زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

معنی اسم

این دفعه که ماما اومد کلا اینقدر راجع به مسائل متفرقه حرف زدیم که مبحث ماساژ کودک که قرار بود به من یاد بده رو فراموش کردیم. اول از همه من سوالی که مربوط به جلسه قبل بود ازش پرسیدم. این که در آلمان چند تا بوسه مرسوم هست؟ ایشون هم توضیح عملی ارائه فرمودند.گفت که کلا بوسیدن در اینجا مرسوم نیست مگر بین والدین و فرزندان. گفت اینجا بیشتر دست دادن و اگر صمیمی باشند در آغوش گرفتن کوتاه رایج هست . البته امروزه که دوستان صمیمی همدیگرو می بوسند. در ایالت بایرن که مذهبی هستند وقتی به هم می رسند دست می دهند و به جای سلام می گویند Grüß Gott به معنی خدا به تو برکت دهد(ترجمه مفهومی) می تونید از ویکی پدیا در این باره بخوانید و در شمال آلمان موقع به هم رسیدن و دست دادن می گویند "guten Morgen" به معنی صبح بخیر.البته نه این که همه مردم همین ها رو بگن چون الان با وجود این همه مهاجرت های داخل کشوری و دانشجویان مختلف فرهنگ ها همه جا قاطی میشه.منظور رسم کل منطقه هست.
ماما گفت که هفته دیگه چند روز میره پیش دخترش و بعد هم یک دوره کوتاه آموزشی باید بره و چند روز نیست، شماره همکار جایگزینش رو برای من نوشت که اگر کاری داشتم با اون تماس بگیرم. بعد راجع به معانی اسامی با هم صحبت کردیم. درباره اسم خودش گفت که معنی خاصی نداره و بچه که بوده اسمش رو دوست نداشته ولی الان دیگه دوست داره. گفت که اجداد پدری اش در روستایی کوچک ساکن بودند و فامیل پدرش(همان فامیل خودش قبل ازدواج) long(به معنی دراز) بوده و پدربزرگ و مادربزرگ مادری اش در کارخانه کار می کردند. کلا پیشینه خانوادگی اش را برای من روی هم زد. بعد معنی اسمم را پرسید و وقتی معنی اش را بهش گفتم و توضیح دادم که سمبل عشق در ادبیات فارسی است کلی ذوق کرد که چه اسم قشنگی داری و بعد معنی فامیلی ام(نام خانوادگی)را برایش توضیح دادم. همه را گوشه برگه اش یادداشت کرد.معنی اسم خواهرانم رو براش توضیح دادم. و گفتم که اسامی گل ها یا عناصر طبیعی در نام گذاری ایرانی مرسوم هست.بعد معنی اسم ارمیا رو پرسید که بهش گفتم نام یک فرد مقدس هست(اسم مذهببی است). او هم گفت نام بچه های اون فامیل ایرانی شون مریم و رامین هست و خودش معنی نام سوم (اینجا چند نامی مرسوم است)دخترش را گفت که به معنای نوری در بالای تپه یا همچین چیزی بود، می گفت نام زیبایی برایش انتخاب کردم تا بهش افتخار کنه. می گفت در آلمان خیلی به معانی اسامی ای که برای فرزندانشان می گذارند توجه نمی کنند و کلا اسامی بامعنی کم است. من بهش گفتم در ایران معمولا به معنی اسمی ای که برای فرزندشان انتخاب می کنند توجه می کنند و ما اسامی کهن در ادبیاتمان داریم که امروزه هم رایج است. گفتم پیامبر ما توصیه کرده که برای فرزندانتان نامی زیبا انتخاب کنید.او هم گفت نام آدم چیزی هست که یک عمر با آدم همراه هست و همان طور که پدر و مادر در تهیه خوراک و پوشاک بچه مسئول هستند در انتخاب نام مناسب هم مسئولیت دارند. خلاصه بحث فرهنگی نمودیم
وقتی لباس های ارمیا رو کم می کرد تا وزنش کنه دستمالی که دور دل و کمر ارمیا بسته بودم را بررسی نمود و جنس و نحوه تا زدن و بستنش را دقت کرد. بهش گفتم مامانم این رو فرستاده و در کشور ما از قدیم مرسوم هست که کمر نوزادان رو می بندند.گفت چه خوب در آلمان همچین چیزی وجود ندارد. من هم توضیح دادم که مادربزرگم هم برای فرزندانش همین کار را کرده. او هم ذوق زده گفت ازش بپرس که برای چی اینکار رو می کرده؟(می خواست نگاه گذشتگان را به این ماجرا بداند) و خودش یک سری توضیحات داد و گفت در آلمان از کیسه آب گرم و یک سری داروهای گیاهی و مالش دادن برای گرم نگه داشتن شکم نوزادان استفاده میشه و لی این روش خیلی بهتره. دیگه من بسیار صادق بودم که نگفتم این رو از کتاب قانون ابوعلی سینا در 1000 سال پیش ما داریم!!!