زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

آدم موندن

- ایلیا موهای فرفری درشتی داره و به موهاش علاقمند هست و کمتر راضی میشه کوتاه کنیم چون می ترسه فر موهاش تموم بشه.دیروز وقتی داشت نقاشی می کرد ازش پرسیدم اگر صبح بلند شی از خواب و ببینی موهات دیگه فر نیست چی کار می کنی؟ گفت مهم نیست و همون  طور که داشت اسبی که کشیده بود رنگ می کرد گفت مهم اینه که آدم باشم( یعنی فکر می کنه آدم ها می تونن تو خواب تغییر کنند؟؟!)


- وقتی تو آشپزخونه مشغول کار هستم ارمیا می پرسه اگر خانمی داشته آشپزی می کرده و نگاه به ساعت بکنه و ببینه ساعت ۲ هست و بعد کارش  و ادامه بده و بعد از چند دقیقه دوباره به ساعت نگاه کنه ببینه ساعت ۶ شده چی فکر می کنه؟؟!  نمی دونم مفهوم زمان براش چطوره؟ یا اصلا چه دیدگاهی از حرکت عقربه ها داره که فکر می کنه ممکنه ساعت تندتر از همیشه حرکت کنه؟؟

نظرات 2 + ارسال نظر
دانشجو یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 09:40 ب.ظ http://mywords97.blogfa.com/

ماشالله چه سوالات جالب خاصی می پرسن!! متوجه شدین که منظورش از این سوال آخر چی بود؟ اینکه امکان نداره بعد از چند دقیقه ساعت از ۲ بشه ۶ ؟ من اگه بودم اینقدر براش توضیح میدادم که گیج می شد و فقط میفهمید یه جوابی وجود داره!! .... خوب مهمه دیگه که آدم باشه!! شاید شما یه صحبتی با مثلا همسرتون کردین و گوش کرده و یه چیز ناقصی فهمیده و حالا اینطوری میگه یا با دوستهاش یه صحبت هایی داشتن و به این نتیجه منطقی رسیدن!!! .... یکی از همسایه های ما بدون اینکه از دخترش اجازه بگیره موهاش دختر ۵ ساله اش رو کوتاه کرده یعنی فکر نمی کرده که اجازه لازمه. میگفت خیلی ناراحت شده. حالا همیشه با روسری یا مقنعه میاد بیرون و اصلا حاضر نیست روسریش رو جلوی کسی باز کنه و اگه مثلا روسریش در حال افتادن باشه میره یه جای خیلی خلوت و روسریش رو می بنده!! در حالی که برای دختر من اصلا مو و این چیزها مهم نبوده و تازه داره کمی براش مهم میشه.

من اصولا توضیح خاصی نمی دم .کلا تخصصی وارد هیچ فازی نمیشم. مفهوم زمان به مرور درک میشه و با فیزیک به چالش کشیده میشه.
من فکر می کنم از نظر اون ما قابلیت تبدیل شدن به چیزهای دیگه رو داریم
پسرهای ما از اول موهاشون رو سفت چسبیدن و نمی ذارن اصلا کوتاه کنیم

فاطمه یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 04:13 ق.ظ http://Ttab.blogsky.com

سلام چه جالب مهم آدم بودنه ولی راستم میگه منم بچه که بودم پایین موهام فرخورده بودکه مرورکه بزرگ شدم ازبین رفت شاید پسرشماهم این فکرومیکنه.پسردوم هم که رفته روقانون نسبیت زمان کارکنه.خداحفظشون کنه

چون داداش بزرگه موهاش فر بوده و الان صاف شده اونم می ترسه فر موهاش گم بشه.
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد