریسمس دانشگاه. البته اینجا هر گروهی و دانشکده ای و انجمنی برای خودش جشن مجزا میگیره. این جشن مخصوص محققان و مهمانان خارجی دانشگاه بود. یعنی دانشجویان دکترا و اساتید مدعوی که از کشورهای دیگر آمدند و دانشجوهای مبادله ای کلا مهمانان دیگه. از قبل از واحد دانشجویان خارجی دانشگاه E-mail اش را دریافت کرده بودیم که تاریخ و مکان برنامه و همین طور برنامه ریزی اش را اعلام کرده بودند. جشن در سالن یکی از خوابگاه های دانشگاه بود. طبق E-mailی که دریافت کرده بودیم امسال غذا هم به برنامه اضافه شده بود البته ما می دونیم وقتی دانشگاه میگه غذا قراره بده چی در انتظارمون هست و اصلا شکم مون رو صابون نزدیم. نوشته بودن هر کس می تونه غذا یا کیک کشور خودش رو درست کنه و بیاره. برای هزینه هاش هم تا حدی دانشگاه کمک می کنه. نوشته بود اگر کسی بلد نیست یا توی خونه وسیله نداره و یا حتی می خواد در مصرف برقش صرفه جویی کنه(این دلیل رو از خودم نوشتم!) می تونه چند ساعت قبل از مراسم بیاد اینجا و توی آشپزخونه خوابگاه درست کنه. ما حتی آشپز حرفه ای هم برای کمک در پخت و تزئین و ... داریم. از اونجایی که من اصلا هیچ رقم کیکی بلد نیستم درست کنم و غذاهای ایرانی هم وقت و حوصله می خواست دست خالی و به عنوان مهمان محترم تشریف بردم.
از بچه های ایرانی فقط ما و مینا بودیم. برای اولین بار بود که من خوابگاه رو می دیدم. البته برنامه توی سالن بود و من اتاق ها رو ندیدم. خوابگاه نگهبان نداره و مثل آپارتمان معمولی میمونه ،در ورودی اصلی هم از داخل باز میشه و هر دانشجو خودش کلید داره. گویا اکثر اتاق ها کوچک و یک نفره است و داخلش سرویس و آشپزخانه هم داره. این طور که شنیدم اتاق های سوئیتی چند نفره هم داره . شهریه هر اتاق بین 280 تا 400 یورو هست(بسته به امکانات و متراژ اتاق) حالا هر وقت کسی من رو مهمون کرد و داخل اتاق ها رو دیدم بهتر می تونم نظر بدم!
چون جمع دانشجویان دکترا و مهمانان خارجی بود سالن خیلی شلوغ نبود و جمع صمیمی با حدود 30 نفر و یا کمتر مهمان دور هم اطراف دو میز نشسته بودیم. ما ایرانی ها با بچه های عراقی و سوریه ای کنار هم نشستیم و همین طور آفریقایی ها و چینی ها هم دور همدیگه. برای من جالب بود که دو تا پسر عراقی هر دو از کردستان عراق بودند و تا حدی فارسی بلد بودند. مجید که کنار ما نشسته بود از سلیمانیه عراق بود و چند تا از خواننده های فارسی زبان را می شناخت و چند تا ترانه هایشان را هم بلد بود! اون یکی پسر عراقی که فارسی را تا حدی می فهمید و صحبت می کرد استاد مدعو دانشگاه بود. مجید از ما درباره جنگ 8 ساله ایران و عراق پرسید و سوال می کرد چقدر اون زمان را یادتان هست؟ من گفتم که ما در اون زمان تهران بودیم و من با این که کم سن بودم بمباران و آژیر و استرسش را یادم هست. شرمندگی از چهره اش پیدا بود و من دیگر از شهدا و جانبازانی این جنگ و خرابی ها و اثراتش بر روح و جان مردم مان نگفتم.(الان که اینها را می نویسم یاد جمله معروف ماندلا افتادم:"می بخشم اما فراموش نمی کنم") می گفت صدام حسین از ایرانیان شیعه متنفر بود و روی موشک هایی که می فرستاد می نوشت ساروخ الحسین(مطمئن نیستم گفت سارخ یا چیزی شبیه این،ولی منظورش همون موشک بود) چون از ارادت ایرانیان به امام حسین علیه السلام خبر داشت این عنوان را انتخاب کرده بود. کمی در مورد اوضاع سوریه و خاورمیانه هم صحبت کردیم که چون مطلب طولانی می شود ذکر نمی کنم. یک نظریه جالب هم برای زبان فارسی داشت. می گفت عرب های جاهلیت که تمدن نداشتن که بخوان زبان درست و حسابی داشته باشن! نظرش این بود که تعدادی از لغاط عربی ریشه فارسی دارد!!(من هیچ تخصصی در ریشه لغات ندارم و هیچ نظری هم نمی تونم بدم)

اون طرف میز بچه های سوریه ای نشسته بودن. هادیل دختر سوریه ای و سامر پسری که قبلا ماجرایش را گفته ام. متاسفانه به علت اختلاف نظر درباره جنگ سوریه بین بچه های سوری دودستگی هست. دوستان هادیل هم که یک پزشک سوری با همسر آلمانی اش بود کنار ما نشسته بودند.
از غذاها و شیرینی ها بگم که غذای اصلی سالاد ماکارونی و یک غذای اسپاگتی وار بود و بقیه هم که غذای چینی ها بود که من اصلا امتحان نکردم!! صبا دختر پاکستانی هم یک نوع کتلت پخته بود که خودش به ما گفت حلال است ولی فوق العاده تند بود. شیرینی ها و کیک ها نسبتا خوب بود. هادیل هم کیک پخته بود که شبیه کیک های سنتی خودمان بود.نان و کره هم جز خوردنی های روی میز بود! و نارنگی هم جزء تزئینات قابل خوردن میز بود و شیرینی مخصوص کریسمس آلمانی که با طعم دارچینش بوی خوشی در فضا ایجاد کرده بود.میز نوشیدنی ها هم جدا بود. زیردستی ها و لیوان ها هر کدوم یک مدل بود.

خانوم الکساندرا کارمند واحد دانشجویان خارجی یک مسابقه طراحی کرده بود. اول همه را گروه بندی کردند. گروه های سه نفره که تا آخر بازی کسی مسخره بازی و تغییر گروه راه ننداخت. ما ایرانی ها و مجید که بی گروه مانده بود شدیم گروه شماره 2. مسابقه یک سری سوال بود که الکساندرا اول به انگلیسی و بعد به آلمانی می خواند. هر کی زودتر دستش را می برد بالا جواب می داد و اگر درست بود امتیاز برای کل گروه منظور می شد. بعضی سوال ها هم که چند گزینه ای بود.از سوال ها بگم که جز چندتاش بقیه برای ما اصلا نامفهوم بود!! سوالاتی مانند شهر محل تولد حضرت عیسی علیه السلام و یا زادگاه اصلی بابانوئل و تقویم Advent مخصوص کریسمس چند خانه دارد و ..رو خب عمومی بود و ما بلد بودیم ولی سوالاتی مانند این که بیشترین صادرات درخت کاج کریسمس از چه کشوری است؟یا تبلیغات شرکت کوکاکولا برای کریسمس در چه سالی شروع شد؟! یا کیک کریسمس ایتالیایی چه نام دارد؟ یا فلان مراسم کریسمس که ما حتی اسمش را هم نشنیده بودیم از ابداعات کدام کشور است؟ یا مثلا فلان ترانه معروف کریسمس را چه خواننده ای اجرا کرده یا فلان شعر کریسمس در چه سالی برای اولین بار خوانده شد؟ و ... اونهایی که چهار گزینه ای بود رو قرار می ذاشتیم که هر کدوم از اعضای گروه یکی از گزینه ها رو بگه تا بالاخره یکیش درست در بیاد قسمت بعدی مسابقه هم یک مصرع از شعرهای مخصوص کریسمس رو روی کاغذ نوشته بود که باید عنوان ترانه اش را می نوشتیم. این رو دیگه اصلا بلد نبودیم ولی خب Google که بلد هست آخرش ما اعتراض نمودیم که بابا اصلا کریسمس و مناسبات و آهنگ های مربوط به اون جزء فرهنگ و شنیده های ما نیست. نه ما و نه عرب ها و نه چینی ها و نه آفریقایی ها هیچ کدوم هیچی از اینها رو نشنیدیم و نمی دونیم. بچه های ایتالیایی و لهستانی و کشورهای اروپایی خب یک چیزهایی بلد بودند و اساتید مدعو هم اون پیرمرد آمریکایی که جلوی ما نشسته بود یا اون مرد شوخ برزیلی که پشت سر ما بود می شناختند.
این پست ادامه دارد....
اگر کسی عکس های این پست را نمی بیند لطفا اطلاع دهد.لطفا بگوئید که بین این پست و پست قبل کسی هست که عکس ها را برایش نمایش داده نشود؟ سایت آپلود عکس را تغییر داده ام، البته شناختی هم از سایت جدید ندارم و امیدوارم که مشکلی پیش نیاد و مثل سایت آپلود عکس های اولیه وبلاگ نشه که کل عکس ها پرید.


میز تزئین شده جشن


میز تزئین شده جشن- اون شیرینی های کوچولو خوشمزه بود


چوب دارچین و یک برش پرتقال خشک شده برای تزئین


اون بالا هم میز پذیرایی بود

نظرات 35 + ارسال نظر
آسمان شنبه 23 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:44 ب.ظ

سلام
می خواستم بدونم چند ساله آلمان هستی و از زمانی که رفتی اونجا زبان آلمانی رو خوب یاد گرفتی یا اینکه از توی ایران مسلط بودی؟
ممنون

سلام
ما حدود 2 ساله اینجا هستیم. من اینجا به کلاس زبان آلمانی رفتم. در مقطع دکترا امکان تحصیل به زبان انگلیسی در برخی دانشگاه ها برای دانشجویان فراهم است

تهمینه یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:15 ق.ظ http://vaghtimamanmishi.persianblog.ir

میزها و تزئیناتش تعریفی نداره لیلی جون. بالاخره یه چیزی از آلمانی ها پیدا شد ازش بد بگیم

خب جشن دانشجویی بود و سلیقه و امکانات دانشجویی است.
آلمان ها هم بدی دارند مثل همه مردم دنیا

فهیان یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:46 ق.ظ

من عکسها رو دیدم،واز اینکه اینقدر این جشن ساده بوده واقعا لذت بردم.ویکجاهایی بغضی توی گلوم تازه شد که هیچ وقت براش اول و آخر ندارم،که قورت بدم یا بیاد بیرون،اونم جنگ بود.ممنونم.دستتون دردنکنه.

خدا رو شکر که شما هم دیدین. به نظر من هم دور هم بودنش مهم تر بود ولی اهمیت خوردن رو نمیشه نادیده گرفت ها!
جنگ و اثرات اون تا مدت ها در کشورها باقی است برای چندین نسل.
قابل شما رو نداره.

خانم لورا یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:45 ق.ظ

یعنی من عاشق این سادگی مهمونیاشون هستم.اصلا خودشون رو درحدمرگ به زحمت نمیندازن.اما اگر این میز برای جشن عد محققان ایرانی چیده شده بود:)

آره بابا مهمونی رو به خوردن و دنگ و فنگ نمی بینن. بیشتر دور هم بودن و حرف زدن در کاره. البته این هم جشن دانشگاه بود و مسلما از تزئین و این جور چیزها خبری نبود.

پیامک در آلمان چه وضعی دارد؟ یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:12 ق.ظ

خیلی خیرت زده شدم، شما فقط برای این گونه مراسم ایمیل دریافت می کنید؟ در ایران دو شیوه اطلاع رسانی وجود دارد

یک)فقط اس ام اس که نود درصد این روش را اجرا می کنند

دو) هم اس ام اس هم ایمیل

خیلی تعجب کردم که شما گفتید فقط ایمیل گرفته اید و اس ام اس نیامده است، من تقریباً کل وبلاگ شما را خواندم اصلاً از اس ام اس حرفی نمی زنید، چرا؟ این جا برای ثبت نام یا کارهای اداری در تمامی ادارات باید حتماً شماره موبایل بدهید در غیر این صورت فرم ثبت نام را از شما تحویل نمی گیرند زیرا سیستم کامپیوتری بدون اینکه موبایل وارد کنید اصلاً کار نمی کند و پیغام خطا می دهد ، معمولاً روزانه حداقل هفتصد اس ام اس دریافت می شود و کلیه امور اداری با اس ام اس انجام می شود و کمتر از ده درصد ممکن است ایمیل بزنند
شما در آلمان اخبار اداری را توسط اس ام اس دریافت نمی کنید؟ مثلاً مدرک تحصیل کی صادر می شود؟ جواب : معلوم نیست هر وقت حاضر شد پیامک می زنیم

سؤال: کارت ثبت نام کی صادر می شود؟ جواب: معلوم نیست هر وقت صادر شد پیامک می زنیم

خلاصه اینجا هیچکس ایمیل نمی زند و تمامی ادارات شرکتها سازمانها از شما هنگام پر کردم هر فرم و سندی شماره موبایل را اجباراً می گیرند برایم عجیب است که شما در آلمان تاکنون نگفته اید مثلاً شرکت مخابرات یا شهرداری برایم پیامک زد که بیا فلان کار را انجام بدهد یا وقت شما فلان روز است. یا دانشگاه به شما اصلاً پیامک نمی زند؟
اینجا روزی کمتز از هفتصد تا پیامک دریافت نمی کنید (البته اگر فقط به اداران و دوستان بسیار نزدیک شماره داده باشید و تأکید کرده باشید فقط همین شماره موبایل را دارید و شماره کاری و شغلی شماست و مزاحم نشوند و در غیر اینصورت روزانه هزاران پیامک دریافت می کنید)

من هم از کامنت شما حیرت زده شدم. یعنی ارتباطات و اطلاع رسانی در ایران پایه عمده اش بر مبنای SMS است؟ در اینجا تنها جایی که نیاز به SMS دارد Onlinebanking هست که برای تراکنش نیاز به ارسال Pincode هست وگرنه در شهرداری و دانشگاه با همان سیستم نامه و تلفن و E-mail ارتباطات انجام می شود. اصولا امروزه هنوز در آلمان سیستم پست و نامه نگاری مرسوم هست. یعنی دکتر فاکتور ویزیتش را برای ما پست می کند و ما برای بیمه پست و یا E-mail می کنیم . در شهرداری هم یا پاسخ را تلفنی به تو می گویند و یا ساعت قرار تعیین می کنند و اگر مدرکی هم باشد برایت پست می کنند. دانشگاه هم که خب هر انجمن و گروهی برای خودش صفحه اینترنتی و E-mail گروهی دارد.
در بعضی جاها در فرم های مربوطه من فقط قسمت E-mail رو پر می کنم و البته آدرس منزل بدون شماره تلفن و یا شماره موبایل. چون اینجا آدرس و کدپستی هر کس مشخص هست و در صورت جابه جا شدن باید سریعا به شهرداری اطلاع دهد.

صبا یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:17 ق.ظ http://gharetanhaei.persianblog.ir

سلام
طرح بشقاب ها و ... متفاوت بود یعنی دانشجوها خودشون بشقاب و لیوان و ...آورده بودن؟

سلام
من هم اول فکر کردم که دانشجوها از اتاق هایشان آورده اند ولی بعد دیدم نه بابا اینها محقق و دانشجوی دکترا هستند و این کارها رو ازشون نمی خوان! یادم اومد که در مراسم های دیگر دانشگاه هم اگر از ظروف یکبار مصرف استفاده نکنند ظروفی که می آورند همه تا به تا و هر کدوم یک مدلی است. فکر کنم جزء جهیزیه خود دانشگاه باشد!!

نرگس یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:28 ق.ظ

منم از اون شیرینی کوچولوها میخام. و از اون بیسکویت ها تو عکس بعدی. هوسم شد!

ای بابا توی ایران که کلی شیرینی های خوشمزه کوچولو از این نخودچی دارها و برنجی ها هست.

گلهای زندگی من یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:43 ق.ظ httphttp://golhayezendegiyeman.blogfa.com/

سلام لیلی جان
چه خوب پس جمعتون جمع بوده
حالا عراقی ها با ایرانی ها خوب بودند یا نه
فدااای تو بشم که جنگ رو یادش انداختی وشرمنداش کردی
بووووووووووووووووووووس
عکسا رو با کیفیت بالا دیدم
مثل همیشه بیست بیست بود لیلی جان

سلام خانومی
آره دور همی با بچه ها بودیم.
برداشت من اینه که بچه های عراقی دوست دارند با ما ارتباط داشته باشند و فرهنگ خودشون رو متاثر از ایران می دانند.
خودش بحث جنگ رو پیش کشید وگرنه ما بسیار بزرگوارتر!! از این هستیم که بخوایم مردم رو شرمنده کنیم!
خدا رو شکر که شما تونستین ببینین

صبا یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:38 ب.ظ http://gharetanhaei.persianblog.ir

پس چه جهیزیه ی تا به تایی داره این دانشگاه
الان نگاه کردم قاشق هاشون هم کلی متنوع بود

خب عروس 360 ساله است دیگه خانوم! وسایلش گم و گور شده و ست نیست

اجباری بودن دریافت پیامکهای تمامی ادارات یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:03 ب.ظ

کارهای اداری آنجا تا حد وابسته به ارسال پیامک می باشد؟ معمولاً در ایران غالب سازمانها و ادارات از شما شماره موبایل دریافت می کنند و برگزاری این نوع مراسم را پیامک می زنند، (ارسال ایمیل رایج نیست) برای شما این نوع مراسم پیامک نمی شود؟ اصولاً چه اندازه از فراسیدن و انجام شدن کارهای بانکی شهرداری یا دانشگاهیی یا گذرنامه شما توسط پیامک برایتان ارسال می شود، در ایران معمولاً اخبار محلی، برگزاری مراسمات محلی ، همه برایتان پیامک می شود بطوریکه در روز ششصد پیامک دریافت می کنید شامل پیامک های تبلیغاتی آموزشی خبری بانکی شهرداری دانشگاهی و غیره ، دریافت شماره موبایل اجباری است و شما باید در غالب فرم های ثبت نام آنلاین یا غیرآنلاین حتماً شماره موبایل خود را هم وارد کنید در غیر این صورت مثلاً فرم ثبت نام آنلاین پیغام خطا داده و شما را ثبت نام نمی کند، در آنجا هم همیشه در انواع فرم های ادارات مختلف باید شماره موبایل تان را هم بنویسید؟

اداراتی که ما تا حالا باهاشون سرو کار داشتیم مثل اداره مالیات و شهرداری کاری که با SMS بخوان انجام بدن نداشتن. دانشگاه برنامه ها و مراسم هایش را در سایتش و یا در بورد هر دانشکده نصب می کند و اگر انجمن و یا اداره خاصی باشد با ارسال E-mail پیگیری می شود. آخه اصلا ارسال SMS برای 12 هزار دانشجو که معنی نمیده. مراسم های شهر هم که هر هفته کنسرت و سمینار و سخنرانی و تئاتر و ... دارد که خب اقشار مختلف مردم رو در برمیگیره و اطلاعات مربوط به مراسم ها روی بردهای مخصوص سطح شهر (نه همه دیوارها)نصب میشه.

نرگس یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:15 ب.ظ http://nbeheshti.persianblog.ir/

ظرف های پذیراییش واقعا آدم را یاد خوابگاه میاندازه
یادش بخیر یه مهمون که می آومد کلی باید میگشتیم بلکه دو تا ظرف مثل هم پیدا کنیم

آره ظرف های جورواجور نشونه خوابگاهه!
بابا مهمون هم توقع ظرف یک جور توی خوابگاه نداشته که

عرش و ثری یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:17 ب.ظ http://arshosara.blogfa.com

آفررررررین چقد جالب
چ فروضاتی رو در نظر گرفتن چقد آدم درک کن واقعا دسشون درد نکنه ...:))
عااالی بود خوشمان آمد دست و پاشکستن برا مهمون ینی معذب کردن هم خودمون هم مهمون ، :))))
جایی هم میریم ک طرف بنده خدا رفته آشپزخونه و همش در گیر تشریفاته می گم : ی دیقه اومده بودیم خودتونو ببینیم والا بخدا ،
بعضی وقتا ی چیزای در درجه انم اهمیت میاد در درجه اول اهمیت برامون ، اون درجه اوله اصن یادمون می ره گاها
راستی لیلی جون بابتم میل و راهنمایی تشکر می کنم

البته از جشن ها و مهمونی های دانشگاه که نمیشه توقع پذیرایی داشت. اصلا دانشگاه برنامه و مراسمی نداره که توش غذا بده. اگر همایشی چیزی هم باشه توی همون سلف غذا می خورن یا میرن رستوران های اطراف با خرج خودشون!
ولی مهونی هایی که آدم ها میرن واقعا حیفه که فرصت دور هم بودن رو به استرس پذیرایی و پخت و پز گذشته بشه.
خواهش می کنم امیدوارم به دردت خورده باشه

لیلی یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:17 ب.ظ http://www.manamleili.blogfa.com

این پستت عکساش میاد

خب پس خدا رو شکر مشکل شما حل شد

عسل اشیانه عشق یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:24 ب.ظ

ای بابا لیلی جون اینکه نشد که عزیزم. یه قابلمه قرمه سبزی میزدی زیر بغلت میبردی اونجا همه رو با فرهنگ ایرانی اشنا میکردی!
غذای چینی نمیخوری؟ چرا ایا؟ من که عااااااااااااااااشقشم.

ای خانوم شما عجب زرنگ هستین. یک قابلمه قورمه سبزی یک قابلمه برنج زعفرونی و ته دیگه خوشمزه هم می خواد. اون وقت آموزش خوردن برنج و خورشت هم نیاز داره. تازه با وجود موجودی اندک سبزی های خشکی که از ایران آوردیم برای نیاز خودمون استفاده بشه بهتره.
غذاهاشون ظاهر و رنگ جذابی نداشت. کلا من به غذای چینی پز بدبینم!

وبلاگ رسول جعفریان دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:38 ق.ظ http://khabaronline.ir/detail/292929/weblog/jafarian

الان مثلاً وقتی بخواهید در سایتهای اینترنتی آنها ثبت نام کنید کد تأیید ثبت نام برای شما پیامک نمی شود ؟ (مثل کد تأیید ایمیل جی میل) یا اینکه اگر بخاطر بارندگی یا برف مثلاً دانشگاه تعطیل شود ، تعطیلی دانشگاه پیامک نمی شود؟ یا مثلاً تبریک سال نو میلادی یا تبلیغ اینکه به فلان حزب و گروه سیاسی رأی دهید پیامک نمی شود؟ یا تبلیغات که فروشگاه تخفیف دارند؟
بطور مثال به این مطلب وبلاگ رسول جعفریان در زیر دقت کنید:


«««خیلی از چیزها جزو فرهنگ است. مثلاً این گوشی تلفن همراه یک فرهنگ دارد. برای بنده روزی 500 پیامک، ناخواسته می‌آید که نیازی به آن ندارم، اما نمی‌دانم چرا فرهنگ این گوشی رعایت نمی‌شود؟ بنده تا چه زمانی باید با این فرهنگ بد، به سر ببرم و لحظه به لحظه مخصوصاً این روزها شاهد اخبار از همه نوع باشم.»»»
منبع
http://khabaronline.ir/detail/292929/weblog/jafarian

قبلا هم توضیح دادم اینجا اکثر این اطلاع رسانی ها بر اساس E-Mail انجام می شود. چه ثبت نام اینترنتی و چه اخبار دانشگاه. فکر نمی کنم دانشگاه در اینجا به خاطر برف و باران تعطیل بشود. تعطیلی های دانشگاه از قبل مشخص هست و برنامه همه مطابق با اون تنظیم میشه نه اتفاقات غیرمنتظره. من تاکنون تبلیغات از حزب و یا تخفیف فروشگاه دریافت نکرده ام و از دوستانم هم نشنیدم که اینجور اخبار SMS شود. فکر می کنم موبایل جزء حریم خصوصی محسوب می شود و فروشگاه و یا نهادی حق ندارد بدون اجازه صاحب موبایل به آن SMS ارسال کند. اگر عضو سایت و یا فروشگاهی باشی اخبار تخفیف و یا اجناس فصلی به E-mailی که موقع پر کردن فرم نوشتی ارسال می شود.
این خبر رو هم می تونید مطالعه کنید
http://alef.ir/vdcgn79x7ak9z34.rpra.html?208658
من فکر می کنم آقای رسولیان شخص نسبتا شناخته شده ای باشند و شماره تلفن ایشان در دست افراد بسیاری باشد و معمولا این جور خط ها تبلیغات و خبر هم زیاد دریافت می کنند

شیر آب دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:46 ق.ظ

توی عکس ها آب معدنی هم هست، آنجا از آب معدنی استفاده می کنند؟ یعنی آب معدنی را می خرند؟ فکر می کردم با این بارندگی های سیل آسای آلمان، آب موجود در شیرهای آب آنها بهداشتی و آشامیدنی باشد.

فکر می کنم خیلی بهتره که شما یک اسم ثابت برای خودتون انتخاب کنید و اینقدر به افراد و اشیاء!!دیگر برای نامگذاری متوسل نشوید.
به نظر شما آب رودخانه و سیلاب قابل آشامیدن هست؟؟ در کاتالوگ دانشگاه برای ورودی های جدید نوشته که آب لوله کشی شهر قابل شرب می باشد ولی برای بعضی ها که حساس هستند این مقدار کفایت نمی کنه و معمولا همیشه افرادی را در حال خرید بطری های آب معدنی می بینی.
معمولا در مراسم ها چه در ایران و چه در آلمان برای آشامیدن از بطری آب معدنی استفاده می کنند نه پارچ آب لوله کشی شهر!

سپینود دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:09 ق.ظ http://ushti.blogfa.com

ما عکس ها رادیدیم .
تزئینات ساده و در عین حال زیبای میزها را دیدیم و احسنت فرستادیم به روح سادگی حاکم بر این جشن .
والا جشن همینه دیگه که راحت باشی و خوش بگذره نه اینکه از چند روز قبل تا چند روز بعد اول در استرس و بعد هم در کوفتگی حاصل از کار به سر ببری ! ما همه اینها را در این پست دیدیم ولی کوچکترین اثری از نویسنده این پست ندیدیم ! ولو چند تا انگشت دست !
شوخی کردم ! عیب نداره !
ولی اون جمله ای که از ماندلای مرحوم نوشتی در عمق روح و مغزم اثر کرد !

خدا رو شکر که شما هم دیدین.

آره خانومی جشن و مهمونی باید ساده باشه که آدم درگیر حواشی نشه و به اصل مطلب که همون دور هم بودن و یادگرفتن هست برسه.
خب چون خودم عکاس بودم و خوشبختانه سطح شیشه ای و آینه ای هم در کار نبود حتی به صورت محو هم دیده نشدم. باید در عکس های دیگران از این مراسم من رو پیدا کنی. اتفاقا چون من تنها محجبه جمع بودم بسیاری خواهان حضور ولو کم رنگ من در عکس هایشان بودند
امیدوارم اثر خوبی در روح و روان شما گذاشته باشه

سیمرغ دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:17 ق.ظ http://janemoshtagh.mihanblog.com

میگم یه عدسی چیزی درست میکردی میرفتی.زشته بخدا.فقط میری میخوری. حداقل یه کم به اون مجیده عراقیه بیشتر عذاب وجدان وارد میکردی!یه کار مفید برا وطنت کرده باشی

خب عدسی که باید در کاسه سرو بشه و اونجا فقط زیردستی بود. من فکر می کنم غذاهای لقمه ای برای این جور مراسم ها بهتره. غصه نخور جشن پایان ترم دانشکده و جشن شب یلدا در پیش هست فرصت برای پخت و پز باز هم موجود است.
ای بابا اون پسره بیچاره زمان جنگ حداکثر 7،8 ساله بوده و نقشی در تصمیم گیری ها نداشته

مردم ایران تفریح ندارند به هم پیامک می زنند!

دکتر مصطفی اقلیما،رییس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران درباره اتفاقات اخیر در فضای فیس بوک درویژه نامه جست و جوی اعتماد نوشت:
چون مردم تفریح دیگری ندارند همین باعث می‌شود که مردم ایران 10 برابر مردم دیگر کشورهای دنیا به یکدیگر پیامک بدهند.

ایشون یکی از علت ها رو این برشمردن.
البته ایشون تخصصشون در این زمینه هست ولی من تا اونجا که یادمه SMS رو به دوستانم برای کمبود تفریح و از سر بیکاری نمی زدم!

رادمهر و مامان دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:22 ق.ظ http://radmehr435.blogfa.com

سلام
خوشحالم بهتون خوش گذشته میز جشن هم خوشگل شده
من هم غذای چینی دوست ندارم خوبه نخوردی سلامتیت مهمه
جای ما خالی من بودم فسنجون میبردم

سلام
ممنون خانوم مهربون که از خوشی دیگران خوشحال میشین.
فسنجون غذای به این سختی؟ با این همه گردو؟ اگر درست کردی به خودم خبر بده میام همه رو می خورم.
من فکر می کنم غذاهای لقمه ای برای اینجور مراسم ها بهتر از برنج و خورشت هست چون برنج جزء غذاهای اصلی اینجا نیست و قاطی با بقیه مواد غذایی مصرف می کنند.

مهتاب دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ق.ظ

جالبه که همه جی در اختیارتون بوده .اشپزو اشپزخونه


میرفتی یه چیزی هم شاید یاد می گرفتی

خب ظاهر غذاها اونجا معلوم بود اینقدر پیچیده نبود. اگر می رفتم باید یه چیزی می پختم نه فقط تماشاش کنم

مامان دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:43 ق.ظ

کلا دور هم جمع شدن کار بسیار خوب و پسندیده ایست.


ادما از تنهایی و انزوا در میان.

بله دور هم جمع شدن و ارتباط با یکدیگر روح آدم رو تازه می کنه

گلهای زندگی من دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:27 ق.ظ httphttp://golhayezendegiyeman.blogfa.com/

فردا دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:54 ب.ظ http://med84.blogfa.com

سلااااااااااام. جشن کریسمس تون مبارک...
خوشم میاد عین مهمانان محترم رفتی جشن!!!
ضمنا خوبه تو می دونستی زادگاه بابانوئل کجاس ماکه نمدونیم... حالا واقعا کجاس؟!!!

سلام. ممنون حالا تا رسیدن خود کریسمس هی جشن می گیرن ولی خب ما رو که دعوت نمی کنن.
ممنون بالاخره یکی از من تعریف کرد. داشتم ناامید می شدم از کار خوبم
بابانوئل در اصل یک کشیش ترکیه ای بوده در قرن سوم میلادی که موقع کریسمس برای بچه های فقیر کادو می برده

فردا دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:13 ب.ظ

اااااخ عززیزم! هروقت با کمبود تعریف مواجه بودی بگو خودم ازت تعریف کنم!!;-)
ضمنا متشکرم که بر علم بابانویلی ام افزودی!!!

خب من زیرپوستی میگم
خدا رو شکر بر اطلاعات یک نفر افزودیم حتی اگر بابانوئلی باشد

مامان سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:24 ب.ظ

به نظر من ماندلا باید می گفت ..نمی بخشم ولی فراموش می کنم.

این جوری اعصاب خودش راحت بود و کار و به خدا واگذار می کرد.

فکر می کنم منظورش از این که می بخشم این هست که کینه ای در دلم ندارم و منظورش از فراموش نمی کنم یعنی یادم می مونه که دوباره اگر سر و کارم باش شما افتاد تا چه حد قابل اعتماد هستین

بهاره چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:17 ق.ظ

عجب مسابقه ی سختی!

آره واقعا

haj sina چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:54 ب.ظ http://hajsina.blogfa.com

الان میخواستین بگین دانشجوی دکترا هستین؟
چه غذا هاییی
دلمان خواست

ای بابا از بدیهیات حرف می زنید ها!
سالاد ماکارونی اینقدر خواستنی است؟؟!

haj sina پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:45 ب.ظ http://hajsina.blogfa.com

اختیار دارین
من برا سالاد ماکارونی حاضرم آدم بکشم...

واقعا!!!!!!!!
پس باید بیاین خونه ما چون این غذا اصلا مشتری نداره

مریم جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:01 ق.ظ

چه مسابقه ای!!!! باید قبلش کتاب میدادن بخونین! (مثه مسابقه کتابخونی مدرسه!!!)

آرررره. اصلا اگر کتاب رو همون جا هم بهمون میدادن تا جواب رو پیدا کنیم یا فرصت می دادن بریم از اینترنت پیدا کنیم هم خوب بود!

لیـآه شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:15 ب.ظ http://liya1993.blogsky.com/

میگم چرا عکس هارو تو picofile آپلود نمیکنی؟
همون موقع که داری مطلب مینویسی نوشته عکسو ازینجا آپلود کنید!

آخه وقتی توی این سایت آپلود می کردم بعضی ها نمی دیدن

مریم یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:32 ب.ظ

سلام عزیزم وبلاگ بسیارعالی دارید برای شما وهمسرگرامیتون ارزوی موفقیت دارم

سلام خانومی
ممنون
ان شالله برای شما هم همین طور

مینا شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:17 ب.ظ

سلام. من تا این پست رسیدم ام و خواندم ولی متاسفانه عکسهای این پست هم باز نمیشوند.

متاسفانه من به مدت یک سال از سایت آپلود عکسی استفاده می کردم که ناگهان تغییر کاربری داد. شما اگر از پست های زمان حال به عقب برگردید شاید نتیجه رضایت بخش باشد

نیلوفر سه‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 06:36 ق.ظ

سلام
لیلی جان عکس ها باز نمیشه عزیزم

shabar چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 08:24 ب.ظ

سلام. همون ساروخ درست بود ساروخ به عربی یعنی موشک. نه تنها اسم موشکهاشو الحسین میذاشت بلکه العباس هم میذاشت!!!

سلام
ممنون از اطلاعات تون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد