زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

شب حیاط های نورانی

چند شب پیش "شب حیاط های نورانی" در چند تا از خیابان های شهر بود. فکر می کنم در راستای همان "یکشنبه مردگان" که برای تکریم اموات به سر قبرهاشون میرن باشه. البته در چند پست قبل نوشته بودم که ماه نوامبر ماه مناسبت های غم انگیز در شهر ماست در خبرهای شهرهای دیگر آلمان دیدم که به مناسبت این ایام جشن های خیابانی یک هفته ای دارند! خلاصه قسمت ماست که شهرمون  این مدلی است(پایبند به رسوم مذهبی اون هم از نوع اصیلش و بدون ترکیب با موارد دیگه). خلاصه این شب نورانی طبق اطلاعیه ای که از قبل توزیع شده بود مسیرهای چند خیابان مشخص شده بود و مغازه های این خیابان ها حسابی رفته بودند در مد تبلیغات و تزئینات. اصلا فکر می کنم هدفشون رونق دادن به این خیابان ها بوده چون در مرکز شهر برنامه نبود. بعضی مغازه ها و کلوپ های مسیر راه اعلام کرده بودند که مثلا برنامه ما از ساعت 10 یا 12 شب شروع میشه که خب این دیگه به گروه خون ما نمی خورد که توی سرما منتظر بمونیم ،برای همین به همین نورنگاری های موجود بسنده کردیم. در حالت کلی شبِ شهرِ ما خیلی روشن نیست یعنی تیرچراغ برق ها طوری طراحی شده که منظره آسمان و ستاره های اون پیداست یعنی خیلی نورپردازی نیست.برای امشب هم نور چراغ های خیابان کم شده بود در عوض انواع شمع ها و چراغ های تزئینی پشت در مغازه ها و پنجره ها گذاشته بودند.در واقع بیشتر شمع های رنگی مختلف بود که کنار خیابان گذاشته بودند و در مسیر خیابان پارکینگ ها و حیاط های مختلفی که بود کنار راهشان شمع چیده و در واقع یک راه روشن به داخل پارکینگ ایجاد کرده بودند. داخل پارکینگ های روباز هم آتش روشن کرده بودند و بساط خوردن به راه بود. اصلا کل این مراسم برای همین خوردن و نوشیدن بود. هر پارکینگی مثل یک رستوران روباز چند تا نیمکت از کنده درخت یا همین صندلی های معمولی گذاشته بودند و ملت هم صف کشیده و سوسیس و شیرینی و نوشیدنی های مختلف رو می خریدند و ایستاده یا نشسته دور آتش و مشغول حرف زدن میل می کردند.بعضی حیاط ها واقعا زیبا تزئین شده بود. و اکثر خانه هایی که به این خیابان دید داشتند پشت پنجره هایشان شمع و تزئینات گذاشته بودند.بچه ها هم که از نور و شلوغی هیجان زده بودند و در بین جمعیت برای خودشون چرخ می زدند.


با چراغ هایی مسیرهای منتهی به دورهم نشینی ها رو مشخص کرده بودند


نمایشگاه نقاشی در یک پارکینگ


شمع های تزئینی پشت پنجره یک خانه


اسب چوبی تبلیغات یک باشگاه اسب سواری

روی یک میز تعدادی حروف الفبای چوبی ریخته بودند که آدم ها می تونستند با کنار هم قرار دادن اونها اسمشون یا متنی رو بنویسند و با استفاده از اونها بتونن بازی نور و سایه ایجاد کنند و منظره ای مشابه تصویر بعدی اش خلق کنند. البته این بیشتر برای بچه ها جالب بود که می تونستند حروف رو کنار هم بچینند.

حروف الفبای چوبی


چهره یک آدم با استفاده از حروف الفبا. یک مرد کلاه به سر- بالاش هم نوشته مرد الفبایی!

ایجاد چهره آدم با استفاده از سایه


عکس های زیر هم از اینترنت هست و ما همچین چیزی در شهر ندیدیم. شاید در خیابان های دیگه بوده و شاید مربوط به سال های قبل هست. ولی در حالت کلی همین دور هم نشینی و آمادگی برای شب گردی های کریسمس هست و بهونه ای برای دور هم بودن. نورها هم بیشتر لامپ های کوچولو و شمع های مختلف بود. جالب این که مغازه های مسیر خیابان که ساعت 4 می بندن همه تا اون ساعت باز بودن و روشن و این باعث میشد آدم های از سر بیکاری یک سرکی به مغازه ها بکشن. خوبی این برنامه این بود که ترقه و سرو صدای غیر آدمی نبود. یعنی همهمه و شلوغی موجود از آدم ها و حرف زدنشون بود نه بوق ماشین ها و موزیک بلند.این مراسم قابل مقایسه با جشن های مذهبی ما بخصوص نیمه شعبان نیست. مخصوصا نیمه شعبان که اکثر شهرهای  کشورمون لبریز از چراغانی و شربت و شیرینی و آش های خوشمزه است. دور هم جمع شدن های اینجا هم مثل مناسبت های سنتی ما مثل شب یلدا و یا نوروز است که فامیل دور هم جمع میشوند. اینجا چون اکثرا افراد فامیل از هم دور هستند جشن ها رو در سطح شهر میگیرند و دور هم نشینی رو به یک شهرنشینی وصل می کنند!

بازی سایه ها

نورهای رنگی

دور هم نشینی

کارناوال امسال-3

از کثرت گروه های نوازنده و تیم های ورزشی (به خصوص حرکات هماهنگ و ژیمناستیک)می توان حدس زد که این دو مقوله در این شهر و احتمالا این کشور طرفداران زیادی دارد.

نوازندگان با تیپ های مختلف


بادکنکی که به پاش بسته رو ببینید


دایناسور فعال


گروه ورزشی


آدمک خوابیده


اعضای گروه ورزشی

از بس هر ماشینی که رد می شد کاغذ خرد شده و کاغذ رنگی می ریخت کف زمین پر شده بود از کاغذ. به قول آقای همسر این روز یکی از روزهای استثنایی برای ریختن آشغال در کف خیابان است.

کف خیابون

این خانوم در تصویر زیر در سبدش نان و میوه داشت و هر چند قدمی که می رفتند لقمه ای در دهان پسرش می گذاشت روش خوبی برای غذا دادن به بچه هاست.


لباس های قدیمی بر تن دارند


این گربه ذوق زده برامون دست تکون داد


قلعه بدوش


قلعه های متحرک


ملکه و پادشاه

بعضی از ماشین های عبوری به مردم نان می دادند. عده ای هم لیوان های نوشیدنی توزیع می کردند. یکی از این ماشین های رژه برای من یک بطری کوچک نوشیدنی پرت کرد که نتونستم بگیرم و افتاد زمین و شکست البته خیلی خوب شد چون در هر صورت من که نمی خوردم به دلیل این که نمی دونم چه نوع نوشیدنی بود. اون آقاهه هم از این که من نتونستم بگیرم متاسف شد و سرش را تکان داد.

از مدت ها قبل در فروشگاه های شهر لباس کارناوال می فروختند. مخصوصا برای بچه ها که تنوع مدلش خیلی زیاد بود.لباس هایی با مدل های حشرات مثل کفشدوزک و پروانه و برای پسرها هم اسپایدر من و سوپر من و پلیس و آتش نشان و شوالیه

کارناوال امسال-2

اول از همه ورود خواهرکوچولوی عزیزم را به دنیای مهندسان تبریک می گم. جای من در جلسه دفاعش خالی بوده. از بقیه فامیل که در این جلسه شرکت کردند کمال تشکر را دارم
دوم بعضی از دوستان و فامیل عزیز که قبلا نظر می دادند در پشت سایه پنهان شدند و خبری ازشون نیست.خلاصه می خواستم بگم من همیشه منتظر نظرات تون هستم
به نظرم کارناوال امسال خلوت تر از پارسال بود. منظورم تعداد گروه های رژه اش هست. شاید به خاطر سرمای هوا بود. البته در شهر کوچک ما گروه ها و نمایش ها تکراری هست ولی خب باز هم یه روز متفاوت برای همه به خصوص بچه ها و مسن هاست. گروه های رژه رونده از شرکت ها و فروشگاه ها و باشگاه های مختلف شهر هستند و معمولا شکلات و کادوهای کوچک به مردم می دادند. گروه ها که وارد می شدند با صدای بلند Helau می گفتند و جمعیت پاسخشان را می دادند.
این گروه با اسب های سیاه قوی هیکل و بلند قامت لباس های قدیمی پوشیده بودند.



در تصویر زیر یکی از خانوم ها داره Helau میگه و اون یکی داره شکلات از کیفش درمیاره

دو خانوم با لباس های قدیمی و اسب های پاکوتاه


کالسکه پر از کاه و دختری با لباس قدیمی


راهب کالسکه سوار


اسبان سیاه که به نظرم همراهان پادشاه و ملکه هستند


در دستانش شکلات دارد و به بچه ها می دهد.

گروه زیر اعضای یک باشگاه حرکات موزون! هستند که به علت سرمای هوا لباس های پوشیده برتن دارند!

گروه بزرگسالان همان باشگاه که سرمای هوا بر آنها کارگر نبود و من مجبور شدم تصویر رو سانسور کنم


اعضای یک کلاس موسیقی با لباس های سنتی

نفر جلویی منقار دارد!


موش و خرگوش


ایشون احتمالا پری درخت ها هستند


دختر دوچرخه سوار شیرینی می دهد

اکثر جمعیت چون می دانستند که شیرینی و شکلات و کادو توزیع می شود با خود کیف و کیسه آورده بودند. بعضی از گروه ها شکلات ها را بر روی جمعیت می ریختند و بچه ها مشتاقانه جمع می کردند. هیچ دعوایی هم در کار نبود چون هر کس شکلات جلوی پای خودش را برمی داشت. بعضی از آدم ها از پنجره خانه هایشان که در مسیر رژه بود دست تکان می دادند و بعضی از رژه رونده ها برایشان شکلات و اسباب بازی ها را به طرف پنجره ها می انداختند.
این خانوم لباس کارناوال های برزیلی رو پوشیده ولی به علت سرمای هوا با پوشش کامل وارد صحنه شده.



کلاه گیس های رنگی


گروه موسیقی


ژیمناستیک کار

گروه هایی که با ماشین های رنگ کرده و تزئین شده وارد می شدند هر دو طرف ماشین افرادی با لباس های فرم ایستاده بودند تا کسی از برخورد با ماشین صدمه نبیند.


محافظان در سمت چپ تصویر مشخص هستند.

این ماشین عروسک می داد. یعنی همین طوری یک نفر را نشان می کردند وبرایش عروسک را پرتاب می کردند.به ما که رسیدند اول آقای سفیدپوش یک عروسک قهوه ای برای من انداخت ولی من نتونستم بگیرم و به نفر پشت سری ام رسید. بعدش آقای دومی که سیاه پوشیده به من یک خرگوش صورتی نازنازی داد