زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان
زندگی پر از خاطره است...

زندگی پر از خاطره است...

خاطرات زندگی من در آلمان

نمایشگاه دوچرخه

در راستای اعتراضات به سوژه ماما این هفته رفتم به میدان اصلی شهر تا ببینم شنبه چه خبره اونجا؟

نمایشگاه کوچکی از دوچرخه برپا بود. البته بیشتر فروشندگان دوچرخه بودند و غرفه هایی از بیمه و شهرداری هم بودند. همون طور که می دونید دوچرخه یک وسیله حمل و نقل رایج در شهر ماست که البته در بسیاری از شهرهای اروپا نیز هست. قبلا پستی درباره مسیرهای ویژه دوچرخه نوشته ام. اینجا برخی اساتید دانشگاه و کارمندای جزء تا مدیرکل با دوچرخه تردد می کنند. البته دوچرخه هاشون مدلش با مدل دانشجویی فرق می کنه ولی خب مسئله همان سلامتی و باکلاس بودن  است.

هوا بادی و نسبتا سرد بود ولی غرفه ها فعال بودند و جمعیت حاضر هم مشغول بررسی و سرک کشیدن. چون هوای گرم و تابستان در پیش هست استفاده از دوچرخه برای تردد و ورزش و سفر آغاز میشه. سفرهای گردشی با دوچرخه در اینجا مرسوم هست که مثلا مسیری رو با دوچرخه میرن و در بین راه در کمپ های مختلف و یا چادرهای شخصی اقامت کنند. در کنار جاده های بین شهری مسیری برای دوچرخه در نظر گرفته شده البته با فاصله از جاده ماشین رو در بین درختان کنار جاده که سیر و سفر توی این مسیرها خوش میگذره. توی تبلیغات هفته های اخیر هم انواع وسایل مربوط به دوچرخه موجود بود. از انواع وسایل اصلی دوچرخه تا وسایل جانبی و احتیاطی اون. اینقدر که این آلمان ها محتاط هستند هزار و یک وسیله جانبی هشدار دهنده برای دوچرخه دارند. پارسال پستی نوشته بودم برای پلیس که در مسیر دوچرخه رو ایستاده بود و تجهیزات دوچرخه ها مثل ترمز و چراغ روشنایی عقب رو چک می کرد! غیر از لامپ عقب و جلوی دوچرخه که باید شب ها روشن باشه یک سری تجهیزات احتیاطی دیگه هم طراحی شده که راست کار این آلمان های محتاط هست. انواع شب رنگ های مختلف که شب ها به بازو و مچ پا و... می بندن و در مسیر ویژه تردد می کنند. گاهی بعضی ها از این لامپ هایی که معدن چی ها به کلاهشون می بندند را به کلاهشون اضافه می کنند و یا چراغ قوه دست می گیرند و با اون اشاره می کنند.کلاه ایمنی و زانوبند و مچ بند و... هم که برای کودکان الزامی است و بزرگترها اختیاری.سبد دوچرخه و زنگ های مختلف و یخچال های کوچک قابل حمل روی دوچرخه و انواع زین ژله ای و نرم و سفت و لباس های مخصوص دوچرخه سواری و بطری های آب مخصوص دوچرخه و کیلومترشمار و سرعت سنج. حالا توی غرفه های مختلف این وسایل رو به نمایش گذاشته بودند. یک سری ها هم که دوچرخه های شیک با قیمت های شیک به نمایش گذاشته بودند. یک سری دوچرخه های خاص مثلا با لاستیک های بزرگ و قطور و یا سه چرخه هم بود. یک قسمت از میدان رو هم نوارکشی کرده بودند که می تونستی دوچرخه ها رو تست کنی. شرکت های بیمه هم انواع بیمه برای دوچرخه سوار و حوادث مرتبط با دوچرخه ارائه می دادند. یک غرفه هم نوشته بود که به صورت رایگان دوچرخه ها رو تست می کرد و معایب اون رو می گفت شاید هم تعمیر می کرد! یک غرفه هم دل و روده دوچرخه رو باز کرده بود فقط نمی دانم چرا اندازه یک ماشین تجهیزات داشت! چند غرفه ها گردشگری هم نقشه و آدرس کمپ های بین راهی و هتل های شهرهای مختلف ایالت بایرن رو ارائه می کردند.

یک غرفه هم مسابقه ی کامپیوتری داشت که باید روی یک صفحه دایره ای الاکلنگی می ایستادی و با حرکت پا به جهات مختلف mouseی که روی صفحه نمایش بود حرکت می دادی و پروانه ها که روی صفحه ظاهر می شدند رو شکار می کردی و امتیاز کسب می کردی. من شرکت کردم و با امتیاز کسب شده در قرعه کشی شون شرکت کردم. گفت یک ماه دیگه قرعه کشی می کنند یک بار دیدین همین جا اعلام کردم که یک آی پد خوشگل برنده شدم

یک پست هم باید برای انواع دوچرخه هایی که تا حالا دیدم و عکسشون رو گرفتم بذارم.


امتحان انواع دوچرخه ها




این غرفه رو نمی دونم چی به چی بود چون نرفتم


محیطی رو برای امتحان دوچرخه سواری جدا کرده بودند. 



دوچرخه های الکتریکی دوستار محیط زیست



تبلیغات انتخابات

خب این هفته هم شنبه مرکز شهر پر از بند و بساط تبلیغات انتخاباتی بود. یکی از ائتلاف های انتخاباتی بساط ساندویچ سوسیس راه انداخته بود و به ملت ساندویچ داغ تقدیم می نمود. بقیه هم شیرینی و قهوه و خودکار و لیوان و گل و بادکنک و شکلات و ... می دادند. کاندیداها حضور داشتند و با دست خودشون رای دهندگانشان را شاد می کردند. البته عده ای هم ایستاده بودند و راجع به برنامه های کاندیداها باهاشون بحث می کردند که مثلا این افزایش خدمات عمومی شامل نمی دونم بیمه فلان هم میشه؟و ... خلاصه بحث های انتخاباتی داغ بود.بیش از همه هم این گروه ها بادکنک پخش می کردن. یعنی هر حزبی بادکنک های رنگی حزبش را توزیع می کرد .مثلا آبی و سفید و سیاه برای CSU و یا سبز برای حزب سبز و ... و بچه ها و بزرگ ها همه چند تا چند تا بادکنک دستشون بود و می رفتند. به کالسکه ها و کیسه های خرید کلی بادکنک وصل بود و گاهی هم یکی دو تاشون در می رفت و توی آسمان هم بادکنک رویت می شد. بعضی بچه ها در حدی بادکنک داشتند که هر آن امکانش بود به هوا پرواز کنند!من نمی دونستم اینقدر شهرمون کاندیدا داره. هنوز هم نمی دونم چند نفر باید انتخاب بشن ولی وقتی دفترچه ها رو نگاه می کردم از باغبان و آشپز و راننده کامیون بگیر تا زن خانه دار و دانشجو و کارآموز همه اسمشون تو لیست بود! البته همه هم تبلیغات نمی کردند یک عده خاص خب نمودشون بیشتره.
توی میدان اصلی هم چند تا چادر برپا کرده بودند و تبلیغات چیزهای مختلف می کردند. یک گروه بودند که عکس های دیوارهای حائل صوتی اطراف ریل قطار رو گذاشته بودند و اعتراض کرده بودند که این دیوارهای بلند منظره شهر را زشت می کنند! این دیوارها که در اطراف ریل قطار در نزدیکی محل های مسکونی هست بعضا شیشه ای و بعضا فلزی است. این گروه اعتراض داشتند که منظره شهرمون از دید افراد داخل قطار زشت میشه و توریست نمیاد، باید این دیوارها رو کوتاه و شیشه ای کنند. البته کلی نوشته و توضیحات هم داشتند و از مردم امضاء می گرفتند.
اون زوج مسن هم که قبلا تعریف کرده بودم اومده بودند خونه مون برای تبلیغ مسیحیت، اونها هم یک میز گذاشته بودند و بروشورهای مذهبی شون رو چیده بودند. خلاصه مرکز شهر،شهر فرنگی بود برای خودش!


پشت صحنه بادکنک باد کنی و تدارکات


ساندویچ سوسیس انتخاباتی


بحث های انتخاباتی


این خانم کاندیدا با دست خودش به خانم ها به مناسبت 8 مارس گل می داد


نمای کلی
یک عده در مرکز شهر روی زمین خوابیده بودند و روی پلاکارهادشون نوشته بودند به پرستاری توجه کنید.(مفهوم نوشته روی پلاکارد: مراقبت و نگهداری مثل یک چیز بی ارزش کف زمین است) این گروه شامل پرستاران و مشاغل مرتبط با نگهداری از بیماران و سالخوردگان هست و معترض هستند به وضعیت این افراد(مراقبان) در آلمان. این گروه اعتقاد دارند که وضعیت کاری و حقوقی پرستاران در آلمان مناسب با سختی کار و استرس آن نیست و با توجه به اهمیت کار این افراد و تماس مداوم با مردم و بیماران نیاز به حمایت دولتی بیشتری دارند.این گروه به مدت 10 دقیقه روی زمین دراز کشیدند تا اعتراض خود را نشان دهند. این هم سایت این گروه.





کالسکه ای با بادکنک


انتخابات مجلس ایالتی

چندی است در گوشه و کنار شهر تبلیغات انتخابات دیده می شود. البته دیگر تبلیغات از پوستر و پلاکاردهای محدود گذشته و به همه ستون ها و نرده های پل ها کشیده شده. خوشبختانه از این پوسترهای کاغذی که در و دیوار ساختمان های شهر را بپوشاند خبری نیست و فقط پلاکاردهای بزرگ که به نرده ها بسته اند وجود دارد و البته داربست هایی با عکس ها بزرگ و شیک! اکثر کاندیداها هم در همان سه حزب معروف جای می گیرند یعنی حزب FPD و CSU و حزب سبز آلمان.نوشتم اکثر کاندیداها چون به نظرم آمد که همه باید عضو یکی از این احزاب باشند ولی مطمئن نیستم. انتخابات احزاب برای مجلس ایالتی است و بعد از مجلس ایالتی بایرن و همین طور سایر ایالات نماینده هایی برای Bundestag یا همون پارلمان آلمان انتخاب می شوند و این مجلس رئیس جمهور را انتخاب می کند. یعنی با رای غیرمستقیم مردم انتخاب می شود(از ویکی پدیا بخوانید) بعضی از این کاندیداها پوسترهای کاریکاتوری دارند و جالب است. هر چند تایی هم با هم یک لیست دارند. شنبه ها که مرکز شهر شلوغ می شود هر کدام از این احزاب چادر کوچکی برپا می کنند و لباس هایی متناسب با رنگ حزب شان می پوشند و تبلیغ می کنند و بادکنک و شکلات پخش می کنند. دیدن مردی با کت و شلوار نارنجی یا زرد بامزه است حزب سبز آلمان که طرفدار انرژی های تجدید پذیر و پاک مثل انرژی خورشیدی و انرژی باد هستند و با ایران هم رابطه نسبتا خوبی دارند نماد قورباغه را برای گروه هشان برگزیده اند! عکس یک قورباغه ناز با چشمان و دست و پایی نارنجی! چند روز پیش که روی پل راه می رفتم یک مرد قدبلند با لباسی کاملا سبز به سبک مرد عنکبوتی دیدم که به سمت من می آمد. دیدن همچین قیافه ای برایم عجیب بود یعنی سعی کردم نگاهش نکنم ولی خب دیگه این مدلی ندیده بودم که کسی بخواد توی چشم باشه و در فکر بودم یارو چرا این طوری لباس پوشیده!! وقتی از کنارم رد شد دو تا خانم که پوستر تبلیغاتی حزب سبز در دست داشتند پشت سرش دیدم و وقتی پوستر قورباغه را به من دادند تازه دوزاری ام افتاد که این تلاش کرده قورباغه باشد!! من هم عکس این قورباغه را به دیوار زده ام.

از شقایق در مورد تعداد نمایندگان شهرمان پرسیدم. شقایق گفت برای من نامه اش آمده. گویا برای افراد واجد شرایط نامه دعوت به شرکت و اسامی کاندیداها پست می شود. ولی شقایق گفت برایش اهیمتی ندارد و اصلا نامه را باز نکرده! در تبلیغاتی که کاندیداها در روزنامه دارند غیر از نامشان و شغل شان آدرس محل سکونت شان هم نوشته شده. در بین کاندیداها چند دانشجو هم به چشم می خورد.

البته فعالیت انتخاباتی و میتینگ و اینها هم دارند که خب چون ما در انتخابات شرکت نمی کنیم اصولا به ما ربطی نداره! همین حزب سبز مثلا در اعتراض به بی توجهی به مسیر ویژه دوچرخه در شهر فرش قرمز با تصویر دوچرخه پهن نمودند. یا یک کار دیگرشان در اعتراض به دورریز سبزیجات و صیفی جات در بازار روز شهر اقدام به پخت سوپ سبز از این دورریزها می کنند. البته این برنامه دوم رو در سایتشان دیدم و برای چهارشنبه هفته بعد این برنامه را دارند.


میز حزب سبز


قورباغه سبز با چشمانی نارنجی



قورباغه سبز

تهیه فرش قرمز در حمایت از دوچرخه سواری


منظره رنگین کمان از تراس خانه ما


آفتاب غروب روی کلیسا و رنگین کمان