زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

کلید زاپاس

میگم شماها تا حالا خواهر پت و مت رو دیدین؟

امروز که با آقای همسر بیرون بودیم در برگشت به خانه،جلوی در خونه آقای همسر از من پرسید کلید داری؟من هم گفتم بله و اون برای خرید رفت و من اومدم داخل. وقتی از آسانسور رفتم بالا، جلوی در واحدمون دیدم ای داد بیداد، کیفم رو دیروز عوض کردم و حواسم نبوده. به عجله اومدم پائین ولی آقای همسر رفته بود. با این که می دانستم برگشت آقای همسر خیلی طول نمیکشه ولی ماندن جلوی در برای من خیلی رضایت بخش نبود. یادم آمد که ما یک کلید زاپاس از در واحدمون رو توی انبار نگه می داریم. این دفعه که اومدیم ایران از کلید در خونه یکی ساختیم برای مواقع اضطراری. چون خدمات توی این کشور خیلی گرونه و اگر کلید ساز قرار باشه بیاد در خونه رو برات باز کنه حدود 100 یورو (البته شقایق می گفت 500 یورو)پول می گیره. ما هم آینده نگری کردیم و کلید در خونه را ساختیم و کلی تفکر نمودیم کجا جاسازی کنیم. از توی گلدون و بالای لامپ تو راهرو به انباری رسیدیم. هر واحدی برای خودش یک انباری در زیرزمین و یک انباری در طبقه زیرشیروانی دارد. در زیرزمین همیشه باز هست و نیاز به کلید نداره ما هم کلید رو توی انبارمون طوری جاسازی کردیم که بشه بدون کلید در انبار اون رو برداشت، چون بین در انبار با زمین 10 سانتی فاصله است و دست میتونه از این شکاف وارد انبار بشه. در واقع ما کلید رو کف انبار نزدیک در گذاشتیم تا از بیرون انبار از لای شکاف در بشه برداشت.من هم به سراغ کلید رفتم و خودم رو به خونه رسوندم. کلید در اصلی و در ورودی آسانسور نیاز نیست چون اگر زنگ همسایه ها رو بزنی و بگی پستچی هستی در رو برات باز می کنند خلاصه وقتی اومدم توی خونه دیدم که کلید خودم داخل کیفم هست

این هم عکس های یک کتاب فروشی.

برگه های مختلف کتاب کف پوش مغازه


یک فضای کوچک برای بچه ها در قسمت کتاب کودکان

ورودی یک فروشگاه

رنگ ها


درخت بافتنی!

عاشورا در گروه های مختلف مسلمانان

واقعا امروز  مظلومیت امام حسین رو به چشم دیدم. امروز علت این همه لعن و نفرین به بنی امیه و معاویه رو فهمیدم و از ته دل این منافقان دنیاپرست رو نفرین کردم. کسانی که اسلام و ارزش های اون رو از بین بردند و اسلامی را گسترش دادند که ساخته ذهن قدرت طلبشان بود. اگر معاویه امروز اینجا بود به شخصه می تونستم خفه اش کنم چون چیزی از اسلام ساخته که 180 درجه با اصلش فرق داره!

از دیروز تا حالا من و سمیرا دائم در ارتباط هستیم و من مدام لینک های مختلف را برایش می فرستم و امروز صبح هم تلفنی خطبه های امام حسین در مکه و کربلا و احادیث پیامبر درباره جایگاه امام حسین و مختصری از واقعه کربلا را که در اینترنت مطالعه کرده بودم برایش خواندم. جلسه ساعت 3 بود. سمیرا صبح بهم گفت جلسه امروز، جلسه زنان و ادیان است، من فکر می کردم که جلسه بین دسته های مختلف مسلمانان است. با این توضیح استراتژی فرق می کرد و باید امام حسین را به کسانی که  نمی شناختندش معرفی می کردیم. این گروه زنان و ادیان عده ای از زنان مسیحی و یهودی و مسلمان هستند که هر ماه جلسه دارند و راجع به یکی از مراسم های ادیان مختلف حرف می زنند. جلسه این ماه شون در مسجد ترک ها به مناسبت عاشورا بود. اول جلسه خانومه ترک توضیح داد که روز عاشورا، روز جشن مسلمانان است!! و بعد از سمیرا خواست که سخنرانی ش رو شروع کنه. واقعا کار سختی است که بخوای طوری حرف بزنی که اصل مطلب رو بگی ولی به بقیه مسلمانان توهین نکنی. همون طور که هماهنگ کرده بودیم سمیرا از نسبت امام حسین با پیامبر شروع کرد و بعد احادیثی از پیامبر که جایگاه امام حسین رو نشون می داد مانند "حسین از من است و من از حسین هستم" تا اینجای کار با تائید سنی های حاضر در جلسه همراه بود و بعد سمیرا توضیح داد که ما شیعیان اعتقاد داریم که امام حسین خلیفه(لفظی که سنی ها به کار می برند) و امام سوم است ولی سنی ها به عنوان ششمین خلیفه قبول دارند. و بعد صلح امام حسن و معاویه و تعهد معاویه به عدم تعیین جانشین بعد از خود و خلافت یزد. و بعد اشاره کرد که یزید شراب خوار و فاسق بوده و حدود اسلامی رو رعایت نمی کرده و امام حسین برای نجات اسلام قیام کرده و بعد دعوت کوفیان و حرکت امام و عدم بیعت امام حسین با یزید و جمله معروف امام حسین "هیهات من الذله" و آب بستن بر روی امام و شهادت فرزندان و یاران و افراد خانواده شان. روی قسمت ذلت نپذیری امام و قیام برای اصلاح جامعه هم چندین بار تاکید کرد.

بعد از سمیرا خانومی از مراکش صحبت کرد. او گفت که محرم آغاز سال نوی اسلامی است و اول محرم جشن گرفته می شود و  روز عاشورا که دهم محرم هست روز فرود آمدن آدم از بهشت به روزی زمین و روز به گل نشستن کشتی حضرت نوح و خاموش شدن آتش بر حضرت ابراهیم و... است. و گفت فکر کنم برای یهود هم این روز مقدس است!! خانومه یهودی که در جلسه بود گفت من نمی دونم حتما تو می دونی که میگی.و سپس گفت پیامبر این روز مبارک کرده و ما این روز را جشن می گیریم و کادو می دهیم و غذای نذری می پزیم و روزه می گیریم و ....

واقعا دلم برای مظلومیت امام حسین سوخت. یعنی بنی امیه کاری کردند که قیام آن حضرت کم رنگ بشه. همان طور که در زیارت عاشورا می خونیم "ان هذا الیوم تبرکت به بنو امیه".دیدگاه های اهل بیت و هم چنین بنی امیه درباره روزه روز عاشورا را می توانید از اینجا مطالعه کنید.

خلاصه این خانوم مراکشی مدام از مبارکی و میمنت این روز سخنرانی می نمودند و کادوهایی که به بچه ها داده میشه و ... از من پرسید شما در کشورتان به کوکان در این روز هدیه نمی دهید؟ اون نمی دونست که من و سمیرا از یک کشور و یک گروه هستیم. من گفتم همه اینها که گفتی مربوط به عید فطر و عید قربان است.(عید غدیر را تو دلم گفتم). خلاصه این خانوم های یهودی و مسیحی مانده بودند که بالاخره عاشورا رو غم است یا شادی؟ خانومی که از ترکیه بود گفت که ما در این روز جشن نداریم و همون غذا رو به نیت امام حسین داریم. خانوم مسیحی از سمیرا برای تعزیه پرسید و سمیرا هم توضیح داد. من احساس کردم که غیرمسلمانان به واقعه کربلا و هدف امام حسین بیشترتوجه کردند تا بقیه موارد، شاید چون مسئله جدیدی بود که می شنیدند.

من و سمیرا تمام تلاشمان را کردیم که به عقاید سنی ها بی احترامی نکنیم ولی تفاوت به این بزرگی (منظورم روز عاشوراست) رو دیگه نمی تونستیم پنهانش کنیم. بعد از صحبت ها، خانوم مراکشی گفت من غذای روز عاشورا را پختم و از همه دعوت کرد که آن را بخورند.

یعنی این گروه به عقل شون نمی رسه امروز پیامبر عزادار نوه اش هست و مبارک بودن امروز چه معنایی دارد؟؟

واقعا اگر امام حسین(ع) در زمان قیامش 72 یار داشته امروز بین یک میلیارد مسلمان چند نفر پیرو دارد؟

چون این جلسه در مسجد برگزار می شد و برخی از غیرمسلمانان بار اولشان بود که مسجد را می دیدند راجع به نماز و روزه و امام جماعت سوال می کردند. بیشتر از همه از مفروش بودن مسجد خوششان آمده بود. خانومه کناری من می گفت چقدر خوبه که اینجا گرمه. داخل کلیساها همیشه بسیار سرد هست.من بهش گفتم همه ما از بچگی مسجد رو دوست داریم چون گرم و روشن است و تازه ما در مسجد غذا و نوشیدنی هم می خوریم.تو کلیسا خوردن ممنوع است

من مجله ای به زبان انگلیسی داشتم که راجع به محرم و عاشورا و تعزیه و... نوشته بود به همه دادم که نگاه کنند. خانوم یهودی و یک خانوم مسلمان اتیوپی از من پرسیدند که می توانند کتاب را مطالعه کنند. من هم کتاب را به آنها دادم. این خانوم یهودی دندان پزشک است و به سمیرا گفت که زندگی امام حسین برای من خیلی جالب است.

نمی دانم که چقدر تونستم موثر باشم ولی من همه تلاشم را کردم.

هماهنگی برای سخنرانی فردا

ممنون از راهنمایی هایی که در رابطه با سخنرانی عاشورا به من دادید.

عزاداری های همه قبول باشه. ما رو هم دعا کنید.

آقای همسر از هفته قبل بهروز رو برای ناهار شنبه دعوت کرده بود. یادشون نبود که شنبه روز تاسوعاست والبته بهروز هم داره میره از شهر ما. خلاصه بعد از تماس سمیرا و قرار سخنرانی روز شنبه به بهروز E-mail زدیم و قرار رو از شنبه به جمعه تغییر دادیم ولی خبری از پاسخ اون نبود. امروز جمعه از صبح تا نزدیک ظهر من منتظرم که ببینم بالاخره قرار ناهار کی شد. آقای همسر امروز که برای نماز جمعه به مسجد ترک ها رفته بودند بهروز رو دیده بودند و بهروز خودش گفته بود که امروز برادرم می آید و من فرصت ندارم و خیلی هم تشکر کرده بود که یادم آوردید که روز عاشورا یکشنبه است و من قصد داشتم روزه بگیرم

خوشبختانه که مهمانی روز شنبه کنسل شد و ما با خیال راحت می تونیم به مراسم عاشورا بریم.

خطبه های امروز نماز جمعه هم به آیه تطهیر و شان نزول آن و امام حسن و امام حسین اشاره کرده بودند. خطبه ها رو یکبار به ترکی و یکبار هم به آلمانی می خوانند. به قول آرمین همسر سمیرا می دونستند امروز یک شیعه در نماز جمعه هست و خطبه ای مناسب شرایط خوانده بودند

همان طور که در زیارت عاشوا نقل شده بنی امیه این روز رو مبارک و مقدس کردند تا ارزش اون رو کم بکنند(از دید خودشون). این اطلاعاتی هم که سنی ها دارند از اسلامی است که از بنی امیه به دستشون رسیده. برای همین روز عاشورا رو خوش یمن می دانند و روزه می گیرند. حتی آغاز سال نوی قمری یعنی آغاز محرم هم با جشن و تبریک همراه هست.

طبق صحبت هایی که با بابا انجام دادم قرار شد که ما خطبه های امام حسین(ع) در مکه و کربلا رو محور قرار بدیم و درباره شرایط حکومت و جهان اسلام در آن زمان و علت قیام امام صحبت کنیم.

از دیروز هم که به دوستان ایرانی ام در نقاط دیگر آلمان  E-mail زده ام آنها هم مطالب و سایت های خوبی رو بهم معرفی کردند.

برای فردا هم با سمیرا قرار گذاشتیم که زودتر همدیگرو رو ببینیم و جملاتی که قراره سمیرا بگه رو مرتب کنیم.

طبق پیشنهاد بابا یک متنی هم درباره عاشورا کپی کنیم و به همه حضار بدیم. این طور که سمیرا می گفت اکثرا دانشجوهای جوانی هستند که از ترکیه و کشورهای دیگه اسلامی اومدند.صحبت کردن برای جوان ها بهتر از کسانی است که عمری یک طرز فکر رو وحی منزل دانسته و غیر آن را قبول نمی کنند.