زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

راه حل مشکلات

اول از همه عیدتون مبارک البته با تاخیر. من همیشه جشن های نیمه شعبان و آش های خوشمزه ای که توی خیابون می دهند رو  دوست دارم امیدوارم به جای من هم از شربت و شیرینی و خوردنی های خوشمزه این جشن بهره مند شده باشید و البته در این روز پربرکت برای من هم دعا کرده باشید.

تلویزیون برنامه ای داره از کارهای شگفت انگیز یا شاید بشه گفت مهیج افراد مختلف.چند روز قبل هم برنامه مربوط به یک آقایی بود که با خانواده اش 4 سال در قایق روی آب زندگی کرده بودند. این آقا توضیح داد که در سال 2008 که زمزمه بحران در اروپا بعد از بحران اقتصادی در آمریکا شروع شده بود، ایشان خیلی نگران میشه و با خانومش می شینند صحبت می کنند که اوضاع داره خراب میشه و نتیجه می گیرند دنیا داره به آخر میرسه(اوج تفکر مادی که وقتی اوضاع اقتصادی دنیا داره خراب میشه یعنی دنیا داره به آخر میرسه) و از ترس اتفاقات پیش بینی نشده آینده تصمیم می گیرند که از خشکی و آدم ها و دنیا فرار کنند. خونه و زندگی و کل وسایلشون رو می فروشند و با اون یک قایق به قیمت 50 هزار یورو می خرند و بقیه پول رو که همین مقدار بوده رو به عنوان خرج راه با خود برمی دارند. البته این مقدار برای قایق پول زیادی است و قایقی که تهیه می کنند مجهز به کابین و اتاق و آشپزخانه و خلاصه یک خانه سیار بوده است. 4 سال این خانواده کل اقیانوس ها را می گردند و از آفریقا و آمریکا و ...سر در می آورند. نمی دونم تو این مدت منتظر اتفاق جدیدی در محو دنیا یا تحولی در اون بودند. خلاصه تا ته کشیدن پولشون در آبها سرگردان بودند. به عنوان بهترین خاطره از سفرشون گفت که وقتی بعد از 8 روز سرگردانی در آب ها خشکی را دیدم برایم بهترین خاطره است. البته در نظر داشته باشید که آنها با پولشان در کشورهای مختلف مواد خوراکی تهیه می کردند و با استفاده از رادار و یا بی سیم با سواحل و برج های مراقبت ساحلی در ارتباط بودند.بچه هاشون هم گویا زیر سن مدرسه بودند. خلاصه بعد 4 سال که می رسند به سواحل یونان خانومه مریض میشه و چون پول نداشتند در همان یونان می روند سراغ سفارت شان و بعد از بستری شدن در بیمارستان های یونان تشخیص داده میشه که باید برگرده آلمان و اونجا مداوا را ادامه بده و نهایتا خانوم در زیر عمل در بیمارستانی در آلمان فوت می کنه و بقیه سفر کنسل میشه و الان این آقا با فرزندانش در آلمان مستمری بگیر دولت هستند. به نظر آقاهه بیمارستان های آلمان از اقیانوس ها خطرناک تره!! به عنوان نتیجه مثبت سفرشون آقاهه اعلام کرد که فرزندانش به مدت 4 سال در آغوش خانواده بودند و احتمالا  محبت خانوادگی رو برای بقیه عمرشون ذخیره کردند صرف نظر از این که این کار صحیح بوده یا نه و یا 4 سال سرگردانی در دریاها و دوری از آدم ها و محدود کردن زندگی به یک قایق تا چه حد مفیده و یا تجربه دور دنیا تا چه اندازه می تونه زیبا باشه من به این نکته توجه کردم که این افراد راه حل شون برای مشکلات احتمالی زندگی شون چطوری بوده. یعنی فکری که پشت این ایده بوده که در مواجه با مشکل باید از اون فرار کرد برای من جالب بود.
جاتون خالی دو روز قبل شقایق و همسرش مهمان ما بودند. من هم برخلاف توصیه عقلا که تجربه اول در آشپزی رو برای روز مهمانی نگذارید برای اولین بار در زندگی ام دلمه برگ مو درست کردم. از یک ماه پیش از وقتی که درخت موی تو حیاط سبز شده بود این فکر توی ذهنم بود تا بالاخره در روز مهمانی به ورطه عمل رسید. خدا رو شکر مهمان ها استقبال کردند و بنده را شرمنده ننمودند. تازه با شربت خاک شیر و اسفرزه(یا به قول خواهر کوچولو شربت بچه قورباغه!!) ازشان پذیرایی کردیم.شقایق اونقدر ذوق کرد که تا آخر مهمانی 4 تا لیوان شربت خورد و من به او سفارش کردم حتما قبل خواب شیرینی بخور مبادا اثرش اذیتت کند.
در مهمانی با یکدیگر راجع به این برنامه صحبت کردیم. به نظر شقایق اکثر مردم آلمان تحمل مشکلات رو ندارند و از کوچکترین بی نظمی و آشفتگی و تغییر، نگران و دستپاچه می شوند. برعکس مردم کشور ما که به زندگی در مشکلات و سختی ها و مبارزه برای بهتر شدن شرایط خود و جامعه شان عادت دارند. شقایق می گفت در تابستان در مدت تعطیلی مدارس (6 هفته) آمار کشته شدن فرزندان به دست والدین افزایش می یابد چون در اینجا به سکوت و خلوت خودشون خیلی مقید هستند و در مدتی که بچه ها تعطیل هستند والدین از حضورشون در خانه کلافه می شوند. البته این حرف به این معنی نیست که همه در اینجا بچه هایشان را می کشند !!بلکه منظور افزایش وقوع این حادثه است. مثل این که در ایران می گویند در تابستان آمار فلان بیماری و یا  عمل سرقت افزایش می یابد.بعد هم درباره میزان زاد و ولد و نرخ رشد صحبت کردیم و این که تمایل به داشتن بچه در اینجا پائین است(مثل آمارهای جدید کشور خودمان) و علتش هم اینه که بچه مزاحم زندگی راحت است و زنان تمایل کمتری به وقت گذاشتن برای خانه و خانواده دارند چون می خواهند آزادی و استقلالشان را حفظ کنند. طبق نرخ رسمی هر سال حدود 600 هزار و خرده ای !!کودک در آلمان متولد می شود که این آمار شامل فرزندان خارجی ها هم می شود.توی سایتی خواندم که نرخ فرزند 1.36 به ازای هر زن است و سن بچه دار شدن برای خانوم ها به 34 سال رسیده است.تاز ه اینجا به ازای هر کودک آلمانی که متولد می شود به والدین برای تامین نیازهای مادی اش پول پرداخت می شود. به قول شقایق مادرهای اینجا به دنبال پرستار و کلاس های مختلف می گردند تا از دست بچه شان راحت شوند.وقتی ساعت 2 نصفه شب دوچرخه زنانه ای با صندلی کودک متصل به آن در کنار یک بار می بینی می فهمی که این مادر برای بچه کوچکی که در خانه دارد اصلا ارزش قائل نیست.البته من بچه های بسیاری را در شهر می بینم که با خانواده شان به گردش و تفریح آمدند و این گفته برای همه صدق نمی کند. و نمی توان قانونی برای همه مادران آلمانی صادر کرد که مثلا از محبت و عاطفه مادرانه خالی هستند.تازه این غیر از خانواده هایی است که مثلا مرد و زن هر کدام در شهرهای جداگانه کار می کنند و آخر هفته برای دیدن یکدیگر به شهرهای همدیگه یا شهر اولیه شان می روند. مثلا موقعیت شغلی برای زن در شهر دیگری فراهم شده و از آن طرف برای مرد هم امکان کار در شهر دیگر. و این گونه هر کس به فکر ترقی خود و پیشرفت در کار و زندگی خویش است و چیزی که اهمیت ندارد مفهوم خانواده است. البته قبلا هم گفته ام نمی توان با تکیه بر داستان ها و زندگی های مختلف که آدم می شنود قانونی برای کل مردم یک کشور وضع کرد یا همه رو با یک دید نگاه کرد همان طور که در کشور خودمان حوادث مختلفی از قتل و سرقت و ... رخ می دهد و یا هر کس در شهر و اطراف خودش این ماجراها رو شنیده.
و اما عکس های این پست:
در یکی از میدان های شهر مجسمه ای از یک هنرمند معروف به نمایش گذاشته اند. هر از گاهی در میدان های معروف شهر و یا در محوطه آثار تاریخی شهر به طور موقت مجسمه هایی از هنرمندان معروف به نمایش می گذارند و البته این غیر از نمایشگاه ها و گالری های نقاشی و .. است که معمولا هر ماه در مراکز هنری برپا می شود.


مجسمه ای در یکی ازمیدان های شهر

مجسمه

فروش گیاه حشره خوار در فروشگاه

گل امیدواری که از پنجره زیرزمین خانه مجاور به سمت کوچه روئیده است

باقالی؟؟ پر نقش و نگار

دستگاه سیب پوست کنی!

سرنگ تزریق مایعات و سس های مختلف در گوشت!

دستگاه شکلات خرد کنی