زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

افطار بر سر سفره مسیحیان

انشالله  تا حالا که از ماه مبارک رمضان می گذره از برکات این ماه بهره مند شده باشین. قبل از خواندن این مطلب از شما دعوت می کنم در نظرسنجی وبلاگم که در ستون چپ قرار داره شرکت کنید. خیلی دلم می خواست که یک نظر سنجی راه بندازم و از امکانات قالب جدید بلاگ اسکای استفاده کنم و فعلا با این موضوع شروع می کنم.
چند روز قبل افطار را به جمع بچه های ESG دعوت بودیم.انجمن دانشجویان اوانگلیش(یا به آلمانی افانگلیش!). از قبل سمیرا بهمون روز افطاری رو گفته بود.حتما می دونید که آلمان کشوری کاتولیک هست و ارتدوکس ها و پروتستان ها در اقلیت هستند ولی خب برای خودشون کلیسا و بمراسم هاشون رو دارند. این گروه فکر می کنم در اکثر شهرهای آلمان شعبه داشته باشن. در شهر ما که یک ساختمان در منطقه خوب با تعدادی اتاق و تشکیلات دارند. برای اعضاشون خوابگاه هم دارند. چندی است که در راستای فعالیت هاشون جلساتی رو با بچه های مسلمان برگزار می کنند. برخی از اعضای این گروه با دوستان مسلمانشان به افطاری مسجد رفته بودند و حالا هم یک مراسم افطاری در ساختمان خودشون گرفته بودند. دانیلا نماینده مسلمان ها بود و برایشان از روزه و شرایطش صحبت کرد و بعد هر کس سوال داشت پرسید. معمولا هم سوال مورد علاقه شون اینه که چرا گوشت خوک حرام است؟ و بعد یکی از بچه های مسیحی از نحوه روزه گرفتن در دینشان توشیح داد. که البته با اختلاف نظر فراهم بود چون هر کدوم می گفتن مثلا توی شهر ما این مورد هم جزء روزه میشه. در حالت کلی روزه شون به این صورت هست که در یک بازه زمانی خاص تصمیم خوردن یک سری مواد غذایی مثل گوشت و مواد لبنی و تخم مرغ و الکل را قدغن می کنند و البته طبق توضیحاتشان در شهرهای مختلف این مواد غذایی کم و زیاد میشه. مثلا گوشت فقط در روز یکشنبه حرام میشه و یا برخی تفاوت های دیگه که خب با توجه به این که از کشورهای مختلف بودند میشه گفت یک جوری این قضیه روزه گرفتن رو برای خودشون بومی سازی کردند! بعد یک دختر ایتالیایی گفت که من بچه بودم هم روزه می گرفتیم البته با شرایط خاص مثلا نصفه روز و این حرفها. یکی از خانوم ها به دختره گفت چون تو از ایتالیا اومدی پس نماینده کاتولیک ها محسوب میشی! و بعد یک پسر یهودی از روزه شون گفت.  در آخر هم اون خانومه که به حساب مجری بود گفت که مسلمانان توی روزه گرفتن نظم و ترتیب بیشتری دارند و آرزو کرد که جوان ها به مسائل دینی توجه کنند.(منظورش از نظر زمان روزه گرفتن و نحوه اون بود که خب در همه مسلمانان مشترک هست) امام جماعت مسجد سنی ها رو هم دعوت کرده بودند که اون اذان گفت و بعد افطار رو شروع کردند. من و آقای همسر و سمیرا و شوهرش و دانیلا و خانواده اش و دو سه تا دانشجوهای ترک مسلمانان روزه دار جمع بودیم. بیشتر از بچه های خودشون بودند. خلاصه غذاها رو کم کم می آوردند. خورشت مرغ شون رو فکر کنم یک خانوم ترک براشون پخته بود ولی اصلا خوشمزه نبود. من و سمیرا داوطلبانه اعلام  کردیم که سال دیگه ما براشون غذا بپزیم. هر چند از نظر بقیه خیلی هم خوشمزه بود! (غذاهای شرقی به خاطر طعم و ادویه اش با غذاهای غربی متفاوت است و معمولا مورد توجه واقع می شود)برنج رو هم به روش آلمانی یعنی همه شفته پخته بودند. برنج رو می ریزن توی قابلمه با کمی آب و هم می زنند تا آبش تبخیر بشه و بعد میارن سر سفره! دیگه کم کم خرما و ماست و هندوانه! و شیرینی رو می آوردن. کلا بامزه بودند که یکی یکی می رفتن توی آشپزخانه و مواد رو آماده می کردند و می اوردند. کار دانشجویی بود دیگه!



توزیع غذا

میزهای چیده شده در حیاط کوچک ساختمان انجمن


افطار در هوای نیمه تاریک
اون مبلغ های مسیحی که چند ماه قبل آمده بودند به خانه مان و با هم راجع به حضرت عیسی علیه السلام صحبت کرده بودیم دوباره آمدند دم در! ما در اون لحظه آمادگی نداشتیم که توی خونه دعوتشون کنیم و گفتیم فعلا نه. این هم کاتالوگ هاشون که دادن ما مطالعه کنیم. عناوینشون هست: کلید خوشبختی در خانواده چیست؟ دیدگاه شما نسبت به آینده چیست؟ واقعا چه کسی جهان را کنترل می کند؟ و در داخل هر کاتالوگ سوالاتی پرسیده و بعد تاریخ و مکان جلساتی که به این سوالات پاسخ میده رو توش نوشتن.


کاتالوگ های ترویج دین داری