زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

جلسه دوم ادیان

دیروز جلسه زنان و ادیان درباره عیدی از یهودیان و در ساختمان آنها برگزار شد. از قبل با سمیرا مردد بودیم که برویم یا نه. سمیرا نگران بود که شاید مطلبی برای غزه گفته بشه و ما نتونیم جواب بدیم. من بهش گفتم که ما باید بریم که اگر حرفی زدند اونجا باشیم و از مظلومیت فلسطینیان دفاع کنیم. آدرس ساختمان را به من گفت ولی من هرچی توی خیابون موردنظر نگاه کردم ساختمان شماره 7 را ندیدم. مشغول بررسی پلاک ها بودم که سمیرا من رو دید و توی خیابان صدایم کرد. البته من خیلی هم خنگ !! نبودم ساختمان بعد از یک پیچ پیدا می شد و از توی خیابان علامت و یا نوشته ای نداشت. ساختمان یهودیان با ستاره پرنور روی نمای ساختمان در پشت ساختمانی از دید خیابان اصلی پنهان بود. من و سمیرا و دوست مسلمان آلمانی اش سه محجبه مسلمانی بودیم که هم زمان وارد شدیم و توجه جمع رو جلب کردیم. البته مسلمانان دیگر بدون حجاب هم بودند. ساختمان بسیار شیک با امنیت بالا. چندین دوربین مداربسته داخل و اطراف ساختمان را کنترل می کرد. من فکر کردم کنیسه یهودیان باید شبیه کلیسا باشد. ولی در اصلی ساختمان بسته بود و بعد از زنگ زدن و شناسایی باز می شد. وارد اتاق اجتماع شدیم که پر از صندلی بود و علائم یهودیان مثل شمعدان و فانوس هایی با نوشته های عبری به صورت کاردستی بچه ها به در و دیوار بود.من نمی دونم که یهودیان هم حرمت ورود غیر یهودیان به کنیسه را دارند یا خیر؟ خلاصه اسم عید هنوکا(یا حنوکا) بود. خانمی از روی کاغذ توضیحاتی برای این مراسم گفت. این جشن به جشن چراغ ها هم معروف است. اصل داستان ماجرای پیروزی یهودیان بر فرمانروای کافر سرزمینشان بود. این حاکم که اسکندر مقدونی فکر می کنم بوده بعد از غلبه بر یهودیان اجازه انجام مراسمات دینی را به آنها نمی دهد. و می خواسته فرهنگ و تمدن یونانی را بر آنها مسلط کند. یهودیان دین دار اعتصاب غذا کرده و خواستار انجام اعمال دینی خود بودند، عده ای از یهودیان هم بی خیال شده و فرهنگ جدید رو قبول کردند و عده ای هم شهر رو ترک کردند و در اطراف شهر زندگی می کردند. در نهایت هم با هم متحد شدند و آنها را از شهر بیرون کرده و دوباره معبد سلیمان را بازسازی کردند و به عبادتشان رسیدند.این یک بهانه برای جشن و بهانه دیگر هم وقتی می خواستند چراغ معبد را روشن کنند به اندازه یک روز روغن مقدس برای چراغ داشتند ولی چراغ با آن روغن 8 روز روشن مانده، این را یک معجزه دیدند و به نیت آن شمعدان 8 شمع را رونق دادند.

البته افسانه های و روایات تاریخی زیادی برای این روز نقل کرد. خانومه توضیح داد که در این 8 روز جشن هست و همه شمعدان هارا پشت پنجره می گذارند و بچه ها همیشه تئاتر این پیروزی را بازی می کنند و تکه هایی از نمایش را خودش تنهایی به زبان اصلی (زبان عبری עברית )اجرا کرد

این توضیحات برای جشن هنوکا را از سایت دایره المعارف طهور برداشتم:
جشن حنوکا
حنوکا به زبان عبری به معنای افتتاح یا گشایش است و نام جشنی است که یهودیان به مناسبت بازگشایی بیت همیقداش (بیت المقدس) و آزادی اورشلیم از تصرف یونانی ها ( در سال 164 ق. م)برگزار می کنند. حنوکا تقریبا دو ماه پس از پایان عید سوکوت، در روز 25 ماه عبرى کیسلو، جشن هشت روزه حنوکا آغاز مى گردد. در این هشت روز در منورا (شمعدان) مخصوص شمع روشن می کنند تا معجزه جشن حنوکا یاد آوری شود. بنابر این حنوکا جشنى یهودى است که در آن شمع روشن مى کنند. این جشن ریشه اى غیر کتابى دارد و یادآور داستان معجزه اى است که مربوط مى شود به پیروزى مکابیان بر حاکمان سلوکى فلسطین در حدود سال 165 ق م. مطابق آنچه در تلمود آمده است وقتى که حشمونائیم (یا همان مکابیان) خواستند پس از مدت ها دوباره معبد را بازگشایى کنند فقط توانستند به ظرف کوچکى از روغن که هنوز مهر کاهن اعظم را برخود داشت و در نتیجه از ناپاکى به دور مانده بود، دست یابند. این مقدار اندک روغن حداکثر بیش از یک روز نمى توانست دوام داشته باشد اما در عمل براى مدت هشت روز در حال سوختن بود و در نتیجه این امکان را فراهم آورد تا روغن پاک جدیدى تهیه شود. در سال بعد از این رویداد این روزها را روزهاى عید اعلام کردند.  در این دعا فقط پیروزى، بازگشایى و تقدیس دوباره معبد و ضرورت شکرگزارى خدا، به عنوان مضامین اصلى حنوکا، مطرح اند.

 
جنبه آیینى برجسته حنوکا
جنبه آیینى برجسته حنوکا روشن کردن شمع است: یک شمع در روز اول، دو شمع در دومین روز و همین طور هشت شمع در آخرین شب و به دنبال آن خواندن سرود ماعوز صور. این امر باعث به وجود آمدن اثر هنری و دینی کاملی بنام منورا شده است که شمعدانی هشت شاخه است. در اسرائیل منورا به حنوکیا معروف است. اگرچه معمولا برای این کار از شمعهایی که رنگهای خاصی دارند، استفاده می شود. اما یهودیان متعبد می کوشند از روغن زیتون و چند فتیله استفاده کنند، زیرا در معجزه یاد شده، از ظرف روغن زیتون سخن گفته شده است. باید شمعهای حنوکا را جلوی در یا کنار پنجره روشن کرد تا عابران بتوانند آنها را ببینند و بدین ترتیب آن معجزه در میان همگان معروف شود. حنوکا عید به معنای واقعی آن نیست، زیرا نه منعی از کارهای دنیایی و غیر مقدس در کار است و نه قیدوش یا تقدیسی که عید را با آن آغاز کنند. در واقع اگرچه به مرور زمان آداب غذایی مختلفی مانند خوردن شیرینی ها و کلوچه های پنیری بوجود آمده اند، اما باید دانست که توصیه ای برای خوردن خوراکی های خاص در این جشن وجود ندارد. در ایام عید به بچه ها پول هدیه می دهند و آنها را تشویق به بازی کردن با گردونه های خاصی (به بودایی دریدل و به عبری سویوون) می کنند که در کناره های آن الفبای عبرى نگاشته شده است.
خانومه چند تا شعرهای مختلف که در این جشن خوانده می شود را تنهایی خواند. یکی از آنها خیلی شبیه سرود کریسمس بود.
چون سمیرا برنامه دیگری داشت تا آخر مجلس نماندیم و بعد از یک ساعت رفتیم. من هم نتوانستم وسط مراسم سخنرانی از فضا عکس بگیرم.
یهودیان از نظر قوانین دینی خیلی شبیه ما هستند.حتی پیامبر(ص) فرمودند که نسبت علی(ع) به من مانند نسبت هارون به موسی (ع) است با این تفاوت که بعد از من پیامبری نخواهد بود. دستورات زکات و حجاب و ذبح و حرام بودن خوک... مشابه ما دارند. چندی پیش دولت آلمان خ ت ن ه رو قدغن کرده بود. این دستور هم در اسلام و هم در یهودیت هست. یکی از روزنامه ها تیتر زده بود که اولین بار مسلمانان و یهودیان با هم متحد شدند
ذبحی که یهودی ها دارند خیلی از ذبح اسلامی سخت تر است و گوشت حلال شون هم گرون تر از مسلمان است.
ولی من نمی دانم که چرا یهودی ها در همه جای دنیا خیلی محبوب نیستند. احترامی هم که در اینجا برایشان قائل هستند به خاطر مسئله کشتار یهودیان در جنگ جهانی است وگرنه خیلی هم دوست داشتنی نیستند. اصلا کشوری برای خود ندارند.
تلویزیون یک بار برنامه ای برای یکی از عبادت های یهودیان نشون می داد که باید روزانه دعایی را در کنار دیواری در بیت المقدس(معبد سلیمان) بخوانند. خب برای یهودیانی که از قدس دور هستن امکان پذیر نیست. شرکتی در اسر//ائیل وجود دارد که صدها خط موبایل دارد و یهودیان از سراسر دنیا می توانند زنگ بزنند و کارمند این شرکت موبایل را در سوراخ دیوار قرار می دهد و آنها می توانند دعایشان را بخوانند.
جلسه بعدی گروه ادیان در کلیسا و به مناسبت عید پاک است.

عاشورا در گروه های مختلف مسلمانان

واقعا امروز  مظلومیت امام حسین رو به چشم دیدم. امروز علت این همه لعن و نفرین به بنی امیه و معاویه رو فهمیدم و از ته دل این منافقان دنیاپرست رو نفرین کردم. کسانی که اسلام و ارزش های اون رو از بین بردند و اسلامی را گسترش دادند که ساخته ذهن قدرت طلبشان بود. اگر معاویه امروز اینجا بود به شخصه می تونستم خفه اش کنم چون چیزی از اسلام ساخته که 180 درجه با اصلش فرق داره!

از دیروز تا حالا من و سمیرا دائم در ارتباط هستیم و من مدام لینک های مختلف را برایش می فرستم و امروز صبح هم تلفنی خطبه های امام حسین در مکه و کربلا و احادیث پیامبر درباره جایگاه امام حسین و مختصری از واقعه کربلا را که در اینترنت مطالعه کرده بودم برایش خواندم. جلسه ساعت 3 بود. سمیرا صبح بهم گفت جلسه امروز، جلسه زنان و ادیان است، من فکر می کردم که جلسه بین دسته های مختلف مسلمانان است. با این توضیح استراتژی فرق می کرد و باید امام حسین را به کسانی که  نمی شناختندش معرفی می کردیم. این گروه زنان و ادیان عده ای از زنان مسیحی و یهودی و مسلمان هستند که هر ماه جلسه دارند و راجع به یکی از مراسم های ادیان مختلف حرف می زنند. جلسه این ماه شون در مسجد ترک ها به مناسبت عاشورا بود. اول جلسه خانومه ترک توضیح داد که روز عاشورا، روز جشن مسلمانان است!! و بعد از سمیرا خواست که سخنرانی ش رو شروع کنه. واقعا کار سختی است که بخوای طوری حرف بزنی که اصل مطلب رو بگی ولی به بقیه مسلمانان توهین نکنی. همون طور که هماهنگ کرده بودیم سمیرا از نسبت امام حسین با پیامبر شروع کرد و بعد احادیثی از پیامبر که جایگاه امام حسین رو نشون می داد مانند "حسین از من است و من از حسین هستم" تا اینجای کار با تائید سنی های حاضر در جلسه همراه بود و بعد سمیرا توضیح داد که ما شیعیان اعتقاد داریم که امام حسین خلیفه(لفظی که سنی ها به کار می برند) و امام سوم است ولی سنی ها به عنوان ششمین خلیفه قبول دارند. و بعد صلح امام حسن و معاویه و تعهد معاویه به عدم تعیین جانشین بعد از خود و خلافت یزد. و بعد اشاره کرد که یزید شراب خوار و فاسق بوده و حدود اسلامی رو رعایت نمی کرده و امام حسین برای نجات اسلام قیام کرده و بعد دعوت کوفیان و حرکت امام و عدم بیعت امام حسین با یزید و جمله معروف امام حسین "هیهات من الذله" و آب بستن بر روی امام و شهادت فرزندان و یاران و افراد خانواده شان. روی قسمت ذلت نپذیری امام و قیام برای اصلاح جامعه هم چندین بار تاکید کرد.

بعد از سمیرا خانومی از مراکش صحبت کرد. او گفت که محرم آغاز سال نوی اسلامی است و اول محرم جشن گرفته می شود و  روز عاشورا که دهم محرم هست روز فرود آمدن آدم از بهشت به روزی زمین و روز به گل نشستن کشتی حضرت نوح و خاموش شدن آتش بر حضرت ابراهیم و... است. و گفت فکر کنم برای یهود هم این روز مقدس است!! خانومه یهودی که در جلسه بود گفت من نمی دونم حتما تو می دونی که میگی.و سپس گفت پیامبر این روز مبارک کرده و ما این روز را جشن می گیریم و کادو می دهیم و غذای نذری می پزیم و روزه می گیریم و ....

واقعا دلم برای مظلومیت امام حسین سوخت. یعنی بنی امیه کاری کردند که قیام آن حضرت کم رنگ بشه. همان طور که در زیارت عاشورا می خونیم "ان هذا الیوم تبرکت به بنو امیه".دیدگاه های اهل بیت و هم چنین بنی امیه درباره روزه روز عاشورا را می توانید از اینجا مطالعه کنید.

خلاصه این خانوم مراکشی مدام از مبارکی و میمنت این روز سخنرانی می نمودند و کادوهایی که به بچه ها داده میشه و ... از من پرسید شما در کشورتان به کوکان در این روز هدیه نمی دهید؟ اون نمی دونست که من و سمیرا از یک کشور و یک گروه هستیم. من گفتم همه اینها که گفتی مربوط به عید فطر و عید قربان است.(عید غدیر را تو دلم گفتم). خلاصه این خانوم های یهودی و مسیحی مانده بودند که بالاخره عاشورا رو غم است یا شادی؟ خانومی که از ترکیه بود گفت که ما در این روز جشن نداریم و همون غذا رو به نیت امام حسین داریم. خانوم مسیحی از سمیرا برای تعزیه پرسید و سمیرا هم توضیح داد. من احساس کردم که غیرمسلمانان به واقعه کربلا و هدف امام حسین بیشترتوجه کردند تا بقیه موارد، شاید چون مسئله جدیدی بود که می شنیدند.

من و سمیرا تمام تلاشمان را کردیم که به عقاید سنی ها بی احترامی نکنیم ولی تفاوت به این بزرگی (منظورم روز عاشوراست) رو دیگه نمی تونستیم پنهانش کنیم. بعد از صحبت ها، خانوم مراکشی گفت من غذای روز عاشورا را پختم و از همه دعوت کرد که آن را بخورند.

یعنی این گروه به عقل شون نمی رسه امروز پیامبر عزادار نوه اش هست و مبارک بودن امروز چه معنایی دارد؟؟

واقعا اگر امام حسین(ع) در زمان قیامش 72 یار داشته امروز بین یک میلیارد مسلمان چند نفر پیرو دارد؟

چون این جلسه در مسجد برگزار می شد و برخی از غیرمسلمانان بار اولشان بود که مسجد را می دیدند راجع به نماز و روزه و امام جماعت سوال می کردند. بیشتر از همه از مفروش بودن مسجد خوششان آمده بود. خانومه کناری من می گفت چقدر خوبه که اینجا گرمه. داخل کلیساها همیشه بسیار سرد هست.من بهش گفتم همه ما از بچگی مسجد رو دوست داریم چون گرم و روشن است و تازه ما در مسجد غذا و نوشیدنی هم می خوریم.تو کلیسا خوردن ممنوع است

من مجله ای به زبان انگلیسی داشتم که راجع به محرم و عاشورا و تعزیه و... نوشته بود به همه دادم که نگاه کنند. خانوم یهودی و یک خانوم مسلمان اتیوپی از من پرسیدند که می توانند کتاب را مطالعه کنند. من هم کتاب را به آنها دادم. این خانوم یهودی دندان پزشک است و به سمیرا گفت که زندگی امام حسین برای من خیلی جالب است.

نمی دانم که چقدر تونستم موثر باشم ولی من همه تلاشم را کردم.

هماهنگی برای سخنرانی فردا

ممنون از راهنمایی هایی که در رابطه با سخنرانی عاشورا به من دادید.

عزاداری های همه قبول باشه. ما رو هم دعا کنید.

آقای همسر از هفته قبل بهروز رو برای ناهار شنبه دعوت کرده بود. یادشون نبود که شنبه روز تاسوعاست والبته بهروز هم داره میره از شهر ما. خلاصه بعد از تماس سمیرا و قرار سخنرانی روز شنبه به بهروز E-mail زدیم و قرار رو از شنبه به جمعه تغییر دادیم ولی خبری از پاسخ اون نبود. امروز جمعه از صبح تا نزدیک ظهر من منتظرم که ببینم بالاخره قرار ناهار کی شد. آقای همسر امروز که برای نماز جمعه به مسجد ترک ها رفته بودند بهروز رو دیده بودند و بهروز خودش گفته بود که امروز برادرم می آید و من فرصت ندارم و خیلی هم تشکر کرده بود که یادم آوردید که روز عاشورا یکشنبه است و من قصد داشتم روزه بگیرم

خوشبختانه که مهمانی روز شنبه کنسل شد و ما با خیال راحت می تونیم به مراسم عاشورا بریم.

خطبه های امروز نماز جمعه هم به آیه تطهیر و شان نزول آن و امام حسن و امام حسین اشاره کرده بودند. خطبه ها رو یکبار به ترکی و یکبار هم به آلمانی می خوانند. به قول آرمین همسر سمیرا می دونستند امروز یک شیعه در نماز جمعه هست و خطبه ای مناسب شرایط خوانده بودند

همان طور که در زیارت عاشوا نقل شده بنی امیه این روز رو مبارک و مقدس کردند تا ارزش اون رو کم بکنند(از دید خودشون). این اطلاعاتی هم که سنی ها دارند از اسلامی است که از بنی امیه به دستشون رسیده. برای همین روز عاشورا رو خوش یمن می دانند و روزه می گیرند. حتی آغاز سال نوی قمری یعنی آغاز محرم هم با جشن و تبریک همراه هست.

طبق صحبت هایی که با بابا انجام دادم قرار شد که ما خطبه های امام حسین(ع) در مکه و کربلا رو محور قرار بدیم و درباره شرایط حکومت و جهان اسلام در آن زمان و علت قیام امام صحبت کنیم.

از دیروز هم که به دوستان ایرانی ام در نقاط دیگر آلمان  E-mail زده ام آنها هم مطالب و سایت های خوبی رو بهم معرفی کردند.

برای فردا هم با سمیرا قرار گذاشتیم که زودتر همدیگرو رو ببینیم و جملاتی که قراره سمیرا بگه رو مرتب کنیم.

طبق پیشنهاد بابا یک متنی هم درباره عاشورا کپی کنیم و به همه حضار بدیم. این طور که سمیرا می گفت اکثرا دانشجوهای جوانی هستند که از ترکیه و کشورهای دیگه اسلامی اومدند.صحبت کردن برای جوان ها بهتر از کسانی است که عمری یک طرز فکر رو وحی منزل دانسته و غیر آن را قبول نمی کنند.