زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

ما و میراث آیندگانمان

جایتان خالی هوایی که در هفته گذشته نسبتا گرم شده بود در این حد که ما درها و پنجره ها رو باز می کردیم امروز رسما خداحافظی کرد. یعنی اعلام کردن این هفته دیگه هوا سرد میشه. امروز هم صبح آفتابی بود و بعد ناگهان باد شدیدی وزیدن گرفت و گلدون های تو تراس را پرپر نمود و همین طور منقل هم برگشت و خاکسترها کف تراس ولوو شدند و من هم در و پنجره ها را بستم و از همان پشت شیشه سعی کردم اتفاقات خوب را ببینم مثل رقص برگهای زرد پائیزی در آن باد!! بعد هم باران گرفت و کلا کف تراس خاکستری نم کشیده شد! و مجددا در آخر کار شاهد آفتاب کم رمق پائیزی بودیم!!
دیشب جایتان خالی مهمان خانه شقایق بودیم به صرف آش رشته بالاخره خودمان باید هوای همدیگرو داشته باشیم وگرنه که فقط حسرت به دلمان می ماند. بعد از شام نشستیم پای صحبت های کیارش. کیارش در یک موزه خصوصی کار می کند. شرح این موزه و صاحب ثروتمندش و اشیای موزه اش رو در پست های قبلی نوشته ام. به طور خلاصه می گم که این پیرمرد ثروتمند از جوانی علاقمند به آثار عموما فلزی کشورهای آسیای میانه می شود و می رود توی خط جمع آوری این آثار و خودش هم سری به این کشورها زده. بعد دیده که آثار خیلی زیاد می شود اومده کارش رو محدود کرده. یعنی آثار فلزی این کشورها رو که قدمتش بیش از 700 سال باشه نگهداری می کنه! کشورهایی مثل افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان و عراق و ایران و پاکستان و ... که البته با توجه به محدوده تاریخی که برایش در نظر گرفته میشه امپراطوری ایران قدیم نامیده میشه. الان ماهی چند بار از افغانستان برایش جنس می آورند و کیارش مسئول بررسی صحت این اشیاء است. شما تصور کنید تو افغانستان عده ای مشغول حفاری و یافتن آثار قدیمی و ارسال اون به اروپا هستند.البته این کارشون از نظر قانونی هم گویا منعی در افغانستان ندارد!! کیارش می گفت اینها که برای ما جنس میارن یک انبار پر از انواع آثار عتیقه دارند و بر حسب شناخت به موزه های مختلف و کلکسیونرهای اروپایی نشون می دن و قیمت می ذارن. طبق قانون نمی تونند به موزه های دولتی بفروشند. البته کیارش میگه قاطی این اجناس جنس های تقلبی هم زیاده. اجناسی که از روی مدل های اصلی کار میشه ولی عمدتا اگر از روی ظاهر قابل تشخیص نباشه با آزمایش و از روی مواد به کار رفته در آن می تونن تشخیص بدن مثلا مواد فلزی مدرن هم توش پیدا میشه یا نه. کیارش می گفت جدیدا یک کارگاهی در پاکستان پیدا شده که با مواد سنتی و با روش های ابتدایی از روی اشیاء اصل، مدل تقلبی تولید می کنند که در آزمایشگاه هم قابل تشخیص نیست!! فکر کنم از نظر قیمتی هم واقعا می صرفه قیمت هایی در حدود چندین میلیون یورو. البته اصل تمام این اشیاء در زمان حکومت ایران بر افغانستان تولید شده بوده و به نام آثار ایرانی در حوزه جغرافیای افغانستان شناخته می شه.
حالا این قضیه کنکاش و حفاری در افغانستان زمانی در ایران هم بسیار رایج بوده. طبق اسنادی که کیارش نشانمان داد در سال های 1300 هجری در ایران شغلی به نام حفار !! داشتیم که کارشان اجاره یک زمین در محدوده باستانی و حفاری در آن بوده و بعد هم هر شی ی که پیدا می کردند رو به دلال می فروختند و سهمی به مالک زمین و سهمی هم به دولت می دادند! خودتان می تونید حدس بزنید که دلال ها هم چه کسانی بودند! (از قدیم یهودیان در این کارها تخصص داشتند) طبق قانونی که سندش در کتاب اسناد ملی ایران چاپ شده (قانون مصوب  1302 هجری)فقط نسخ خطی که مهر سلطان داشتند باید به وزارت معارف تحویل داده می شدند. یعنی قبل از این قانون هرچی هرچی بوده و هر کی هرچی پیدا می کرده می تونسته بفروشه. توی این کتاب اسناد ملی ایران نامه ای هم از صنف عتیقه فروشان و حفاران هست که به دولت اعتراض کردند که ما به زور گاهی یک کاسه به درد نخور پیدا می کنیم و کلی باید به دولت سهم بدهیم. دولت که به ما اجازه حفاری در محدوده تخت جمشید را نمی دهد!!
خلاصه از فعالیت اون افراد در حدود 90 تا 100 سال پیش و شناختی که اروپائیان از اشیاء باستانی ما داشتند و ما خودمان خبری از ارزشش نداشتیم همه جای ایران شخم زده شده و هر چه ممکن بوده فروخته شده. قبل از اون تاریخ در زمان ناصرالدین شاه هم که کاوش گران اروپایی مخصوصا  محققان فرانسوی مجوز حفاری رسمی از طرف شاه داشتند. طبق تعهدنامه ای که با شاه داشتند اشیای زرین و سیمین مال شاه بوده و بقیه سهم کاوشگران! چون ناصرالدین شاه علاقه زیادی به سفر به فرنگ داشته و برای این خوش گذرانی به پول نیاز داشته و چه بهتر از فروش یک مشت ظرف و ظروف قدیمی و به دردنخور!! و این گونه بسیاری از آثار سفالی و فلزی و چوبی و شیشه ای ایران امروزه در موزه های مطرح دنیا مثل موزه لوور موجود است. البته منصفانه اگر نگاه کنیم اگر کاوش گران اون روز محدوده های باستانی ما را حفاری نمی کردند شاید خودمان تا مدت ها آن ها را نمی شناختیم و برای کاوش قدمی پیش نمی گذاشتیم. در خاطرات یکی از این محققان فرانسوی هست که ستون ها و مجسمه های بزرگ تخت جمشید را که سوار کشتی می کردند یک مجسمه سر شیر بوده که بسیار بزرگ بوده و در کشتی جا نمی شده . اون هم چون دیده نمی تونه با خودش ببره زده زمین و همه رو خرد کرده و گفته چیزی که من نتونم با خودم حمل کنم همان بهتر که کس دیگه هم نداشته باشه(اون محقق یک خانوم بوده!!!)

حالا ما هر چه بنشینیم و به نالایقی پادشاهان اون زمان و بی اطلاعی مردم اون دوره فحش بدیم چیزی برنمی گرده و ما باید آثار هنری ارزشمند کشورمان را در موزه های سایر کشورها ببنیم. البته من نمی گویم اونهایی که حالا توی ایران هستند وضع خوبی دارند و به خوبی ازشون نگهداری میشه و یا موزه های ما مجهز هستند و نمی دونم اونهایی که در خارج از ایران هستند اگر در ایران مانده بودند چه سرانجامی داشتند ولی یک جور حس وطن پرستی در آدم هست که دلش نمی خواد مثلا در حراج لندن یک کوزه سفالین مربوط به 1000 سال پیش کشورش را ببیند تا با قیمت های گزاف به فروش می رسد و هیچ پول و نفعی هم برای کشور ندارد. شما می توانید به سایت های معتبر حراج اشیاء عتیقه دنیا نظری بیندازید و قیمت ها رو ببنید. مثلا یک برگ از یک کتاب مصور 700 سال پیش ایرانی به قیمت 18000 پوند به فروش میره. تازه این غیر از شاهکارهای هنری هست که میلیون ها یورو قیمت داره.
مسئله ای که به نظرم میرسه اینه که ما الان در این بازه تاریخی در این کشور هستیم. حالا هر حکومتی و هر رفتار صحیح و غلط اجتماعی که جریان داره ما هم هستیم. کاری نکنیم که مثلا 100 سال دیگه فرزندانمان و آیندگان رفتار امروز ما رو نکوهش کنند و اصلا تعجب کنند که آدم هایی با اون حد از اطلاعات و آگاهی همچین کارهایی می کردند( ناسلامتی ما از زمان ناصرالدین شاه مطلع تر هستیم و در مسیر جریان اطلاعاتی قرار داریم) هر رفتاری رو که فکر می کنیم غلط است به فرزندانمان بیاموزیم. مثلا کاری نکنیم که 100 سال دیگه به ما فحش بدن که چرا ما از طبیعت مون نگهداری نکردیم و  جنگل هایی پر از زباله و دریاهایی آلوده رو براشون به یادگار گذاشتیم. یا چرا این رفتار غلط اجتماعی و یا مخزن خرافات رو حفظ کردیم. یا چرا این قدر بر آثار باستانی باقی مانده مان یادگاری نوشتیم! یا چرا با علم به مضر بودن یک سری از مواد غذایی و روش های زندگی بر آن تاکید داشتیم و مثلا شاید 100 سال دیگه به عکس های امروزمان نگاه کنند و تعجب کنند چرا این طوری لباس می پوشیدیم یا چرا این طوری آرایش می کردیم یا چرا اینقدر لاغر یا چاق بودیم و... همان نگاهی که ما به عکس های زمان ناصرالدین شاه و به آن آدم های چاق و زندگی های بی هدف درباری داریم. البته حرف فراوان است و متخصصان فن در این زمینه بسیار و من فقط آن چه به ذهنم رسید گفتم. فکر می کنم هر کدوم مون در دایره آدم های اطرافمون از فرزندان و همسر و همکار و همسایه و ... و در بازه رفتارهای اجتماعی پیرامون مون مسئولیت داریم برای تلاش و برای بهبود.
این هم عکس های پائیزه امسال:



اینجا زمین ورزش دو در کنار کانال است


درخت های رنگارنگ پائیزی در کنار کانال




برگ های زرد در مسیر آب مشخص است


برگ های رنگارنگ پائیزی