زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

جشن کریسمس محققان خارجی1

دیشب جایتان خالی رفتیم به جشن کریسمس دانشگاه. البته اینجا هر گروهی و دانشکده ای و انجمنی برای خودش جشن مجزا میگیره. این جشن مخصوص محققان و مهمانان خارجی دانشگاه بود. یعنی دانشجویان دکترا و اساتید مدعوی که از کشورهای دیگر آمدند و دانشجوهای مبادله ای کلا مهمانان دیگه. از قبل از واحد دانشجویان خارجی دانشگاه E-mail اش را دریافت کرده بودیم که تاریخ و مکان برنامه و همین طور برنامه ریزی اش را اعلام کرده بودند. جشن در سالن یکی از خوابگاه های دانشگاه بود. طبق E-mailی که دریافت کرده بودیم امسال غذا هم به برنامه اضافه شده بود البته ما می دونیم وقتی دانشگاه میگه غذا قراره بده چی در انتظارمون هست و اصلا شکم مون رو صابون نزدیم. نوشته بودن هر کس می تونه غذا یا کیک کشور خودش رو درست کنه و بیاره. برای هزینه هاش هم تا حدی دانشگاه کمک می کنه. نوشته بود اگر کسی بلد نیست یا توی خونه وسیله نداره و یا حتی می خواد در مصرف برقش صرفه جویی کنه(این دلیل رو از خودم نوشتم!) می تونه چند ساعت قبل از مراسم بیاد اینجا و توی آشپزخونه خوابگاه درست کنه. ما حتی آشپز حرفه ای هم برای کمک در پخت و تزئین و ... داریم. از اونجایی که من اصلا هیچ رقم کیکی بلد نیستم درست کنم و غذاهای ایرانی هم وقت و حوصله می خواست دست خالی و به عنوان مهمان محترم تشریف بردم.
از بچه های ایرانی فقط ما و مینا بودیم. برای اولین بار بود که من خوابگاه رو می دیدم. البته برنامه توی سالن بود و من اتاق ها رو ندیدم. خوابگاه نگهبان نداره و مثل آپارتمان معمولی میمونه ،در ورودی اصلی هم از داخل باز میشه و هر دانشجو خودش کلید داره. گویا اکثر اتاق ها کوچک و یک نفره است و داخلش سرویس و آشپزخانه هم داره. این طور که شنیدم اتاق های سوئیتی چند نفره هم داره . شهریه هر اتاق بین 280 تا 400 یورو هست(بسته به امکانات و متراژ اتاق) حالا هر وقت کسی من رو مهمون کرد و داخل اتاق ها رو دیدم بهتر می تونم نظر بدم!
چون جمع دانشجویان دکترا و مهمانان خارجی بود سالن خیلی شلوغ نبود و جمع صمیمی با حدود 30 نفر و یا کمتر مهمان دور هم اطراف دو میز نشسته بودیم. ما ایرانی ها با بچه های عراقی و سوریه ای کنار هم نشستیم و همین طور آفریقایی ها و چینی ها هم دور همدیگه. برای من جالب بود که دو تا پسر عراقی هر دو از کردستان عراق بودند و تا حدی فارسی بلد بودند. مجید که کنار ما نشسته بود از سلیمانیه عراق بود و چند تا از خواننده های فارسی زبان را می شناخت و چند تا ترانه هایشان را هم بلد بود! اون یکی پسر عراقی که فارسی را تا حدی می فهمید و صحبت می کرد استاد مدعو دانشگاه بود. مجید از ما درباره جنگ 8 ساله ایران و عراق پرسید و سوال می کرد چقدر اون زمان را یادتان هست؟ من گفتم که ما در اون زمان تهران بودیم و من با این که کم سن بودم بمباران و آژیر و استرسش را یادم هست. شرمندگی از چهره اش پیدا بود و من دیگر از شهدا و جانبازانی این جنگ و خرابی ها و اثراتش بر روح و جان مردم مان نگفتم.(الان که اینها را می نویسم یاد جمله معروف ماندلا افتادم:"می بخشم اما فراموش نمی کنم") می گفت صدام حسین از ایرانیان شیعه متنفر بود و روی موشک هایی که می فرستاد می نوشت ساروخ الحسین(مطمئن نیستم گفت سارخ یا چیزی شبیه این،ولی منظورش همون موشک بود) چون از ارادت ایرانیان به امام حسین علیه السلام خبر داشت این عنوان را انتخاب کرده بود. کمی در مورد اوضاع سوریه و خاورمیانه هم صحبت کردیم که چون مطلب طولانی می شود ذکر نمی کنم. یک نظریه جالب هم برای زبان فارسی داشت. می گفت عرب های جاهلیت که تمدن نداشتن که بخوان زبان درست و حسابی داشته باشن! نظرش این بود که تعدادی از لغاط عربی ریشه فارسی دارد!!(من هیچ تخصصی در ریشه لغات ندارم و هیچ نظری هم نمی تونم بدم)

اون طرف میز بچه های سوریه ای نشسته بودن. هادیل دختر سوریه ای و سامر پسری که قبلا ماجرایش را گفته ام. متاسفانه به علت اختلاف نظر درباره جنگ سوریه بین بچه های سوری دودستگی هست. دوستان هادیل هم که یک پزشک سوری با همسر آلمانی اش بود کنار ما نشسته بودند.
از غذاها و شیرینی ها بگم که غذای اصلی سالاد ماکارونی و یک غذای اسپاگتی وار بود و بقیه هم که غذای چینی ها بود که من اصلا امتحان نکردم!! صبا دختر پاکستانی هم یک نوع کتلت پخته بود که خودش به ما گفت حلال است ولی فوق العاده تند بود. شیرینی ها و کیک ها نسبتا خوب بود. هادیل هم کیک پخته بود که شبیه کیک های سنتی خودمان بود.نان و کره هم جز خوردنی های روی میز بود! و نارنگی هم جزء تزئینات قابل خوردن میز بود و شیرینی مخصوص کریسمس آلمانی که با طعم دارچینش بوی خوشی در فضا ایجاد کرده بود.میز نوشیدنی ها هم جدا بود. زیردستی ها و لیوان ها هر کدوم یک مدل بود.

خانوم الکساندرا کارمند واحد دانشجویان خارجی یک مسابقه طراحی کرده بود. اول همه را گروه بندی کردند. گروه های سه نفره که تا آخر بازی کسی مسخره بازی و تغییر گروه راه ننداخت. ما ایرانی ها و مجید که بی گروه مانده بود شدیم گروه شماره 2. مسابقه یک سری سوال بود که الکساندرا اول به انگلیسی و بعد به آلمانی می خواند. هر کی زودتر دستش را می برد بالا جواب می داد و اگر درست بود امتیاز برای کل گروه منظور می شد. بعضی سوال ها هم که چند گزینه ای بود.از سوال ها بگم که جز چندتاش بقیه برای ما اصلا نامفهوم بود!! سوالاتی مانند شهر محل تولد حضرت عیسی علیه السلام و یا زادگاه اصلی بابانوئل و تقویم Advent مخصوص کریسمس چند خانه دارد و ..رو خب عمومی بود و ما بلد بودیم ولی سوالاتی مانند این که بیشترین صادرات درخت کاج کریسمس از چه کشوری است؟یا تبلیغات شرکت کوکاکولا برای کریسمس در چه سالی شروع شد؟! یا کیک کریسمس ایتالیایی چه نام دارد؟ یا فلان مراسم کریسمس که ما حتی اسمش را هم نشنیده بودیم از ابداعات کدام کشور است؟ یا مثلا فلان ترانه معروف کریسمس را چه خواننده ای اجرا کرده یا فلان شعر کریسمس در چه سالی برای اولین بار خوانده شد؟ و ... اونهایی که چهار گزینه ای بود رو قرار می ذاشتیم که هر کدوم از اعضای گروه یکی از گزینه ها رو بگه تا بالاخره یکیش درست در بیاد قسمت بعدی مسابقه هم یک مصرع از شعرهای مخصوص کریسمس رو روی کاغذ نوشته بود که باید عنوان ترانه اش را می نوشتیم. این رو دیگه اصلا بلد نبودیم ولی خب Google که بلد هست آخرش ما اعتراض نمودیم که بابا اصلا کریسمس و مناسبات و آهنگ های مربوط به اون جزء فرهنگ و شنیده های ما نیست. نه ما و نه عرب ها و نه چینی ها و نه آفریقایی ها هیچ کدوم هیچی از اینها رو نشنیدیم و نمی دونیم. بچه های ایتالیایی و لهستانی و کشورهای اروپایی خب یک چیزهایی بلد بودند و اساتید مدعو هم اون پیرمرد آمریکایی که جلوی ما نشسته بود یا اون مرد شوخ برزیلی که پشت سر ما بود می شناختند.
این پست ادامه دارد....
اگر کسی عکس های این پست را نمی بیند لطفا اطلاع دهد.لطفا بگوئید که بین این پست و پست قبل کسی هست که عکس ها را برایش نمایش داده نشود؟ سایت آپلود عکس را تغییر داده ام، البته شناختی هم از سایت جدید ندارم و امیدوارم که مشکلی پیش نیاد و مثل سایت آپلود عکس های اولیه وبلاگ نشه که کل عکس ها پرید.


میز تزئین شده جشن


میز تزئین شده جشن- اون شیرینی های کوچولو خوشمزه بود


چوب دارچین و یک برش پرتقال خشک شده برای تزئین


اون بالا هم میز پذیرایی بود