زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

زنان ایرانی

- چند روز قبل در کتابخانه با دختری یونانی به نام الکساندرا آشنا شدم. همین طوری اتفاقی باب حرف باز شد و او پرسید که کجایی هستی؟ و بعد مثل همیشه از تفاوت زبان عربی و فارسی پرسید. برایش گفتم که الفبای هر دو زبان یکی است ولی لغاتش متفاوت است و ما ایرانی ها تا حدی عربی را می فهمیم ولی بلعکس نه. بعد الکساندرا گفت تو چقدر خوب آلمانی حرف می زنی؟!! احتمالا اون هم مثل بقیه فکر می کرده که افراد محجبه کم سواد هستند.(چون غالبا افراد محجبه در این کشور از ترک ها و عرب ها هستند که قشر کارگر و کم سواد جامعه هستند.نسل جدید ترک ها شامل این گروه نمی شوند-البته سوء تفاهم نشه منظورم تعریفم از خود نیست بلکه منظورم اینه که اون انتظار نداشت یک خانوم محجبه بتونه آلمانی حرف بزنه.) بعد از رشته تحصیلی ام پرسید و کلا متعجب شد که من مهندس می باشم.(من در کتابخانه دانشکده علوم انسانی بودم و افرادی که عموما به آنجا مراجعه می کنند رشته هایی مرتبط با همین دانشکده دارند) و بعد پرسید در ایران خیلی از خانوم ها تحصیلات دانشگاهی دارند؟؟ من برایش خواهرهایم و رشته هایشان را مثال زدم و گفتم دختری در فامیلمان نداریم که تحصیلات دانشگاهی نداشته باشد. او بسیار متعجب شد و گفت عجب رشته های سختی هم خوانده اند. دیگر بهش نگفتم که در کشور من تب مدرک گرایی بیداد می کند و همه صرفا به دنبال کسب مدرک هستند. الکساندرا کتابی از هنر ایران در یکی از موزه های آلمان را باز کرد و با هم آثار هنری ایران را تماشا کردیم. اون به هنر نقاشی و مینیاتور علاقه داشت و من به جام های زرین و سیمین در آخرِ کتاب، از این خطاطی ها که یک عبارت را به شکل پرنده و گل و برگ و ..ترسیم می کنند وجود داشت.اونها رو به من نشان داد و گفت چه جالب اینها نوشته است. بعد پرسید می تونی بخونی؟! بهش گفتم اینها هنر است و من نوشته های معمولی رو بلدم بخونم(این همه نوشته توی کتاب بود صاف اینها را آورده بود جلوی چشم من). کلی هم به نوشته های معمولی که مثلا اشعار شاهنامه در بالای مینیاتورها بود با دقت نگاه کرد. در آخر که من می خواستم بروم او در کار با دستگاه اسکنر به مشکل برخورد و من کمکش کردم. دیگر عمیقا به سواد بانوان ایرانی پی برد به من گفت به نظرم خانوم ها دقتشون در این مسائل بیشتر هست. دیگه نظرات تخصصی مان را در باب توانایی و استعداد خانوم ها رو لو نمیدم چون بالاخره آقایون هم این صفحه را می خوانند

- امروز که با آقای همسر برای خرید رفته بودیم در حال جدا کردن گوجه بودیم که دیدیم یک آقایی خم شده و کله اش را یک وری کرده و داره سعی می کنه از روی نایلون شیشه ای(پاکت شفاف) کتابخانه که دست آقای همسر بود عنوان کتاب داخل آن را بخواند! بعد با اشتیاق سرش را بالا آورد و گفت من این کتاب را خوانده ام ،جالبه! حتما شما از اسرائیل هستین؟؟!! ما رو میگی همین طوری خیره شدیم که یارو چه حدس هایی می زنه. گفتیم نه عمو!( اسم اون کتاب تاریخ پیغمبران بنی اسرائیل بود- داستان پیغمبران از حضرت یعقوب و یوسف تا حضرت موسی-) نمی دونم یارو حجاب من رو ندید و فقط موهای مشکی آقای همسر رو دید؟ خلاصه نبوغ ایشان در حدس زنی در پرده ای از ابهام قرار دارد.

برای این که یه کم از حال و هوای پائیز و زمستان دربیایم عکس های این دفعه از قسمت گلخانه یک فروشگاه هست که برای تفریح رفته بودیم!


درختچه ای به شکل گوزن شمالی همکار بابانوئل!


درختچه های گوزنی


یک گیاه با گل هایی عجیب


گل های کیسه ای


گل دورنگ زیبا


بوته آناناس در گلدان


گیاهی با برگ های چندرنگ


نمای کلی گلخانه


قسمت گل های ارکیده


انواع گل های ارکیده


گل ارکیده داره به شما سلام میکنه

ایده های هوشمندانه تمیزکاری!

اول از همه این پست نامرتبط (تجربیات تصویری سه دانشجوی آلمانی در ایران) رو می تونید بخوانید.
هرکس نمی تواند عکس های این پست را ببیند لطفا به این لینک مراجعه نماید.
دوباره نزدیک سال نو شد و بازارچه کریسمس شهر به راه افتاد و مغازه ها پر شدن از تزئینات کریسمس. فروشگاه های مختلف هم سعی می کنند با تبلیغات رنگارنگ و خوش آب و رنگ  روی این جور چیزها مشتری ها رو تشویق کنند. یکی از این فروشگاه ها یک دفترچه تبلیغاتی چاپ کرده با عنوان ایده های هوشمندانه برای نظافت. البته چون شماها در فصل خونه تکونی نیستین نمی تونین با خانه تکان بده هایی که مجبورن توی این سرما خونه هاشون رو بتکونن همدردی کنید ان شالله نوبت شما هم می رسد البته همان طور که در پستی در سال قبل نوشتم خانه تکانی اینجاها بیشتر به تغییر دکوراسیون تعبیر میشه تا شست و شو.ولی این تبلیغ امسال رفته روی وسایل نظافت خانه مانور داده. عکس ها هم که همه کار دسته جمعی اعضای خانواده یعنی پدر و مادر خندان و یک پسربچه ناظر و بازیگوش! اولش با تبلیغ دستمال های تمیزکاری از جنس های مختلف که برای خشک کردن و کار در آشپزخانه است شروع می شود و بعد می رسد به اسکاچ های ظرف شویی با اشکال قلب و کاج و ...! قسمت بعد انواع برس ها برای شستن ظروف و وان حمام و کرکره چاه ظرفشویی و ... هست.
اینها برخی از مدل های ظرف شویی ش هست.


برس شستن لیوان


برس شستن جام!


تمیزکردن لوله قوری!

قدم بعد شستن و تمیزکاری کف خانه از پارکت و قالی تا کاشی. که شامل انواع تی و بخارشوی و جاروبرقی در طرح ها و سایزهای مختلف با قابلیت های گوناگون. چون خودتون متخصص هستین در این زمینه من توضیح زیادی نمی دم.

تی زمین شوی با مخزن


بخار شوی


تمیزکننده فرش با استفاده از شامپو فرش
در تصویر زیر هم مشارکت مردهای خانه را در امور تمیزکاری ملاحظه می فرمائید.

شامپو فرش دستی با برس
خب حالا که از کف خونه خیال تون راحت شد میریم سراغ نظافت دیوارها و پنجره ها .

پنجره رو کف مال و بعد تمیز می کنه.
اگر لک و کثیفی روی زمین یا دیوار و مبل و وسایل چوبی مونده می تونید از وسایل زیر استفاده کنید.

اسفنج لکه گیر(هر کس کثیف کرده خودش باید تمیز کنه)


ماژیک خش گیر(اصلاح کننده)وسایل چوبی در رنگ های مختلف
از قلم مدل بالا در انواع خط گیر کف وان و یخچال(رنگ سفید) و درزگیرهای کاشی هم موجود است.
بعدی هم یک مدل بخارشور با سرهای گوناگون هست برای تمیزکاری پنجره و در و دیوار و ..


بخارشوی
حالا میرسیم به قسمت شستشوی لباس ها. از انواع اتو و زیراتو و کیفی که لباس های کوچک را داخل آن قرار دهند و در ماشین لباس شویی بریزند تا کمدی که وسایل مرتبط با شست و شو را در آن جای می دهند.
این هم یک مدل رخت آویز برای داخل حمام
بند  رخت

بند رخت در حالت دیگر
این هم لکه گیر لباس که لکه های روغن و کاکائو و لوازم آرایش و ... رو پاک می کنه
خب دوستان خسته شدین از این همه نظافت و تمیزکاری . خونه هم که شده مثل دسته گل . برین یک چای یا قهوه بریزین و در حالی که روی مبل لم دادین به خونه تمیز نگاه کنید!!

آهسته حرف بزن!

چند روز قبل با یکی از دانشجوهای ایرانی به نام (فرضی) مینا جلوی در ورودی کتابخانه صحبت می کردیم. وسط حرفهای آراممان بهش گفتم یواشتر صحبت کنیم یا بریم توی اتاق مطالعه گروهی. اون گفت آره ما ایرانی ها که تن صدایمان همین طوری هم بلند هست. مینا می گفت من در خوابگاهم در ایران جزء یواش ترین صداها بودم! یعنی تن صدایم پائین بود اما اینجا که آمدم تازه فهمیدم که در بین این جمعیت تن صدایم خیلی بلند هم هست. آلمان ها لهجه (شاید بهتر باشد بگویم زبان)شان شاید خیلی خشن به نظر برسد اون هم به خاطر استفاده زیاد از حروف "خ" و "ش" ولی در حالت کلی در خیابان و در مکان های عمومی آرام صحبت می کنند. مینا می گفت چند روز پیش چند تا از بچه های گروه ارکستر دانشگاه اومدن اتاقم در خوابگاه و از من دعوت کردن جزء تک خوان های گروه شون بشم!! بهشون گفتم چرا من؟ گفتن صدات خوب و مناسبه. گفتم از چه نظر؟ گفتن صدات بلنده! کلا مینا متعجب شده بود که من که صدام در خوابگاه در ایران به این آرومی بود  چرا اینجا اینقدر صدایم شاخص شده است!! البته مینا دختر پر جنب و جوش و اجتماعی است یادم باشد یک بار از خاطرات بامزه اش در اینجا بنویسم. در حالت کلی برخی زبان ها مثل فارسی و عربی و یا ترکی با صدای بلندتر شناخته شده هستند و البته شاید به خونگرم و شلوغ بودن مردمانشان هم مرتبط باشد. برای من جالب است که در این مدت در این کشور من آدم های زیادی را دیدم که با موبایل در خیابان صحبت می کنند ولی اکثرا با صدایی نجوامانند و بسیار آهسته. هدست هم خیلی استفاده می شود و این باعث می شود که حتی در اتوبوس و قطار هم به ندرت صدای حرف زدن بلند با موبایل شنیده شود.  البته طبیعی است که افراد مسن با صدای بلند تکلم کنند. در اینجا مراکز سنجش شنوایی و فروش سمعک فراوان است ، شاید به علت داشتن جمعیت مسن باشد.قابل توجه است که اینجا صدای زنگ موبایل واقعا به ندرت شنیده می شود. نمی دانم موبایل هایشان ویبره است یا کلا گوششان به شنیدن صداهای آهسته عادت دارد و صدای کم موبایل را هم تشخیص می دهند.
کتابخانه و سایت کامپیوتری هر دو یکی است و چون این دانشکده رشته های مهندسی ندارد قسمت سایت خیلی شلوغ نیست. حالا این همه جمعیت و رفت و آمد در داخل سالن کتابخانه صدای حرف زدن اصلا نمی آید و صدای زنگ موبایل که من تاکنون نشنیده ام. تنها صدایی که بلند و واضح می آید صدای فین کردن!! و صدای کفش های خانوم هاست(در تابستان کفش پاشه دار و در زمستان چکمه).یک بار که داشتم با کامپیوترهای داخل کتابخانه وبلاگ خوانی می کردم صدای آهنگ ملایمی به گوشم خورد اول فکر کردم یکی دارد موزیک گوش می دهد و بسیار متعجب شدم که چه آدم بی نزاکتی که در کتابخانه با این تُنِ صدا دارد آهنگ گوش می دهد! چون مانیتورها دارای بلندگو هستند و صدا با تن ملایم پخش می شود ، تا این که در ادامه موسیقی مربوطه خواننده به زبان فارسی شروع به خواندن کرد و من تازه فهمیدم منبع صدا باید خودم باشم!!!و سریع همه پنجره ها را بستم. حتما بقیه گفتن چه آدم بی نزاکتی که توی کتابخانه آهنگ گوش می دهد
یک روز در کتابخانه(یکبار مفصل باید از امکاناتش بنویسم) در اتاق اسکن نشسته بودیم. این اتاق اسکن که چند نوع اسکنر دارد دارای دیوارهای شیشه ای در مرکز سالن کتابخانه است. یعنی وسط سالن کتابخانه و قبل از قفسه های کتاب یک اتاق شیشه ای قرار دارد که دستگاه های اسکن در داخل آن قرار دارند و کسی که مشغول اسکن است حوصله اش سر نمی رود و می تواند آدم های در حال عبور را تماشا کند!! حالا من و یک دختر دیگر داشتیم با دو دستگاه مجزا کار می کردیم که عده ای آدم نسبتا مسن بسیار متشخص وارد سالن کتابخانه شدند. نمی دانم عضو گروهی چیزی بودند که برای بازدید از کتابخانه آمده بودند و بعضا کروات داشتند(در اینجا معمولا مشاغل رسمی کروات می زنند و کمتر توی خیابان آدم کرواتی می بینید) خلاصه با یک راهنما که قسمت های مختلف را برایشان توضیح می داد داخل سالن حرکت می کردند جمعیتشان هم بد نبود. در حین گشت زنی رسیدند به اتاق شیشه ای اسکن! خلاصه چشمتان روز بد نبیند این راهنما شروع کرد به توضیح راجع به انواع دستگاه های اسکن و خدماتشان و همه چشم ها خیره شد به ما!!! گاهی بعضی شان می آمدند جلو تا ببینند ما داریم چی اسکن می کنیم و وقتی نگاه متعجب ما را می دیدند لبخند می زدند. همه شان مسن بودند و قد بلند و ما روی صندلی نشسته بودیم و من احساس کوتاه قدی فراوان بهم دست داد. خلاصه بعد  چند دقیقه توضیح که به نظر  چند سال طول کشید آقای راهنما بردشان به طبقه پائین که مخزن کتابخانه هست. وقتی رفتند دختری که پیش من نشسته بود گفت حس کردم داخل قفسی در باغ وحش هستم یعنی دقیقا حس من را بازگو کرد. خلاصه این جمعیت رفتند پائین و خوشبختانه دیگر بالا نیامدند!! فکر کنم کتابخانه تکنولوژی تبدیل آدم های باسواد و فرهیخته به کتاب را دارد!! (اصلا یکی از علت هایی که من درخواست بازدید(همان فضولی) را از مخزن کتابخانه ندارم همین تکنولوژی است!!)

غیر از آخرین عکس بقیه مربوط به نمای روبه روی تراس مان هست. البته عکس ها مال هفته ها پیش است ، الان دیگر برگی به درخت نمانده!!


کاج همیشه سبز و درختی با برگ های زرد


همان منظره کمی زمان عقب تر


منظره ای که گاها با سرک کشیدن خورشید از گوشه آسمان ایجاد می شود.


این درخت زرد در تابستان گیلاس های خوشمزه ای دارد


درخت گیلاس بی برگ


نمای پائیزی یک ساختمان