زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

تعطیلی جدید

-ارمیا می پرسه میشه دو نفر خواب یک جور ببینند؟؟ من میگم نمی دونم فکر نمی کنم بشه.می گه خب مثلا خوابش یکجور باشه اما شکل هاشون فرق کنه مثلا دو نوع شیر باشه!!

- ایلیا می گه چرا انگشت شست پا این قدر بزرگه و انگشت بعدیش این قدر کوچیک؟ من جای خدا بودم انگشت ها به ترتیب یه کم به یک کم کوچیک می شدن یا این انگشت کوچیکا ی پا رو اندازه بزرگه می ذاشتم .

-ایلیا میگه اگه یک نفر مته روشن کرده و زمین رو سوراخ کنه و حواسش نباشه چند روز ادامه بده می تونه به مرکز زمین برسه؟؟

- ایلیا میگه کاش یک تعطیلی بین پنج شنبه و جمعه داشتیم.جمعه نمی تونیم بریم جایی چون داداش فردا باید بره مدرسه،پنج شنبه هم داداش روز قبلش مدرسه بوده خسته است!!