زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

ماه خاکستری نوامبر

اول از همه عزاداری هایتان قبول باشد. در این ماه پر از تفکر و عبرت آموزی در جلسات عزاداری امام حسین علیه السلام یاد ما هم باشید.


این دو روز ما درگیر مهمانی بودیم. سمیرا را قبلا دعوت کرده بودیم که به علت درس و امتحان پسرشون نتونسته بودن بیان. برای همین این هفته اومدن. آرمین همسر سمیرا برای ماه نوامبر(ماهی که الان در آن قرار داریم) می گفت که این ماه پر از مناسبت های غم و اندوه است. البته خودتون هم می دونید که اینجا مردم احساساتی نیستن و غم و شادیشون بروز مشهودی! ندارد. اول ماه نوامبر که قبلا نوشتم "روز گرامیداشت قدیسان" هست. یک مناسبت دیگر این ماه "یکشنبه مرده ها" Totensonntag نام دارد که همون روز احترام به مردگان هست. این چند هفته من میدیدم که اکثر فروشگاه ها دسته گل های مخصوص سر قبر! می فروشند ولی علتش را نمی دانستم. تقریبا میشه همون آخرین پنج شنبه سال که در برخی شهرهای ایران به زیارت اهل قبور می روند. یک روز ماتم دیگر هم گفت که من یادم نیست!! خلاصه نتیجه گیری آرمین این بود که چون ماه نوامبر تمام شدن روزهای آفتابی و شروع سرما و تاریکی زمستان های آلمان هست همه غصه ها توی همین ماه پر رنگ میشه و همین میشه که آمار خودکشی در این ماه میره بالا.

با سمیرا راجع به پایان نامه اش صحبت کردیم. بنده خدا به تازگی پایان نامه را تحویل داده و یک نفس راحتی بعد از یک سال و نیم کشیده. آخه هر چی هم که آدم توی حرف زدن به هر زبانی مهارت داشته باشه نوشتن  اون هم نوشتن متون علمی توانایی دیگه ای می خواد. اون هم زبان آلمانی که گرامرش جان به لب رسان!! هست. سمیرا هر فصلی که می نوشته همسرش و دوستاش برایش تصحیح می کردند ولی با این همه وقت زیادی ازش گرفته. الان هم پایان نامه رو به استاد تحویل داده و استاد بعد از بررسی میده به اداره ارزشیابی دانشگاه تا از نظر کپی رایت و بقیه موارد بررسی بشه. قانون کپی رایت اینجا واقعا دقیق اجرا میشه. یعنی اگر شما نقل قول غیر مستقیم از کتاب یا نویسنده دیگری در متن ات باشد باز هم باید ارجاع بدی. و این غیر از حق کپی رایت عکس و نمودار و ... است که باید خریداری بشه.گویا نرم افزاری هم دارند که این موارد رو بررسی می کنه که مثلا این جمله شما در پایان نامه چقدر با فلان جمله نویسنده در فلان کتاب شباهت دارد و آیا تو ارجاع رو رعایت کردی یا نه. من اطلاع دقیق تر ندارم  فقط می دونم که این بررسی 6 ماه طول میکشه. بعد از نوشتن پایان نامه نوبت امتحان های شفاهی و کتبی است. یعنی غیر از واحد های درسی گذرانده برای فوق لیسانس بعد از تحویل پایان نامه باید باز هم امتحان بدهی. این طور که سمیرا می گفت 12 تا موضوع از سه گرایش دیگر در دانشگاه را باید انتخاب کنی و اون وقت امتحانشون رو بدی. دقت کنید از موضوعات مختلف در دانشگاه نه رشته خودت! یعنی سمیرا الان رفته در درس های رشته های دیگه دانشگاه بررسی کرده و چند موضوع رو انتخاب کرده و به مدیر گروه اون رشته ها اعلام کرده که من این موضوعات رو می خوام امتحان بدم.بعد اون مدیر گروه محترم برای هر کدوم از این موضوعات تعدادی(دقت کنید تعدادی نه یکی) کتاب مشخص می کنه و سمیرا باید بره اونها رو بخونه و بعد هم امتحان کتبی گاها تا 4 ساعت رو بده. امتحان های شفاهی مربوط به گرایش های مختلف مرتبط با رشته خودت در دانشکده هست که با استاد راهنمایت هماهنگ می کنی. خلاصه بنده خدا سمیرا حالا حالاها این فوق لیسانس گرفتنش ادامه دارد. این نکته رو بگم که این قواعد دانشگاه شهر ماست و شاید فقط در رشته های علوم انسانی و هنر کاربرد داره. از همین جا می گویم که من از بقیه رشته ها و دانشگاه ها هیچ اطلاعی ندارم. شاید قوانین برای رشته های آزمایشگاهی یا مثلا مهندسی در دانشگاه های دیگه متفاوت باشه. الان هم سمیرا دنبال کار می گرده. به افراد گوناگون و جاهای مختلف مرتبط با رشته و بی ارتباط با رشته اش سپرده ولی فعلا که کاری به درد بخور پیدا نکرده. می گفت بعضی از جاها با حجابم مشکل دارند. مدتی هم در یک گل فروشی کار می کرد که اون هم با شرایطی سمیرا را با حجاب پذیرفته بود. من هم چند بار رفتم و به او در گل فروشی سر می زدم. من خودم کار کردن با گل ها و فضای شاد و رنگارنگ او رو دوست دارم هر چند که گل ها به ندرت اینجا عطر و بو دارند. سمیرا دسته گل های مختلف رو می پیچید و در گلدان های آب می گذاشت تا مشتری ها بپسندند کلی باید ذوق و سلیقه به خرج می داد ولی خلاقیت رو می گفت شاید نپسندند! اینجا دسته گل مشتری زیاد دارد و معمولا از پیر و جوان دسته گل و گلدان گل را می خرند. باز هم تاکید کنم که من از کار در شهرهای بزرگ و مشکلاتی که خارجی ها یا مسلمانان دارند اطلاعی ندارم و صرفا نقل قول ها را بازگو می کنم.

جایتان خالی یک شب هم مهمان شقایق بودیم. شقایق یکی دیگه از بچه ها رو هم دعوت کرده بود. این دختر مهربون که همسرش ایرانی است به تازگی از ایران برگشته است البته همسرش یک کمی کار داشت و ایران مونده. ازش راجع به ایران و سفرش پرسیدم. اون از قبل ایران رو خیلی دوست داشت. می گفت چند سری لباس خریده و صنایع دستی و آجیل و شیرینی های مختلف ایران رو. بهترین خاطره اش رو هم کادو گرفتن های مختلف اعلام کرد. می گفت توقع نداشتم که همه فامیل همسرم از خاله و دایی تا پسرعمه و پسرعموهاش بهم کادو بدن. کلا بسیار ذوق زده شده بود از این رسم پاگشای ایرانی ها و کادو دادن به عروس خاطره خوب دیگرش را سفر به شمال ایران و آب و هوای شرجی اش و قدم زدن در کوه های سرسبز تعریف می کرد. می گفت یک جایی هم رفتیم نزدیک تهران که یک رودخانه بزرگ داشت و دور تا دورش قالی انداخته بودند و نشسته بودند(احتمالا دربند منظورش بوده!!) آنجا را هم خیلی دوست داشت. بدترین قسمت سفرش را هم دیدن زباله ها در طبیعت گفت. البته می گفت در مهمانی های طولانی وقتی همه فارسی حرف می زدند سردرد می گرفتم(این قسمت رو من کاملا درکش می کنم!!) البته فارسی حرف زدنش خیلی خوب شده بود و گاهی که من و شقایق با هم فارسی حرف می زدیم منظورمان را می فهمید.(کلا نمی شد در حضورش یواشکی فارسی حرف زد!) از جمله های بامزه ای فارسی که شنیده بود یکی "دست شما درد نکنه" بود. کلا این جمله کلمه کلمه اش معنیی متفاوت با کاربردش داره و وقتی ترجمه هم می کنی قاعدتا خنده دار میشه تازه بهش گفتیم جوابش هم میشه "سر شما درد نکنه"!!

البته هر زبانی از این اصطلاحات بامزه داره که آدم بار اول که می شنوه منظور رو متوجه نمیشه.


عکس های پائیزی این دفعه با دوربین عکاسی گرفتیم. شاهکارهای هنری من و آقای همسر می باشد! البته این عکس ها مربوط به هفته های قبلی هست، الان که بیشتر درخت ها بی برگ هستند و زمین ها خیس و پر از برگ های خیس خورده قهوه ای و رنگ پریده!

درخت رنگارنگ

پیاده روی برگ پوش

برگ های زرد


کلیسای نزدیک کانال

عکس دوتایی من و آقای همسر

کلیسای نزدیک خانه ما