زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

تخت جمشید

اول از همه از کلیه دوستان و آشنایان عزیز که در نظرسنجی وبلاگی شرکت کرده و به من رای دادند تشکر می نمایم. با لطف شماست که من بیست و چهارم شدم.(حالا که خوب فکر می کنم می بینم 24 خیلی هم رتبه مهمی است).
خب به گزارش هواشناسی این هفته توجه بفرمائید: یک هفته است که هوا ابری و بارانی است و طبق گزارش ها هفته آینده هم بر همین منوال خواهد بود. البته من شکایتی ندارم چون سرما بهتر از گرماست امروز هم اطلاعیه زدند که موتورخونه برای شوفاژها را مجددا روشن کرده اند و قابل استفاده استخب من هیچی،لباس هایی که شستسم و دو روز است خشک نشده هیچی،لباس های تابستانی که با کلی ذوق و شوق از توی چمدون درآوردم و توی کمد چیدم و الان بلااستفاده مونده اند هیچی،من به جوانه های ریحان هایی که سر از خاک بیرون آوردند و هنوز روی آفتاب رو ندیدند چی بگم اون ریحون ها نمیگن که بابا ما مال آب و هوای گرم هستیم و نیاز به نور آفتاب و گرما داریم جای ما توی تراس سرد و یخ زده شما نیست؟

چند روز پیش،تلویزون برنامه ای داشت درباره حفاری ها در تخت جمشید. یک سری فیلم ها و عکس های قدیمی از حفاری ها و باستان شناسان داشتند و یک سری هم باستان شناس های امروزی بودند که در آنجا کار می کردند. اصل فیلم هم مستندی بود از زندگی یک باستان شناس آلمانی که قسمت هایی از آن را بازی کرده بودند. جالب این بود که گروه های حفار در اون منطقه رو یا آلمانی و یا آمریکایی و استرالیایی نشان می داد. یک سری الواح و کتیبه ها و اشیاء که از حفاری ها پیدا شده بود رو نشون داد که در موزه ی شیکاگو بود و یک سری هم در موزه تهران. یک قسمتی هم یک پروفسور اشیاء رو از توی گنجینه در موزه در آورده بود و توضیح می داد.برای من فیلمبرداری و چرخش دوربین و زاویه ها و نماهایی که با گردش خورشید در آسمان از مجموعه تخت جمشید یا به قول فیلم "پرسپولیس" گرفته بود جالب بود.

دیروز جایتان خالی از درخت گیلاس توی حیاط گیلاس چیدیم. به خاطر باران شدیدی که اوایل بهار آمد تقریبا شکوفه ای به درختان نماند که تبدیل به میوه شود. امسال محصولات مون!!خیلی کم بود. این درخت رو پارسال ماجرایش رو تعریف کردم حالا دوباره هم میگم. از این درخت گیلاس که توی حیاط است هیچ کس میوه نمی چیند. همسایه های طبقه پائینی ما گفتند که آلرژی دارند و کلا هم اعتقاد دارند این گیلاس ها غذای پرنده هاست و ما نخوریم بهترهبقیه هم یا وقت ندارند یا به کلاس شان نمی خورد از درخت میوه بچینند ،ما هم دیدیم این همه گیلاس به درخت بمونه و بپوسه حیفه برای همین دست به کار شدیم و تا آنجا که دستمان می رسید درخت بیچاره را سبک کردیم.

خبر خاص دیگری نیست جز این که دوشنبه این هفته یک برنامه از طرف دانشکده شرق شناسی برای معرفی رشته ها و احیانا کشورهای حاضر در گروه شان دارند که ایران هم جزءش هست. حالا ببینیم تا دوشنبه بچه ها چه برنامه ای می چینند.

عکس های زیر مربوط به کلیسای در خیابان ماست که من از سر کنجکاوی (کنجکاوی از این جهت که این همه آدم در روز غیر یکشنبه برای چی به کلیسا می روند!!-اصلا هم فضول نیستم)به داخلش سرک کشیدم. البته ماجرا مال چند ماه پیش است. این کلیسا یک مهد کودک دارد و برنامه ای که در سالن کلیسا برگزار شده بود مربوط به این مهد بود. در اینجا در مهدها هر از گاهی برنامه به اشتراک گذاشتن یا بخشیدن اسباب بازی و کتاب و CD های مختلف و وسایل بچه ها رو برگزار می کنند. به این ترتیب که در روز مشخص خانواده های بچه ها وسایل و اسباب بازی و تخت و میز و خلاصه وسیله ای که دیگه بچه شون نیاز نداره رو میارن و می فروشند. البته من با لباس و اسباب بازی دست دوم خیلی موافق نیستم ولی وسایلی مثل تخت و میز شاید استفاده مجددشان به صرفه تر از این باشه که در انباری ها خاک بخورد. در حالت کلی در اینجا استفاده از وسایل دست دوم عار نیست و معمول است که وسایلی که استفاده نمی کنند رو به مغازه های خاصی برای فروش یا اهدا می دهند. معمولا در دانشگاه اطلاعیه هایی برای فروش مبل و تخت و قفسه و کمد و کتاب های ترم گذشته و ...رو می تونی پیدا کنی.در تصاویر زیر بوفه ای که توسط مادران بچه ها تهیه شده و برای فروش گذاشته شده می بینید. منظورم از بوفه غذاهای خونگی و کیک و شیرینی های مختلف است که مادران خودشون تهیه کردند. اینجا از خیرات و نذری خبری نیست . هر کدام را پسندیدی باید پولش را بدهی و نوش جان کنی.

کیک های پخته شده توسط مادران



وسایل بلااستفاده کودکان


فضای داخلی کلیسا


هر کلیسا محرابش به سمت بیت المقدس است


شمایل های درون کلیسا- این شمایل ها تصاویرسازی شده از کتاب مقدس هستند


شمایل داخل کلیسا

نمای بیرونی کلیسا

نظرات 27 + ارسال نظر
ن.ر جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:23 ق.ظ

سلام سلام
چه چیزای هیجان انگیزی تو بوفه ست!!

سلام و صد سلام بر خانوم کم پیدا. کجا بودی؟ خبری ازت نبود.
قابل شما رو نداره. کدوم رو سفارش میدید؟
دختر تو نمی خوای یه سر بیای اینجا؟

بسامه جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:20 ق.ظ


وای عجب کیکهایی....
من اون شکلاتی رو پسندیدم.. چقدر وشد؟؟؟
اتفاقا اینجا هم چند روزه هوا خنکه....
میگم این نیروی جاذبه من عجب عمل می کنه ها... اینجا گرم میشه اونجا گرم میشه اینجا سرد میشه اونجا سرد میشه.... کلا اونجا هر اتفاقی می افته تقصیر منه خواهر... یقه منو بگیرید

خواهش می کنم هر تکه اش 3 یورو میشه، قابل شما رو نداره.
پس شماها هم دارین خنک میشید. خب خدا رو شکر که از گرمای تیرماه اندکی خلاصی می یابید.
لطفا یک هم در اندیشه آفتاب برای ما باشید ای قانونگر جذب!!

مضراب جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:52 ق.ظ

دلم کیک خواست.. از اون شیرینی هایی که تو عکسه هست ها؟

من هم وقتی عکس گرفتم دلم خواست ولی خب نذری نبود. دلت نسوزه هردومون نخوردیم!!

nani جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:30 ق.ظ http://www.abcd1.blogfa.com

لیلی جان پس جایگاه ادمها کجاست؟اصلا شبیه اون چیزی نیست که تی وی نشون می ده.خیلی جالب بود

این عکس رو من از قسمت کشیشان و سخنرانان گرفتم.بقیه مردم و شنوندگان روبه روی سخنران ها می نشینند. خب دیدگاه کسی که در میانشان زندگی می کند با کسی که به دیدگاه خبری و گزارش گری بهشان نگاه می کند متفاوت است

باران جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:12 ب.ظ http://www.baran-53.blogfa.com

لیلی جانم خیلی خوشحالم کردی که منو قابل دونستی وبهم سر زدی
خیلی مههههههربونی دوست عزیزم
برات بهههههههههههههترینهارو آرزو دارم
خوب کاری کردی گیلاسی درختو چیدی آهخ باید از نعمتهایی که خدا داده استفاده کنیم مگه نه؟؟؟؟؟؟نوش جونت عزیزم

ای بابا هر دیدی یک بازدیدی داره. شما لطف دارین خانوم مهربون.
بلی عزیزم ما هم گفتیم حیف این گیلاس ها که به درخت بمونه و بپوسه برای همین زحمت کشیدیم!! و اونها رو چیدیم

باران جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:21 ب.ظ http://www.baran-53.blogfa.com

لیلی جان وعزیزم
خیلی خوشحالم که دیروز افتخار آشنا شدن باهاتو داشتم دیگه مرتب بهت سر میزنم

ممنون خانوم خوش قلب و مهربون. باعث افتخار است که میهمان داشته باشیم

افسانه سادات جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:16 ب.ظ

سلام لیلی جان
آخه ، دوباره سرما اومد و تو ناراحت شدی که نمی تونی لباس های تابستونی بپوشی بیا ایران و حسابی از هوای گرم لذت ببر
چه کلیسای خوشگلی و انشاء الله کسانی که وارد این کلیسا میشوند از پیروان واقعی حضرت مسیح باشند
به به چه کیک و شیرینی های خوشمزه ای من دلم میخواد ، حالا قیمتش مناسبه یا نه ؟
وای چه وسایل قشنگی هستند ، منم دلم میخواد بیام از اون جا دیدن کنم.

سلام خانومی
این همه لباس های رنگی و قشنگ همین طور توی کمد مونده اند و من فقط تماشاشون می کنم(آیکون غمگین)
کلیساها معمولا تزئینات توجه برانگیزی دارند. انشالله
قیمت ها کیک مثل مغازه است. حدودا هر برشی از آن 3 یا 4 یورو است.تشریف بیارین

زهرا _ مامان مریم گلی جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:06 ب.ظ http://maryami88.blogfa.com

اخی...چه عکسای قشنگی...اینجام کلیسا هستش ولی هنوز موفق نشدیم بریم....

من خیلی دوس دارم ببینم....

چقد قشنگ بودن عکسا.....اینم که محراب کلیسا سمت بیت المقدسه من تا حالا نمیدونستم...

حتما یکبار برین. اون سکوتش و سرماش حس متفاوتی داره.
من هم اینجا اومدم یاد گرفتم

فردا جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:58 ب.ظ http://med84.blogfa.com

پس عکس اون درخت گیلاس مفلوک کو؟!! همو که غذای پرندگان رو تولید می کنه اما شما در غذای پرندگان شریک شدید؟! کو پس؟!
منم دلم برای آن ریحان ها سوخت... قبلنا می گفتن خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند... اما حالا باید گفت بیچاره آن گیاهان که عاشق نورند!!

ای بابا ما که با پرنده ها نمی تونیم رقابت کنیم!! اونها بال و پر دارند و همه درخت در احاطه شون هست ما قدکوتاهان زمینی در حد همون دو سه تا شاخه پائینی فعالیت کردیم. اون درخت گیلاس هم سرحال و قبراق با کلی گیلاس هنوز توی حیاط ایستاده.
بیچاره ریحان های امیدوار. امید است که ناامید نگردند

بهاردخت جمعه 7 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:55 ب.ظ http://bahar-dokht.blogfa.com

لیلی جان! خیلی کار خوبی کردید که درخت را سبک کردید! من هم اگر بودم حتما همین کار را کردم!
واقعا کلیسای زیبایی بود!! اصلا فکر نمیکردم اینقدر با شکوه و زیبا باشه!!
مردم انجا به کلیسا سر میزنند؟! یا اینکه نه؟
ممنونم!!

بلی ما به خاطر خود درخت فداکاری کردیم و گیلاس ها رو چیدیم!!
کلیساهای کاتولیک معمولا پر از تزئینات و مجسمه و رنگ هست.در مورد کلیساروها من خبر ندارم ولی یک بار که وارد کلیسا شدم در یک شنبه به نظرم جمعیت کم بودند، البته احتمالا شهر به شهر قضیه فرق می کنه

سپینود شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:57 ق.ظ http://ushti.blogfa.com

وای خاک عالم !!!!! یعنی پول این چیز میزها رو می‌گیرن ؟ چه کاریه ؟ !!!!!!! ما باشیم همه رو خیرات می‌کنیم که به نظرم کار پسندیده‌ای هست . لباش دست دوم که دیگه فروختن که نداره !

خب لباس ها و وسایل اکثرا نو هست. سازمان های خیریه هم دارند ولی در حالت کلی فقیر خیلی کم پیدا میشه اینجا چون دولت به بیکاران و کم درآمدها کمک می کنه و اصولا کمتر کسی محتاج لباس یا نون شب هست.
یک سری لباس و کفش هم که خیرات می کنند برای کشورهای فقیر می فرستند.

زری شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:34 ق.ظ http://www.winter-girl.blogsky.com

سلام خوبین؟ وااااااااایییی من همیشه به شما سر میزدم ولی خاموش بودم اصلا فکرشو نمیکردم که شما هم بیاین پیش من
وقتی کامنت شمارو دیدم کلی ذوووق کردم

سلام.الحمدالله من خوبم.
ای بابا شما که خاموش میومدین از کجا باید می شناختمتون تا بهتون سر بزنم؟حالا هم به طور اتفاقی پیداتون کردم. خوب نیست دختر اینقدر بی صدا باشه!!

ن.ر شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:26 ب.ظ

راستی چرا اینجوری شده؟
من هرچی وبلاگتو باز می کنم بعد چند ثانیه سایت وبگذر باز میشه
کلی زور زدم با حداکثر سرعت قبل از اینکه بره تو وبگذر روی قسمت نظرات کلیک کنم و بیام اینجا سوال بپرسم!!

نمی دونم. الان شاید درست شده باشه.
از بس کم پیدایی این طوری میشه خانومی!!

فاطمه شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:59 ب.ظ http://2t7p.mihanblog.com/

اسمتونو که جز انتخاب شده ها دیدم خوشحال شدم و اومدم تا تبریک بگم

هرچه ملت ایران مصرف گراتر میشن کشورهای پیشرفته دنبال صرفه جویی اند

نمیدونستم "هر کلیسا محرابش به سمت بیت المقدس است" ! ممنونم از این بابت...

ممنون خانومی.
مصرف گرایی خوب نیست هم به طبیعت آسیب می زده و هم روح آدم ها رو محدود می کنه.
من هم این مطلب محراب کلیسا رو تازه یاد گرفتم

ماه گل یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:54 ق.ظ http://yekboreshzendegi.blogsky.com

سلام لیلی عزیز ، چه عکس های قشنگی از کلیسا گذاشتی حظ بردیم

سلام خانومی
قابل شما رو نداره.برای ما کلیساها شبیه موزه است (آیکون تعجب)

بهار اناری یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:25 ق.ظ http://www.bahar50-50.persianblog.ir

سلام لیلی جون . چه وب جالب داری . مطالبت هم مفیدن . خوشحالم که باهات آشنا شدم عزیزم

سلام خانومی.
ممنون.خوش اومدین

پگاه یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:47 ب.ظ

سلام لیلی جان عکس کیک ها واقعا اشتها آوره کاش میشد از توی عکس دزدی کرد.
البته اگه نذری بودند خوشمزه تر بودند.
ضمنا تبریک به خاطر 24 شدنت

سلام خانومی
اگر بنا بر دزدی بود بنده اونجا حضور فیزیکی داشتم و نشد که بشه!!
نذری ؟؟ اینجا همچین کلمه ای تعریف نشده(آیکون تعجب)
ممنون خانومی از لطف دوستان بوده

مریم دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:41 ق.ظ

واقعا تو به جوانه های ریحان هایی که سر از خاک بیرون آوردند و هنوز روی آفتاب رو ندیدند چی بگی؟ وای چقد دوست داشتنی ان!
اااا کاش منم اون مستند تخت جمشید رو می دیدم، من دوست می دارم! میشه برام از این مستندها پیدا کنی بیاری؟!
یعنی بچه های آلمانی انقد وسایل و لباس هاشونو خوب نگه می دارن؟ چه بچه های خوبی! لطفا یه چندتا هم از اینا بیار!

بهشون میگم جوانه های عزیز صبر کنید و امید داشته باشید!!
چشم. ببینم از کجا می تونم گیر بیارم برات.
این بچه ها فکر کنم تند تند براشون وسیله می خرن و از اون طرف هم بهشون یاد میدن وسایلشون رو خراب نکنند.

مشتاق دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ب.ظ

سلام

اومدیم با سلامتی

سرزدیم با خوشحالی

میریم با امید

همیشه با امید و روسفید باشید

سلام
خیلی خوش اومدین. دلم براتون تنگ شده بود. همیشه بیاین به من سر بزنید

هادی دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:18 ب.ظ http://www.sorrowlake.blogfa.com

سلام.لیلی خانوم.وضعیت بازار کار در المان چگونه است؟ایا بحران اقتصادی حقیقت دارد؟به عنوان مثال حقوق یک مهندس الکترونیک در المان و کلا وضعیت مهندسان الکترونیک در المان چگونه است

سلام. رشته های مهندسی عموما بازار کار خوبی دارند. من در اطرافیانم کسی که مهندس الکترونیک باشه نمی شناسم تا ازش سوال کنم. ولی یک سایتی هست که نیازهای شغلی کشورهای مختلف دنیا رو ثبت کرده اگر پیدا کنم براتون می فرستم

شکوه سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:51 ب.ظ http://shokooh-afarinesh.blogsky.com

من همیشه از فضای کلیسا خوشم میومده،کلیسای وانک رفتم تو اصفهان که خیلی جالب بود و چند هفته پیش یه کلیسا تو هگمتانه همدان که الان موزه هست.عکسها جالب بود.ممنون

فضای کلیسا برای بازدید خوبه چون تابلوها و مجسمه های زیادی داره. ولی من نمی تونم از لحاظ مذهبی باهاش ارتباط برقرار کنم، شاید چون خاطره ای ازش ندارم. شاید برای یک فرد مسیحی صدای ارگ کلیسا و بوی عود خاطره خوشایندی باشه.

نرگس چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:25 ق.ظ

عزیزم چقدر قشنگ می‌نویسی و ما رو با فرهنگ‌های جدید آشنا می‌کنی! هر بار کلی مطالب جدید و جالب از وبلاگت یاد می‌گیریم.

مرسی.(آیکون شرمندگی)

نرگس پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:06 ب.ظ

24 خیلی هم رتبه مهمیه! با این همه وبلاگ! فکرشو بکن! تبریییییییک! البته یه کم دیر!

بله بله بسیار مهم است. مگر این که تو بهم اعتماد بنفس بدی خواهرجان!

مهتاب یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:49 ب.ظ

لیلی وبت خیلی جالبه دوست داریم

ممنون خانوم مهربون(آیکون خنده)

رهگذر سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 03:59 ب.ظ http://gozargahedonya.blogfa.com

کلی برات نوشتم گفت کد غلطه منم بعد از بستنش فهمیدم
اینجا ایکون گریه هم نداره !!!!

نه نه نه نه(آیکون گریه) من کامنت تپلم رو می خوام

رهگذر چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:00 ق.ظ http://gozargahedonya.blogfa.com

عزززززززیزم.الان که چشام آلبالو گیلاس میچینه و نمیتونم دوباره پستت رو بخونم و نظرات گهربارم رو بنویسم ولی ایشالا بعد از افطار اگه اومدم نت سعی میکنم یادم بمونه و بیام پیشت

راستی بعد از سحر من بخاطر اینکه شکمم سنگین میشه نمیتونم بخوابم و تا ساعت 6.5 داشتم وبلاگتو میخوندم.خیییییلی وب خوبی داری و نوشته هات رو دوست دارم.امیدوارم همیشه بهت خوش بگذره و شاد باشی

انشالله که روزه تون قبول باشه ما رو هم در لحظه لحظه این ماه عزیز دعا کنید. ممنون که به من سر می زنی و نظرات زیبایت(همون گهرباز سابق!) رو می نویسی.

رهگذر پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:53 ق.ظ http://gozargahe-donya.blogfa.com/

سلام
بنده تشریف آوردم کامنت تپل شما رو تحویل بدم و برم
خب ما که دیر رسیدیم نظرسنجی تموم شده ولی تبریک میگم که با اقتدار 24 م شدی :)
گفتی جوانه ی ریحون من یاد پنبک(کاکتوسم) افتادم.موقع اومدن یادم رفت پنبک رو از رو میز بردارم و موند خوابگاه.البته به یکی سپردم ببره بده به مسئول خوابگاه چون ممکن بود بمیره اما بعدش از ترس اینکه ممکنه اون اینکارو نکرده باشه هیچی ازش نپرسیدم.اخه خیلی پنبک رو دوست داشتم
بله دیگه موزه های بزرگ اروپا شدن مامن آثار باستانی ایران.جایی که بیشتر حرصم میده آمریکاست که یه کتیبه رو گرفتن تحقیق کنن و بعدش گفتن پس نمیدیم و تازه حراجش هم کرده بودن.حالا بقیه به کنار که با کلاشی و دزدی از ایران خارج کردن.این یکی واقعا آدم رو می سوزونه !!!
تبریک میگم.خوب کاری کردین.درخت بیچاره خسته میشد این همه میوه روش بود خوب کاری کردین سبکش کردین.ما توی حیاط خوابگاهمون درخت گیلاس و آلوچه(گوجه سبز) و خرمالو و توت سفید و توت قرمز داریم.بچه ها حمله میکنن به درختا جوری که میگی صد رحمت به قوم مغول!!! یکی از دوستام گیلاس کال رو میچید و میخورد البته بقیه هم اینکار رو میکردن.بهش گفتم اخه میوه رو واسه چی کال میچینی گناه داره.میگفت نه مزه میده تازه بچه ها که نمیذارن برسه.منم از حس کنجکاوی که بخوام ببینم گیلاسی که هنوز رنگ نگرفته و صورتی روشنه چه مزه ایه امتحان کردم.شما امتحان نکنید آ تلخ بود
نظرات همسایه هاتون خیلی جالب بود.باید بیان خوابگاه یه دوره ای پیش بچه ها ببینن
کلیسا و نمایشگاهش هم جالب بود.البته بیشتر فروشگاه بود.و اینکه چقققدر نذری میچسبه حیف که اونجا محرومی الانم ماه رمضونه و بساط نذری ها به پاست.البته هنوز شروع نشده ها
عکس ها هم قشنگ بودن.ممنون لیلی جان

سلام
به به ممنون از این کامنت چاق و چله!
ممنون از بابت تبریک تون.
انشالله که کاکتوست الان جای خوبی داره زندگی می کنه!
گاهی که اخباری از ایران راجع به تخریب و بی توجهی به آثار کهن باستانی مون رو می خونم میگم حداقل اون آثاری که از ایران خارج شدند شانس زنده موندن دارند. امیدوارم همه مون از مردم و مسئولین به این باور برسیم که این سرمایه های ارزشمند رو حفظ و نگهداری کنیم.
ای بابا چقدر این بچه ها به درد این مملکت می خورن که نسل درختان میوه رو برچینند!!
واااااای منم دلم نذری های ماه رمضون رو خواست(آیکون گریه)
خواهش می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد